زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)
زن در توسعه و سیاست دوره 19 تابستان 1400 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
نارضایتی از زندگی زناشویی، کاهش صمیمیت و فاصله گیری عاطفی زوجین به طلاق عاطفی منجر می شود. این مسئله یکی از آسیب های خانوادگی جامعه حاضر است که خانواده ها به گونه ای مختلف با آن درگیر بوده و درک و تفسیر متفاوتی از آن دارند. لذا هدف پژوهش حاضر تحلیل عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی و راهبردهای مواجه با آن به روش نظریه مبنایی در میان زنان شهرستان تنکابن انجام شده است. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 21 نفر از زنان درگیر طلاق عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان تنکابن انتخاب و با استفاده از مصاحبه عمیق اطلاعات لازم گردآوری شد. داده ها طی سه مرحله کد گذاری و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد مقولاتی همچون بی توجهی مردان به زنان، بی مسئولیتی، خشونت، مشکلات ارتباطی و جنسی، عدم حضور مؤثر در منزل و نداشتن برنامه مناسب اوقات فراغت موجب بروز طلاق عاطفی شده و عواملی همچون شرایط خانوادگی و دخالت های خانواده ها و پایگاه اقتصادی اجتماعی فرد، شغل، درآمد، مدت زمان ازدواج و سن زوجین موقع ازدواج باعث تشدید عوامل علّی مؤثر بر طلاق عاطفی می شود. لذا راهبرد رهایی از این وضعیت در دو سطح فردی و اجتماعی مطرح شده است.
مقایسه تطبیقی مفاهیم خشونت در تحقیقات جنسیت، زنان، خانواده در ایران و کشورهای توسعه یافته بر اساس تحلیل هم رخدادی واژگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و مقایسه روند موضوعی مفاهیم خشونت در تحقیقات جنسیت، زنان و خانواده میان کشورهای توسعه یافته و ایران در سه بازه زمانی صورت گرفته است. این پژوهش از نوع مطالعات علم سنجی و با استفاده از روش تحلیل هم رخدادی واژگان و نمودار راهبردی انجام شده است. جامعه پژوهش تعداد 3246 تولیدات علمی کشورهای توسعه یافته وب او نولج و 1295 مقاله فارسی منتشر در ایران از پایگاه تحقیقات پژوهشکده زن و خانواده است. بر اساس تجزیه وتحلیل داده ها، واژگان هسته در قبل از سال 1380 شامل 4 کلیدواژه در پژوهش های داخلی و در بازه زمانی سال 2000 در پژوهش های کشورهای توسعه یافته 12، دهه 1980، 14 و در فاصله میان 2000 2010 میلادی 30 کلیدواژه و دهه 1990، 26 و در سال های 2011 2020 شامل 56 کلیدواژه مرتبط بوده است. چهار کلیدواژه اصلی پیش از دهه 1980 شامل خشونت خانگی، خشونت، خشونت خانگی علیه زنان و خشونت علیه زنان معادل چهار کلیدواژه اصلی مطالعات کشورهای توسعه یافته شامل خشونت خانگی، خشونت، همسر آزاری و زنان است. دو کلیدواژه اول شامل خشونت خانگی و خشونت در دو حوزه فارسی و لاتین کاملاً مشابه هستند. در دهه 1980 چهار کلیدواژه نخست پژوهش های داخلی شامل خشونت خانگی، خشونت، خشونت علیه زنان و همسرآزاری است که معادل کشورهای توسعه یافته آن در رتبه بندی Gendered-based violence, Aggression, Battered women & Dating violence است. در دهه 1990 چهارکلیدواژه نخست پژوهش های داخلی شامل خشونت خانگی، خشونت خانگی علیه زنان، خشونت علیه زنان و خشونت شوهر است. معادل کشورهای توسعه یافته چهارکلیدواژه نخست در مطالعات لاتین شامل Intimate violence, Domestic violence, violence & Gender اشاره شده است که به نوعی تکرار کلیدواژه های دهه پیشین میلادی با تغییر در رتبه بندی و پرداخت پژوهشی به آن هاست. کلیدواژه های دهه 1980 (دوره دوم) نسبت به قبل از 1380، 42 درصد متفاوت بوده است و کلیدواژه های دهه 1990 (دوره سوم) نسبت به دهه 1980 (دوره دوم)، 62 درصد تغییر داشته است. کلیدواژه های مهم قبل از 1380 خشونت خانگی، خشونت، خشونت خانگی علیه زنان و خشونت علیه زنان است. مهم ترین کلیدواژه های دهه 1980 خشونت خانگی، خشونت، خشونت علیه زنان، همسر آزاری، زن، خشونت جنسی، خشونت خانگی، کودک آزاری، خشونت زناشویی، بارداری، پزشکی قانونی، خانواده و خشونت روان شناختی است. کلیدواژه های مهم دهه 1990 خشونت خانگی، خشونت خانگی علیه زنان، خشونت علیه زنان، خشونت شوهر، خشونت، همسرآزاری، عوامل مؤثر بر خشونت خانگی، عوامل خشونت علیه زنان، خشونت روان شناختی، خشونت فیزیکی، زن و خشونت فیزیکی علیه زنان است. برآیند کلی سه دهه مؤید این مسئله است که پژوهش های حوزه خشونت در حوزه جنسیت، زنان و خانواده با موضوعات کلی قبل از 1380 شروع شده و در دهه های 1380 و 1390 به صورت تخصصی تر واکاوی شده اند. در کشورهای توسعه یافته، مهم ترین خوشه ها در قبل از دهه 1380 خشونت علیه زن، دهه 1380 خوشه قومی و در دهه 1390 خشونت خانوادگی و در ایران قبل از دهه 1380 مهم ترین خوشه ها خشونت خانواده علیه زن، دهه 1380 نابرابری جنسیتی و دهه 1390 خشونت خانگی و خشونت جنسی است. در ایران و کشورهای توسعه یافته خوشه های خشونت خانگی و خشونت خانواده علیه زن در ناحیه بالغ و مرکزی قرار گرفته است.
تبیین الگوی پیشران های نهادی موفقیت کسب وکار های کارآفرینانه زنان با اثر میانجی خودکارآمدی کارآفرینانه (مطالعه موردی: زنان کارآفرین استان خوزستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارآفرینی فرایندی است که نقش حیاتی در تداوم رشد و توسعه ملی و حتی اقتصاد جهانی ایفا می کند. با توسعه کارآفرینی، فرصت های اقتصادی جدید ظهور می کند و کسب وکارهای جدیدی در جامعه پدید می آید. امروزه، شواهد نشان می دهد که کارآفرینی زنان، با توجه به اینکه زنان نیمی از جمعیت فعال جامعه را تشکیل می دهند، می تواند به رشد تولید و فروش، افزایش سرمایه، رفاه اقتصادی، قدرت رقابت و صادرات و در کل به توسعه اقتصادی و شکوفایی خود زنان کمک کند. از این رو، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر حمایت نیروهای نهادی رسمی و غیررسمی بر موفقیت کسب وکارهای کارآفرینانه زنان پرداخته است. با توجه به اینکه هدف این تحقیق بررسی تأثیر حمایت نهادهای رسمی و غیررسمی بر موفقیت کسب وکارهای کارآفرینانه زنان با نقش میانجی خودکارآمدی کارآفرینانه است، می توان آن را در زمره تحقیقات کاربردی قرار داد و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی همبستگی دانست. همچنین، جامعه آماری در این پژوهش کارآفرینان زن استان خوزستان است که به روش نمونه گیری تصادفی از نوع ساده، ۲۸۳ نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب و بررسی شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه بوده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS22 و AMOS18 استفاده شد. پس از بررسی و تجزیه و تحلیل داده ها، نتایج پژوهش بیانگر تأثیر مثبت و معنادار حمایت نیروهای نهادی رسمی و غیررسمی بر موفقیت کسب وکارهای کارآفرینانه زنان است و خودکارآمدی کارآفرینانه در رابطه بین حمایت نهادهای رسمی و غیررسمی و موفقیت کسب وکارهای کارآفرینانه نقش میانجی را ایفا می کند.
زنان دانشگاهی و تعارض کار- زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انباشتگی نقش و وظایف متعدد شغلی و خانوادگی در دانشگاه برای بانوان دانشگاهی تعارض هایی به همراه دارد. برای پاسخ به دو سؤال مهم درباره اینکه: شغل بانوان هیئت علمی در دانشگاه چه ویژگی هایی دارد؟ و بانوان دانشگاهی چه تعارض هایی را در تناسب میان کار و خانواده تجربه می کنند؟ از رویکرد کیفی، انجام دادن مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با 26 نفر از بانوان دانشگاهی در رشته های مختلف دانشگاهی و تحلیل تماتیک متون مصاحبه ها با کمک نرم افزار Max Q.D.A ورژن 2018 استفاده شد. در این مطالعه، از چارچوب و معیارهای یک شغل خوب برای بانوان و نظریات تعارض کار زندگی استفاده شده است. یافته ها حاکی از استخراج 2 مقوله اصلی، 6 مقوله فرعی، 25 مفهوم و بیش از 282 عبارت است که در این تحلیل ها فقط از 161 عبارت به طور مستقیم استفاده شد. ماهیت شغل اعضای هیئت علمی مزایایی مانند انعطاف زمان، دستمزد و حضور اجتماعی به همراه دارد، اما مشکلاتی مانند وظیفه محوری، استمرار وظایف شغلی موجب می شود بانوان دانشگاهی همواره دغدغه شبانه روزی داشته باشند و حتی به رغم حضور در خانه، با احساساتی مانند تنش، فشار زمانی، عذاب وجدان مادری، فراموشی نقش و غیره مواجه باشند. درواقع، بانوان دانشگاهی دچار تعارض هایی در مناسبات کار و زندگی خود می شوند که هم در حوزه نقش مادری، نقش همسری، ارتباط با والدین و خویشان و هم اولویت های شخصی شان ادامه دارد.
گفتمان ها و روایت های خط مشی گذاری عدالت جنسیتی در ایران: واکاوی علل و جهات تکثر برنامه ها و خط مشی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هم تنیدگی فرایند برنامه ریزی حوزه زنان و خانواده در موضوع عدالت جنسیتی با گفتمان ها و جریان های سیاسی و اجتماعی به پیچیدگی مسائل زنان در فرایند خط مشی گذاری منجر شده است. این پژوهش کوشیده است با تأکید بر این امر که خط مشی های عدالت جنسیتی در ایران در دو دهه اخیر متکثر و متعارض بوده اند، به واکاوی دلایل و نحوه ایجاد تشتت در فرایند خط مشی گذاری با محوریت نقش آفرینی بازیگران پیدا و پنهان بپردازد. در این مسیر، این پژوهش در ابتدا گفتمان های غالب در خط مشی های نهایی را به روش تحلیل گفتمان انتقادی لاکلا و موفه و به منظور بازنمایی تشتت موجود تحلیل کرده و در ادامه براساس نظریه اتخاذی در پژوهش، مبنی بر اثری که خرده سیستم ها بر جهت نهایی خط مشی ها دارند، به تحلیل روایت و احصای روایت های بازیگران فرعی فرایند خط مشی گذاری پرداخته است. یافته ها نشان می دهد که متأثر از تعدد گفتمانی خرده سیستم ها، خط مشی های رسمی حوزه زنان و خانواده با محوریت عدالت جنسیتی در بسیاری از موارد دچار تعدد جهات نهایی هستند. به طور مشخص، زمانی که دال های اصلی خط مشی ها با روایت های بازیگران مقایسه می شود، نفوذ قدرت غیرمستقیم ائتلاف های گفتمانی در فرایند مسئله شناسی و راه حل دهی خط مشی گذاری کاملاً مشهود است.
سبک رهبری تضایف گرای زنان و اثر آن بر توسعه پایداری سرمایه های انسانی؛ با تحلیل نقش میانجی سطح بلوغ قابلیت کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، در کشورهای در حال توسعه، مشارکت زنان در سطوح عالی سازمان ها نسبت به مردان کمتر است. ازاین رو، تئوری رهبری تضایفی، رویکردی فرانوگرا به رهبری دارد که حضور زنان در جایگاه رهبری سازمان را به منزله عامل هم افزایی مفهوم سازی می کند. از سوی دیگر، با توجه به اهمیت سطح بلوغ قابلیت های کارکنان و پایداری سرمایه های انسانی در سازمان ها، هدف اصلی این پژوهش مطالعه تأثیرگذاری سبک رهبری تضایف گرای زنان بر توسعه پایداری سرمایه های انسانی است و در این زمینه سطح بلوغ قابلیت های کارکنان به منزله متغیر میانجی مطالعه شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش پژوهش، توصیفی از نوع پیمایشی است. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه الگوی بلوغ قابلیت کارکنان کورتیس (2009)، پرسش نامه رهبری تضایفی الهی و آیباغی اصفهانی (1395) و پرسش نامه پایداری سرمایه های انسانی آیباغی اصفهانی و همکاران (2017) استفاده شده است. روایی پرسش نامه ها براساس روایی محتوا و پایایی آن ها نیز با آزمون آلفای کرونباخ، به ترتیب، با مقدار 84 / 0، 89 / 0، 91 / 0 محاسبه شد. تحلیل داده ها با استفاده روش معادلات ساختاری از طریق نرم افزار Amos انجام شد. جامعه آماری پژوهش کلیه مسئولان، کارشناسان و کادر درمان مرکز درمانی، آموزشی و پژوهشی بعثت نهاجا به تعداد 443 نفرند. حجم نمونه آماری مورد نیاز از طریق جدول کرجسی و مورگان 210 نفر تعیین شد و افراد نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که سبک رهبری تضایف گرای زنان بر سطح بلوغ قابلیت کارکنان و توسعه پایداری سرمایه های انسانی تأثیرگذار است و همچنین سطح بلوغ قابلیت کارکنان نیز بر توسعه پایداری سرمایه های انسانی تأثیر مثبت و معناداری دارد.
زنانگی و برساخت ایدئال های مردانه: مطالعه ای در میان مردان متولد دهه ۱۳۷۰ در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله برآمده از مطالعه مردم نگاری است که روی تجارب جنسی ۱۵ نفر از دانشجویان مرد متولد دهه 1370 در تهران انجام شده است. با تحلیل مصاحبه های عمیق و با استفاده از نظریه مردانگی هژمونیک کانل، این مقاله بحث می کند که هنجار باکرگی چه نقش و معنایی در بازتولید ایدئال های مردانه یا تولید اشکال جدید مردانگی برای گروه نسلی مورد مطالعه دارد. جدای از مردانگی هژمونیک که رابطه جنسی را حق خود و حفظ باکرگی را وظیفه و مسئولیت زن می داند، سه گروه دیگر نیز، در طیفی از مردانگی ها تحلیل شده است: «مردانگی معذب»، «مردانگی اخلاق مدار» و «مردانگی رها». مردانگی معذب نزدیک ترین به مردانگی هژمونیک است، زیرا به هنجار باکرگی اهمیت می دهد، اما احساس عذاب وجدان دارد که در عمل به این هنجار پایبند نیست. مردانگی اخلاق مدار با آنکه منتقد هنجار باکرگی است، خود را مسئول و نگران آینده زن و جایگاه اجتماعی او می بیند و همچنان ریشه های مردانگی هژمونیک در آن قابل تشخیص است. در سوی دیگر طیف، مردانگی رها قرار دارد که در عقیده و عمل منتقد هنجار باکرگی است. این مقاله تأکید می کند که هر یک از این اشکال مردانگی را نمی توان به منزله مقوله هایی جدا از هم دید و هریک با دیگری در عین تفاوت، هم پوشانی دارد.