فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۲۵۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
این پژوهش باهدف طراحی الگوی بسته خودآموزبرای کلاس های چندپایه دردوره دوم ابتدایی وبررسی اعتباردرونی آن انجام شد.روش پژوهش حاضرآمیخته از نوع طرح اکتشافی متوالی بود.دربخش کیفی پژوهش ازروش تحلیل محتوای کیفی ودربخش کمی ازروش پیمایشی برای اعتباریابی درونی استفاده گردید.دربخش کیفی شرکت کنندگان پژوهش شامل کلیه معلمان، راهبران آموزشی،متخصصان وکارشناسان آموزشی چندپایه وکلیه اسنادومنابع نظری وپژوهشی کلاس های چندپایه بودکه بااستفاده ازروش نمونه گیری هدفمند15نفرومنابع مرتبط به عنوان نمونه انتخاب شدند.حجم نمونه نیزبراساس اصل اشباع نظری تعیین شد.ابزارگردآوری داده ها،مروراسناد،مبانی نظری وپژوهشی ومصاحبه نیمه ساختاریافته بود.دربخش کمی،به منظوراعتباریابی درونی،جامعه پژوهش شامل کلیه معلمان ومتخصصان کلاس های چندپایه وطراحی آموزشی بودکه 30 نفرازآن هاباروش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدندکه دردومرحله اولیه ونهایی درموردالگونظردادند.ابزارگردآوری داده ها دربخش کمی،پرسشنامه محقق ساخته بود.یافته های تحلیل محتوای کیفی8 مؤلفه اصلی رانشان دادکه عبارت بودنداز: تعیین موضوع آموزشی،احصااهداف آموزشی،تعیین انتظارات عملکردی،تعیین پیش نیازهای یادگیری،بازتألیف محتوا،تعیین موادورسانه های آموزشی،ارزشیابی وبازخورد.یافته های اعتباریابی درونی بااستفاده ازآزمونtتک نمونه بیانگرآن بودکه میانگین به دست آمده کل گویه هابالاترازمیانگین فرضی3 است واین تفاوت میانگین معنادارمی باشد.براین اساس،الگوی بسته خودآموزدارای اعتباردرونی است.
تحلیل برنامه ی درسی کاوشگری موسیقایی در برنامه ی درسی فلسفه برای کودکان (فبک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر،بررسی امکانات کاوشگری موسیقایی برای یادگیری به شیوه ی فبک بود. پرسشهای پژوهش عبارت اند از کاوشگری موسیقایی چیست؛چه امکاناتی برای آموزش موسیقی فراهم می کند.روش شناسی پژوهش،کیفی از نوع توصیفی-تحلیلی است.مقاله با کاربرد مؤلفه های دانش موسیقایی به طراحی سه شیوه ماهیت هستی شناختیِ اثر موسیقایی؛موسیقی چونان اثر زیباشناختی؛موسیقی بمثابه کنش اجتماعی به استخراج مفاهیم از محرکها پرداخت.شیوه ی گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای با بررسی سبک های موسیقی کلاسیک جهانی1900تا1950میلادی و پس از1950بود.محرک ها:دو اثر از جان کیج،اثری از کلود دبوسی، اثری از پندرسکی بود.کاوشگری موسیقایی،روش تجهیز دانش آموزان به توانایی های زبانی و شناختی،با ترکیبی از تحلیل های تکنیکی و تجربه های زیباشناختی است؛نتیجه ی یادگیری موسیقی با کاوشگری به دانش آموزان می آموزد چگونه موسیقی بمنزله ی یک پدیده ی اجتماعی عمل می کند؛با ارائه ابزاری از جمله مفاهیم و واژگان موسیقایی به آنها مهارت و قدرت گفتگو پیرامون آثار موسیقایی می بخشد. برای نهادینه کردن مفاهیم تاریخی در ذهن و افزایش توانایی دانش آموزان در آهنگسازی یا تنظیم،فعالیت هایی با تلفیق کاوشگری اجتماعی و موسیقایی پیشنهاد می شود.
To Present a Model of Psychological Well-Being based on the Components of Psychological Capital and Cognitive Flexibility by Mediating role of Mindfulness
حوزه های تخصصی:
Purpose : The purpose of this study is to present a model of psychological well-being based on the components of psychological capital and psychological flexibility by mediating role of mindfulness. Methodology : This study is a descriptive research and subjects are composed of 350 masters' students of psychology from Islamic Azad University in Tehran that are selected using ‘stratified random sampling proportional to size’ method. In this method, from each unit of the university, a sample was selected independently and proportional to size of that unit. The participants responded to psychological well-being questionnaire (Ryff, 1989), psychological capital questionnaire (Luthans et al, 2007), Acceptance and action Inventory (Bond et al, 2011) and Mindfulness Questionnaire (Buchheld et al, 2006). Data are analyzed using path analysis through LISERL 8.8. Finding: The results show that cognitive flexibility, hope, optimism, self-efficacy, resiliency and mindfulness directly predict psychological well-being (P<0.01), and on the other hand, cognitive flexibility, hope, optimism, self-efficacy and resiliency indirectly predict psychological well-being by mediating role of mindfulness (P<0.01). Conclusion: So a program can be developed to enhance cognitive flexibility and components of psychological capital and mindfulness, through which students’ level of psychological well-being would be improved. This study was applied in terms of objective and combined.
تأثیر آموزش مبتنی بر ایفای نقش بر اشتیاق به برقراری ارتباط و عملکرد تحصیلی در درس جامعه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
287 - 308
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارزیابی تأثیر تدریس به شیوه ایفای نقش بر عملکرد تحصیلی و اشتیاق به ارتباط در درس جامعه شناسی در بین دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر یزد بود. پژوهش حاضر، آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان دوره متوسطه شهر یزد بودند که به طور تصادفی یک مدرسه و تعداد 49 دانش آموز پسر انتخاب و به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. در نهایت پس از ریزش آزمودنی ها 17 نفر به عنوان گروه کنترل و 19 نفر به عنوان گروه آزمایش مورد تحلیل قرار گرفتند. گروه کنترل به شیوه مرسوم و مبتنی بر سخنرانی و گروه آزمایش به شیوه ایفای نقش آموزش دیدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل مقیاس اشتیاق به ارتباط مک کروسکی و آزمون محقق ساخته عملکرد تحصیلی بود. به منظور تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد تحصیلی دانش آموزان در تدریس مبتنی بر ایفای نقش در مقایسه با تدریس سنتی به صورت معنی داری افزایش یافته است. اما روش تدریس ایفای نقش در مقایسه با روش تدریس سنتی بر متغیر اشتیاق به ارتباط تأثیر معنی داری نداشت. بنابراین بر اساس نتایج پژوهش می توان نتیجه گرفت که معلمان درس جامعه شناسی به منظور بهبود کیفیت یادگیری به جای استفاده از روش های تدریس سنتی، تدریس خود را به شیوه ایفای نقش اجرا کنند.
Designing and Validating the Optimal Model of Extracurricular Curriculum for Junior High School Students with a Social Harms Prevention Approach
حوزه های تخصصی:
Purpose : The aim of this study was to design and validate an extracurricular curriculum model in junior high school with a social harm prevention approach. Methodology : In this study, the methods of qualitative content analysis, documentary method and descriptive-inferential method were used. The samples for data collection were 20 experts in the field of education and 10 sources related to extracurricular activities in education who were selected by non-probability sampling method of snowball or chain. Data collection techniques were semi-structured individual interviews with extracurricular curriculum specialists and qualitative analysis of texts. The data obtained from the interviews were analytically coded and analyzed using SPSS software. Findings : The findings of this study identified the characteristics of extracurricular curriculum elements with social harm prevention approach for purpose, content, teaching learning strategies and evaluation, respectively, and the initial model of extracurricular curriculum with harm prevention approach. The model was approved after validation by experts and experts and the implementation of adjustments. The results of this research can be used in the design of extracurricular curriculum in junior high school. Conclusion : According to the research findings, students who participate in extracurricular activities have more social adjustment.
شناسایی و بررسی مولفه های دانش شخصی پداگوژی محتوای آموزشگران رشته آموزش ابتدائی دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایده دانش پداگوژی محتوا، در سه بعد «دانش جمعی پداگوژی محتوا»، «دانش شخصی پداگوژی محتوا» و «دانش در عمل پداگوژی محتوا»، دریچه ای به قلمرو دانش حرفه ای آموزشگران است. هدف از این پژوهش شناسایی و بررسی مؤلفه های دانش شخصی پداگوژی محتوا است که نقش مهمی در فهم و جهت گیری آموزشی آموزشگران در موقعیت های واقعی کلاس درس فراهم می کند. در این پژوهش برای شناسایی و بررسی مؤلفه های دانش شخصی پداگوژی محتوا، از رویکرد کیفی استفاده و به شیوه هدفمند یازده نفر از آموزشگران انتخاب شدند. جمع آوری و تحلیل داده ها از طریق مصاحبه و مشاهده کلاس، به طور هم زمان، صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد عناصر و مؤلفه های سازنده دانش شخصی پداگوژی محتوای آموزشگران شامل پنج مؤلفه اصلی: «هدف از پداگوژی محتوا»، «قلمرو محتوا»، «محتوا و پداگوژی»، «محتوا و برنامه درسی» و «محتوا و ارزشیابی» است. بر اساس تفسیر آموزشگران از مؤلفه های شناسایی شده، آموزشگران در دو گروه دیسیپلین محور و زمینه محور دسته بندی شدند.
شناسایی عوامل و راهبردهای مؤثر در فرایند شکل گیری، آشکارسازی و اشتراک گذاری دانش ضمنی معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
268 - 302
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل و راهبردهای مؤثر در فرایند شکل گیری، آشکارسازی و اشتراک گذاری دانش ضمنی معلمان دوره ابتدایی است. برای مطالعه هدف مورد نظر، از رویکرد کیفی و روش داده بنیاد استفاده شد. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل 20 معلم باتجربه دوره ابتدایی بالای 15 سال، از شهر یاسوج بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند از نوع نظری انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. روش تحلیل داده ها بر اساس الگوی کدگذاری سه مرحله ای نظریه داده بنیاد انجام گرفت. به طور کلی یافته ها نشان داد که برای عوامل مؤثر در فرایند شکل گیری دانش ضمنی معلمان ابتدایی 8 مقوله؛ مطالعه و به روز کردن دانش و سواد رسانه ای، خلاقیت و انعطاف پذیری در تدریس، تعامل معلم با همکاران و محیط های گوناگون، تجربه های عملی و شخصی در گذشته، تجربه های عملی کلاس درس، بینش و شهود، چالش های کلاس درس، انگیزش درونی و بیرونی و برای ویژگی های دانش ضمنی معلمان خبره 9 مقوله، تجربیات معلمان از به کارگیری دانش ضمنی در کلاس 8 مقوله و برای راهبردهای آشکارسازی و اشتراک گذاری دانش ضمنی معلمان 14 مقوله اصلی استخراج شده است. در انتها مقوله های شناسایی شده در قالب مدل مفهومی ارائه شد و نتایج به دست آمده از اعتبارسنجی مدل بر اساس نظر متخصصان با استفاده از فن دلفی نشان می دهد که این الگو از اعتبار مناسبی برخوردار است.
مطالعه فرایند تربیت جنسی نوجوانان ایرانی: نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
126 - 153
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل نظریه برای مطالعه فرایند تربیت جنسی نوجوانان ایرانی است. پارادایم حاکم بر مطالعه حاضر کیفی و با استفاده از روش تحقیق گراندد تئوری انجام شده است. مشارکت کنندگان بخش کیفی، متخصصان حوزه تربیت جنسی، برنامه ریزی درسی، روان شناسی تربیتی، معلمان و والدین دارای تخصص علمی یا تجربه عملی بودند که با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش نمونه گیری نظری 20 نفر به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختارمند بود که با این تعداد نمونه اشباع تئوریک در داده ها حاصل شد. تجزیه وتحلیل داده ها در قالب مدل پارادایم اشتراوس و کوربین انجام گرفت. پس از تحلیل داده ها محقق به 169 گزاره مفهومی اولیه در قالب 59 کد باز، 18 کد محوری در قالب 6 کد انتخابی بر اساس مدل داده بنیاد دست یافت. نتایج تحلیل داده ها در قالب مدل الگوواره ای بیانگر آن است که عوامل علی (شناخت دقیق نوجوانان، شناخت ضرورت های تربیت جنسی و هدایت و جهت دهی به رفتار مناسب جنسی)، پدیده اصلی (طرح ریزی تربیت جنسی کارآمد)، شرایط مداخله گر (تعصبات مذهبی و اعتقادی نادرست، دیدگاه های اجتماعی- فرهنگی، سیاست های آموزشی – سازمانی)، عوامل زمینه ای (نبود سیاست های روشن و جسورانه، ناکارآمدی والدین، منابع اطلاعاتی نامعتبر)، راهبردها (غلبه بر موانع فرهنگی، رعایت ملاحظات فرهنگی – اجتماعی، ظرفیت سازی در نظام آموزشی و والدین، همکاری بین بخشی، راهکارهای آموزش، اصول آموزش) و پیامدها (فردی و اجتماعی) الگوی فرایند تربیت جنسی نوجوانان را منعکس می نماید. بر مبنای مدل ارائه شده، ضرورت و نیاز آموزش و ساختارهای فرهنگی اجتماعی حاکم بر جامعه ایرانی بر مؤلفه محوری (تربیت جنسی کارآمد در نوجوانان) تأثیرگذار است.
عوامل مؤثر و روابط بین آن ها در ارتقای استفاده از فناوری های دیجیتال در میان معلمان دوره دوم ابتدایی و دبیران ریاضی دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۷
65 - 106
حوزه های تخصصی:
تلفیق فناوری های دیجیتال در فرآیند یاددهی و یادگیری یک پدیده جهانی است که عمدتاً به وسیله دولت ها، در دانشگاه ها، دانشکده های علوم تربیتی و مدارس با هدف بهبود سیستم آموزشی توصیه می شوند. هرچند علی رغم قابلیت های متعدد این فناوری ها، استفاده از آن ها در کلاس های درس، جدید و بیشتر محدود به پایه های ابتدایی است. این مطالعه با رویکرد آمیخته سلسله مراتبی اکتشافی، به استخراج عوامل مؤثر در ارتقای استفاده از فناوری های دیجیتال از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با شرکت شش گروه سه تا پنج نفری پرداخته و با اجرای پیمایش با شرکت 457 نفر از معلمان دوره دوم ابتدایی و دبیران ریاضی اول متوسطه به وسیله تحلیل مسیر با استفاده از مدل سازی معادله ساختاری، روابط بین عوامل را آزمون و پیشنهاد هایی برای ارتقای استفاده از آن ها ارائه کرده است. نتیجه اصلی این پژوهش این است که آمادگی معلم در استفاده فناوری های دیجیتال متأثر از آمادگی مدرسه است که روی استفاده دانش آموزان از فناوری های دیجیتال اثر مثبت و معناداری دارد.
کندوکاو در حوزه ویژگی های برنامه درسی مرجع زبان آموزی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوال اساسی این مطالعه آن است که ویژگی های چارچوب برنامه درسی مرجع زبان آموزی که متکی به مبانی نظری وتجربیات نظامهای آموزشی در حوزه برنامه درسی و آموزش مهارتهای زبانی دوره ابتدایی باشد، چیست؟ و اینکه کدامیک از این ویژگی ها، از دید متخصصان برنامه درسی و موضوعی زبان آموزی فارسی دوره ابتدایی، برای کاربرد در تدوین برنامه درسی زبان آموزی فارسی دوره اول ابتدایی، دارای اعتبار است؟ بررسی منابع مطالعاتی و پژوهشی در حوزه زبان آموزی و استخراج ویژگی های مؤلفه های برنامه درسی مرجع آن باتوجه به مبانی نظری و دانش موجود، از طریق مطالعه توصیفی و سنتز پژوهی صورت پذیرفته. در بخش اعتبارسنجی ویژگی های مولفه های تشکیل دهنده برنامه درسی زبان آموزی نیز، از روش بررسی میدانی و ابزار پرسش نامه نگرش سنج در جامعه و نمونه متخصصان مورد نظر، استفاده شده است و در قالب جداول اعتبار سنجی مولفه های برنامه درسی مرجع زبان آموزی و مولفه بستر اجراء، جمع بندی و خلاصه سازی شده است. اظهارنظر متخصصان و میزان توافق آنها با ویژگی های برنامه درسی مرجع در این جداول مشخص شده است.
طراحی الگوی شایستگی های مصرف پایدار در دانش آموزان دوره ابتدایی-رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی شایستگی های مصرف پایدار در دوره ابتدایی می باشد. روش پژوهش، فراترکیبِ است. در گام اول، سؤال پژوهش مطرح "الگوی شایستگی های مصرف پایدار دانش آموزان دوره ابتدایی چیست؟" و بر اساس آن اعضای تیم فراترکیب مشخص شدند. در گام دوم و سوم، منابع داده های پژوهش شامل پایگاه های اسکوپوس، اشپرینگر و ...، تعیین و معیارهای شمول مقالات مشخص گردید. در گام چهارم، با تجزیه و تحلیل داده ها، 56 مضمون پایه مرتبط با مصرف پایدار استخراج شد و سپس به ترکیب یافته ها پرداخته شد. در این گام، مضامین پایه استخراج شد و در 9 مضمون سازمان دهنده ی سطح دوم شامل دانش اقتصادی(مانند آشنایی با سیاست پولی و مالی)، دانش اجتماعی – فرهنگی (آشنایی با مصرف پایدار و ناپایدار) و دانش زیست محیطی (آشنایی با شیوه های بازیافت و بازیابی کالا)؛ مهارت اقتصادی (مهارت در خرید مواد غذایی پایدار)؛ مهارت اجتماعی – فرهنگی (توانایی در شناسایی نمونه های مصرف و تولید ناپایدار) و مهارت زیست محیطی (مانند توانایی مشارکت در بازیافت)؛ نگرش اجتماعی – فرهنگی (تعهد و مسئولیت اجتماعی نسبت به نحوه مصرف) و نگرش زیست محیطی (احساس تعهد نسبت به کاهش اثرات زیست محیطی) طبقه بندی شدند. و مضمون سازمان دهنده سطح دوم در 3 مضمون سازمان دهنده سطح اول اقتصادی؛ اجتماعی- فرهنگی و زیست محیطی قرار گرفتند و در انتها نیز، شبکِه مضامین شایستگی های مصرف پایدار ترسیم گردید. الگوی طراحی شده در این پژوهش، چارچوبی برای آموزش شایستگی های مصرف پایدار برای دانش آموزان دوره ابتدایی، در سطوح مذکور را که پیش از این میسر نبود، فراهم آورده است. و از اعتباریابی توصیفی، اعتباریابی تفسیری – نظری- پراگماتیک، استفاده شد.
شناسایی دانش ضمنی معلمان زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه از روش های ارزشیابی عینی: یک مطالعه پدیدارنگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال پانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۶
140 - 119
حوزه های تخصصی:
یادگیری، آموزش و غنی سازی تجربیات معلمان باعث افزایش و بهبود سرمایه فکری سازمان مدرسه می باشد، افزایش مستمر دانش همراه با افزایش آگاهی نسبت به دانش روز، معلم را در فرآیند ارزشیابی کمک می کند. هدف این مقاله شناسایی دانش ضمنی معلمان زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه از روش های ارزشیابی عینی است. این مطالعه به صورت کیفی انجام گرفته شد و روش به کارگرفته شده در این مطالعه پدیدارنگاری (تفسیری) می باشد. مشارکت کنندگان در مقاله حاضر شامل کلیه معلمان زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه آموزش و پرورش شهرستان شهریار که در سال تحصیلی 97-98 مشغول به تدریس بوده اند، است. تعداد کل معلمان این دوره در این سال 75 نفر (48 نفر معلم زن و 27نفر معلم مرد) می باشد. نمونه گیری در این مقاله با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش انتخاب موارد مطلوب و تا سرحد اشباع صورت گرفت؛ لذا مواردی انتخاب شدند که تجربه کافی در زمینه ارزشیابی عینی داشتند. در این مقاله، نمونه ما 18 معلم زبان انگلیسی دوره دوم متوسطه (11نفر معلم زن و 7 نفر معلم مرد) بود. از حضور در کلاس های درس مدارس و مشاهده مستقیم عملکرد و رویه های به کار گرفته شده توسط معلمان، به دلیل عدم تمایل معلمان و ممانعت مدیران مدارس، صرف نظر شد و تنها به بیان آشکار این دانش از طریق انجام مصاحبه با معلمان بسنده شد. این مشارکت کنندگان، مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند و اظهارات آنان با استفاده از روش تحلیل مضمون، تحلیل گردید. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه نشان داد که دانش ضمنی معلمان از روش های ارزشیابی عینی، میزان قابل توجهی از دانش ارزشیابی ضمنی معلمان را شکل می دهد و اعتماد زیادی به این نوع ارزشیابی و آزمون های مرتبط به آن وجود دارد. در این مقاله به این نتیجه رسیده شد که. میزان دانش ضمنی آن ها از روش های ارزشیابی سنتی که بخش بزرگی از آن ارزشیابی به وسیله آزمون های عینی است، میزان قابل قبولی است. معلمان از میزان استفاده و مناسبت استفاده از ارزشیابی عینی با توجه به موقعیت و نوع دانش آموزان و کلاس درس اطلاعات خوبی داشتند. از نظر آن ها در ارزشیابی عینی عدالت درباره دانش آموزان بهتر و بیشتر رعایت می شود و قضاوت در رابطه با دانش آموزان صحیح تر صورت می گیرد. آن ها به صورت تجربی و آکادمیک از روش ارزشیابی عینی اطلاعات قابل توجهی دارند. به عقیده این معلمان دانش آموزان نیز با این نوع روش ارزشیابی بیشتر خوگرفته اند و این نوع ارزشیابی را مورد قبول و توجه قرار می دهند و برای آن اهمیت قائل هستند. دانش ضمنی شرکت کنندگان در سه حوزه شناخته شده برای این دانش که شامل دانش ضمنی فردی، دانش میان فردی و سازمانی است، مورد توجه قرار گرفت. معلم نیازمند به روز شدن و بالا بردن اطلاعات شخصی و فراگیری پیوسته است. مسئولان و برنامه ریزان درسی و آموزشی باید دانش معلمان را از لحاظ دانش رسمی و ضمنی مورد سنجش قرار دهند. این مقاله بر آن شد تا به دلیل حائز اهمیت بودن دو مقوله دانش ضمنی و ارزشیابی عینی، به هر دوی آن ها بپردازد. تا کنون پژوهشی از تلفیق این دو مورد صورت نگرفته است. تعداد اندکی از پژوهش ها در زمینه دانش ضمنی و ارزشیابی، با روش پدیدارنگاری (تفسیری) انجام شده است. مقاله حاضر به جهت استفاده از این روش اطلاعات نابی را از دنیای ذهنی دبیران استخراج کرد.
Comparison of Implicit and Explicit Curriculum in the Development of High School Students’ Personality from Students’ Point of View
منبع:
Curriculum Research, Volume ۱, Issue ۲, Autumn ۲۰۲۰
53 - 64
حوزه های تخصصی:
The purpose of this study is to compare the implicit and Explicit curriculum in the personality development of junior high school students from the perspective of students. The research was applied in terms of purpose and survey in terms of method. The statistical population includes all female first year high school students in Bukan who are studying in the academic year 1399-1400. According to information received from the Buchan County Education Department, the total number of students is 1,620. In this part, multi-stage cluster random sampling method was used. In the first stage, from all the girls' schools of the first secondary school of Buchan city, 1 school was selected from each district in the north, south, east, west and center of the city, respectively, then two classes were randomly selected from each school (for one The questionnaire class role questionnaire on Explicit personality development questionnaire and for the other class the implicit curriculum role questionnaire on personality development questionnaire) and a total of 10 classes that were selected for approximately 28 to 30 people for each class, for a total of 300 (150 people in each group). Multivariate analysis of variance was used to analyze the data. The results showed that the implicit curriculum is more effective in the development of students' personality than the Explicit curriculum. The results also showed that the components of the obvious curriculum such as purpose, content, method and evaluation are effective on students 'personality development, among which the content component has the most effect and the goal has the least effect on students' personality development and finally That the components of the implicit curriculum such as the interaction of individuals, the organizational structure of the school, the social atmosphere of the school, and the physical structure of the school also affect the development of students' personality. Among these, the component of interaction between individuals has the most effect and the organizational structure of the school has the least effect on the development of students' personality.
نظریه پردازی در برنامه درسی: تبیینِ تفهمی تجربه های تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازی در برنامه درسی روش شناسی تدوین نظریه است و بر این اساس دو ساختار تبیینی و تفهمی برای تدوین نظریه ها مشخص شده است. نظریه های تبیینی به سیاق علوم تجربی و نظریه های تفهمی با در نظر گرفتن درجاتی از درگیر شدن شخصی، تکرار ناپذیری و فهم پیچیدگی ها تدوین می شوند. در این مقاله دو ایده اصلی نظریه پردازی عینیت گرا-کاهش گرا و ذهنیت گرا -رمز و راز گرا و شاخه نومفهوم گرایی مربوط به آن در انطباق با نظریه های تبیینی و تفهمی قرار می گیرند و نابسندگی آنها در مواجهه با ساحت های حیات انسانی مشخص می شود. عصب پدیدارشناسی به عنوان درمان نابسندگی بخشی نگری و تفکیک منابع معرفتی و ذهنی معرفی و بر اساس اصول آن، مسائل به شکل شبکه ای از وجوه مختلف پدیدارهای متنوع و حالت های ناظر بر محتوای آنها صورت بندی می شود.
نقش واسطه ای باورهای خودکارآمدی در رابطه ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و ادراک از کیفیت فضای دانشگاه با سازگاری دانشجویان با دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه ساختاری بین ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و ادراک از کیفیت فضای دانشگاه با سازگاری با دانشگاه، همراه با واسطه گری باورهای خودکارآمدیبود. این پژوهش از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان 469 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز بودند، که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند، و پرسش نامه نیازهای اساسی روان شناختی گانیه، پرسش نامه دانشکده و محیط دانشگاه مک دونالد، مقیاس ابعاد خودکارآمدی موریس، و پرسش نامه سازگاری دانشجویان با دانشگاه بیکر و سیرک را تکمیل نمودند. پایایی و روایی نمرات حاصل از ابزارهای پژوهش با استفاده از روش آلفای کرونباخ و تحلیل عامل تأییدی تعیین شد. نتایج تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد، مدل پیشنهادی با داد ه های این پژوهش برازش مناسبی دارد، و اثر مستقیم نیازهای اساسی روان شناختی و کیفیت فضای دانشگاه بر باورهای خودکارآمدیوسازگاری با دانشگاه تأیید شد. باورهای خودکارآمدینیز بر سازگاری با دانشگاه اثر مستقیم و همچنین داشت. همچنین یافته ها نشان دادند ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و کیفیت فضای دانشگاه با واسطه گری باورهای خودکارآمدیبر سازگاری با دانشگاه تأثیر مثبت و غیرمستقیم دارند. بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان گفت ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و کیفیت فضای دانشگاه از طریق افزایش باورهای خودکارآمدی، بر سازگاری دانشجویان با دانشگاه تأثیر دارد.
اثر تدریس به روش معکوس در پیشرفت یادگیری ریاضی در بین دانش آموزان دختر پایه هفتم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۷
129 - 154
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه تحقیقات اندکی در زمینه استفاده از رویکرد کلاس درس معکوس (که در آن جای تدریس و تمرین در کلاس درس جابه جا می شود) انجام شده است؛ مطالعه حاضر به منظور بررسی تأثیر این رویکرد بر پیشرفت یاددهی- یادگیری ریاضی دانش آموزان دختر پایه هفتم طراحی شد. در این مطالعه 60 دانش آموز دختر در دو گروه آزمایش و گواه شرکت داشتند. دانش آموزان گروه آزمایش به مدت هشت جلسه (90 دقیقه ای)، مبحث جذر و توان بر اساس کتاب درسی ریاضی پایه هفتم را به شیوه کلاس درس معکوس آموختند. در پایان، دانش آموزان هر دو گروه در آزمون پایانی مبحث جذر و توان شرکت کردند. نتایج حاصل از بررسی داده ها نشان داد که اگرچه عملکرد دانش آموزان گروه آزمایش (کلاس درس معکوس) بهتر از عملکرد دانش آموزان گروه گواه است؛ ولی تحلیل کواریانس نشان داد که این اختلاف در میانگین دو گروه از نظر آماری معنی دار نیست.
شناسایی ابعاد و مؤلفه های تغییر بینش دبیران برای آموزش کارآفرینانه به منظور ارائه یک مدل کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۸
205 - 228
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، تعیین ابعاد و مؤلفه های الگوی تغییر بینش دبیران با هدف آموزش کارآفرینانه بوده است. روش مقاله حاضر کیفی از نوع پدیدار شناسی بوده است. محیط پژوهش شامل کلیه کارشناسان آموزش متوسطه آموزش و پرورش شهر اصفهان بوده است. نمونه گیری نظری تا حد اشباع بوده است. ابزار تحقیق شامل مقالات و مصاحبه با کارشناسان به تعداد 23 نفر بود. برای تأمین روایی ابزار تحقیق از روش تأییدپذیری و برای اعتباریابی از روش همگرایی مصاحبه های انجام شده استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل مضمون و کُدگذاری استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد، ابعاد و مؤلفه های تغییر بینش دبیران با هدف آموزش کارآفرینانه مبتنی بر کُدگذاری باز، محوری و انتخابی، شامل 7 بُعد: بهره وری در تدریس، اخلاق آموزشی، رشد حرفه ای، زودبازده سازی برنامه درسی، درس پژوهی، تأمل بر برنامه درسی، آینده پژوهی) و 110 گویه بوده است. این مقاله نشان داد، برای تغییر بینش معلمان جهت آموزش کارآفرینانه، می توان از الگوی بدست آمده از این تحقیق استفاده کرد.
The Effect of the Idea of Education Content Knowledge on the Planning and Development of Faculty Members in Farhangian University, Region 2 of the Country
منبع:
Curriculum Research, Volume ۱, Issue ۱, Summer ۲۰۲۰
69 - 76
حوزه های تخصصی:
Purpose : The impact of content knowledge idea instruction on teaching quality of Farhangian University faculty members of Region 9 of Iran. Method : This applied study was conducted with a mixed approach using a qualitative and quantitative approach. In the qualitative section, the statistical population included 20 professors of Farhangian University in Region 9, 10 of who were selected by purposive sampling method based on saturation law, and 263 faculty members, professors and visiting lecturers of Farhangian University in Region 9 of the country. Including (Semnan, Mazandaran and Golestan) were in the quantitative section that 156 of them were selected as a sample using random sampling method classified according to Cochran's formula. To collect data, two content knowledge education questionnaires (researcher-made) with 82 questions and the development of faculty members of Qoroneh et al. With 93 questions were used. The validity and validity of the instruments were confirmed by the supervisors and consultants and the combined reliability and Cronbach's alpha were calculated higher than 0.7. SPSS21 and PLS3.2 software and structural equations were used for data analysis. Findings : The results of structural equation test showed that the effect of content knowledge of education and training on the development of faculty members in Farhangian University, Region 9 was positive and significant. Conclusion : The results showed that the effect of content knowledge of education on the development of faculty members in Farhangian University in 9 countries has been significant.
مقایسه الگوی ارتباط کلامی فلاندرز در مدارس ابتدایی عادی و هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۹
93 - 114
حوزه های تخصصی:
یکی از پیامدهای نفوذ فناوری در عرصه آموزش و پرورش، ایجاد و گسترش مدارس هوشمند با شکلی متفاوت از ارتباطات و تدریس است. از مهمترین الگوهای ارتباطات، الگوی کلامی فلاندرز می باشد. مقاله حاضر در پی مقایسه مدارس هوشمند و عادی از منظر این الگوست. روش تحقیق از نوع علی–مقایسه ای و نمونه تحقیق شامل 20 مدرسه شهرستان ارومیه (10 مدرسه عادی و 10 مدرسه هوشمند) است. داده های پژوهش با استفاده از فهرست وارسی مشاهده مبتنی بر جدول طبقه بندی تحلیل تعاملی فلاندرز جمع آوری شده اند. یافته ها نشان داد که در تمام مؤلفه های مطلوب الگوی ارتباط کلامی فلاندرز ، یعنی گفتار غیرمستقیم و گفتار آغازگرانه، مدارس هوشمند از شرایط بهتری برخوردارند و نیز خاموشی و گفتار مستقیم (مؤلفه های نامطلوب ارتباط) در مدارس عادی بیشتر به چشم می خورند. بنابراین پیشنهاد می شود اقدامات لازم جهت تجهیز مدارس بیشتر به فناوری اطلاعات و ارتباطات و نیز آموزش معلمان به منظور استفاده بهینه از آنها انجام گیرد.
مطالعه تجارب زیسته دانش آموزان دوره ابتدایی از یادگیری مبتنی بر رویکرد کلاس معکوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
130 - 153
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر تجارب عمیق دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی از کلاس معکوس به شیوه کیفی و از نوع پدیدارشناسی بررسی شد. با توجه به ماهیت پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند از نوع معیار استفاده شد، که با مصاحبه عمیق 15 دانش آموز، داده های اخذ شده به اشباع رسید. داده های حاصل از تجارب زیسته دانش آموزان به روش کُلایزی (2002) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و از نرم افزار MAXQDA11 به عنوان ابزار تحلیل داده ها استفاده شد. یافته های حاصل از تجارب زیسته دانش آموزان، در 9 مضمون اصلی"حل مشکلات یادگیری"، "بهبود مسائل کلاسی و خانه"، "اثرات تغییر محیطی"، "افزایش سواد فناوری"، "مشارکت و تعامل"، "لذت بردن از یادگیری"، "یادگیری مادام العمر و در حد تسلط"، "کنترل یادگیری"، "پوشش سبک های یادگیری و نیازهای ویژه" دسته بندی شد. تجارب دانش آموزان نشان می دهد که استفاده از کلاس معکوس دارای نتایج اثربخش و مثبتی در جهت یادگیری آنان داشته است و شرایط متفاوتی نسبت به روش های سنتی برای دانش آموزان ایجاد کرده است.