پژوهش های برنامه درسی
پژوهش های برنامه درسی دوره دهم بهار و تابستان 1399 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، واکاوی و فهم اهم چالش ها و موانع عملی پیش رو در تحقق سند تحول بنیادین با تمرکز بر زیرنظام های اصلی آن است. لذا برای نیل به این هدف اصلی، سند تحول راهبردی و رهنامه فلسفه تربیت رسمی و عمومی از مبانی نظری سند تحول بنیادین با محوریت زیرنظام های اصلی آن بررسی شده است. طرح پژوهش، کیفی و طرح تحقیق حدوثی یا پیدایشی و روش آن مطالعه موردی کیفی بود، داده های لازم در این پژوهش با روش مصاحبه نیمه سازمان یافته با مراجعه به 17 نفر از طراحان و مسئولان سابق وزارت آموزش و پرورش، که همگی در تدوین و تنظیم سند تحول نقش آفرینی کرده اند؛ گرد آوری و تجزیه و تحلیل شد. پژوهشگر با نگاه اجمالی به داده ها و انجام سازواری آن ها، به روش مقایسه مستمر داده ها، در ساخت مفاهیم اولیه اقدام، و با استفاده از تحلیل مضمون، به مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر دست یافت. نتایج پژوهش نشان داد که سند تحول بنیادین با چالش های جدی و مهمی از جمله: ضعف در تنظیم سند و فرآیند تدوین اسناد جامع و راهبردی، و ابهام در متن سند تا اولویت دار نبودن نظام آموزشی تا تصدی گری و تمرکزگرایی شدید در ساختار نظام آموزشی، همچنین ضعف در تأمین منابع انسانی متخصص و توسعه یافته، افول سطح معیشت و منزلت اجتماعی معلمان، کمبود امکانات و منابع مالی، پایین بودن مشارکت های مردمی و سازمآن های مرتبط مواجه است. شایان ذکر است که، تأثیر تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بی ثباتی برنامه های چهار ساله دولت ها بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش را نمی توان نادیده گرفت. مقوله اصلی مستخرج از واکاوی، و تجزیه و تحلیل استقرایی داده ها، که حاکی از نظر پژوهشگر است، عبارت است از: «ابهام در نظر، بحران در عمل».
نقش واسطه ای باورهای خودکارآمدی در رابطه ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و ادراک از کیفیت فضای دانشگاه با سازگاری دانشجویان با دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه ساختاری بین ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و ادراک از کیفیت فضای دانشگاه با سازگاری با دانشگاه، همراه با واسطه گری باورهای خودکارآمدیبود. این پژوهش از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان 469 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز بودند، که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند، و پرسش نامه نیازهای اساسی روان شناختی گانیه، پرسش نامه دانشکده و محیط دانشگاه مک دونالد، مقیاس ابعاد خودکارآمدی موریس، و پرسش نامه سازگاری دانشجویان با دانشگاه بیکر و سیرک را تکمیل نمودند. پایایی و روایی نمرات حاصل از ابزارهای پژوهش با استفاده از روش آلفای کرونباخ و تحلیل عامل تأییدی تعیین شد. نتایج تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد، مدل پیشنهادی با داد ه های این پژوهش برازش مناسبی دارد، و اثر مستقیم نیازهای اساسی روان شناختی و کیفیت فضای دانشگاه بر باورهای خودکارآمدیوسازگاری با دانشگاه تأیید شد. باورهای خودکارآمدینیز بر سازگاری با دانشگاه اثر مستقیم و همچنین داشت. همچنین یافته ها نشان دادند ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و کیفیت فضای دانشگاه با واسطه گری باورهای خودکارآمدیبر سازگاری با دانشگاه تأثیر مثبت و غیرمستقیم دارند. بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان گفت ارضای نیازهای اساسی روان شناختی و کیفیت فضای دانشگاه از طریق افزایش باورهای خودکارآمدی، بر سازگاری دانشجویان با دانشگاه تأثیر دارد.
بررسی کتاب ریاضی پایه هشتم بر اساس میزان برقراری ارتباط بین دانش رویه ای و دانش مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب ریاضی پایه هشتم براساس میزان توجه به ارتباط بین دانش مفهومی و دانش رویه ای است، که برای انجام این پژوهش از شیوه تحلیل محتوا استفاده گردیده است. جامعه آماری، کتاب ریاضی پایه هشتم چاپ 1397 و کل محتوای این کتاب، تحلیل شد. ابزار پژوهش، فرم های تحلیل محتوای محقق ساخته است که به منظور اعتباریابی و روایی صوری و محتوایی ابزار از نظرات و دیدگاه های صاحب نظران، استادان آموزش ریاضی و معلمان باسابقه ریاضی استفاده شد. همچنین، جهت اعتبار نتایج، ضریب توافق 81% از فرمول پایایی ویلیام اسکات به دست آمد. نتایج نشان داد که در تهیه محتوای کتاب توجه کمی به برقراری ارتباط بین دانش مفهومی و رویه ای شده و در این بین بیشترین توجه به ارتباط بین دانش مفهومی و رویه ها در فعالیت ها و کاردرکلاس ها است، که البته این تعداد نیز چندان درخور توجه نیستند. بیشترین بخش مسائل کتاب نیز به دانش رویه ای اختصاص یافته است. در مجموع می توان گفت که محتوای کتاب نگاهی افراطی به آموزش رویه ها دارد. لازم است که مؤلفان و دست اندرکاران آموزشی در ارائه محتوا با توجه به نیازهای جامعه و دانش آموزان، فرصت هایی برای رشد و پرورش همه جانبه آنان فراهم نمایند.
ارزیابی نقش ها، روش ها و انواع ارشادگری در برنامه درسی دوره های آموزشی منطقه ویژه اقتصادی بندر امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، ارزیابی نقش ها، روش ها و انواع ارشادگری در برنامه درسی دوره های آموزشی منطقه ویژه اقتصادی بندر امام خمینی بود. روش پژو.هش توصیفی – پیمایشی بود و جامعه آماری شامل کلیه فراگیران دوره های آموزشی منطقه ویژه اقتصادی بندر امام خمینی بر اساس برنامه درسی دوره های آموزشی بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، 106 نفر از فراگیران انتخاب شدند، و با استفاده از مقیاس نقش ارشادگر راگینز و مک فارلین که روایی و پایایی آن محاسبه شده بود، داده های لازم جمع آوری شده، و با نرم افزار SPSS 23 و روش های تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر، و مجذورخی، تحلیل شدند. نتایج نشان داد: 1- تفاوت معنی داری بین میزان ایفای نقش های ارشادگری مدرسان وجود دارد، اما هیچیک از نقش ها غالب نیستند؛ 2- روش غالب ارشادگری مدرسان از دیدگاه فراگیران، ترکیبی از روش های رسمی و غیر رسمی است؛ 3- نوع غالب ارشادگری مدرسان از دیدگاه فراگیران، آموزش عملی است. با توجه به نتایج به دست آمده، استفاده از برنامه درسی با تأکید روش های عملی ارشادگری و شیوه های رسمی و غیر رسمی اثرگذاری مطلوبی بر یادگیری فراگیران خواهد داشت.
برنامه درسی سواد حقوقی دوره متوسطه: یک مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش حقوق و سواد حقوقی راه حل عملی برای تقویت و تحکیم پایه های زندگانی اجتماعی است. اگر مردم به حقوق و وظایف خود آگاهی داشته باشند، اجرای عدالت و تعادل منافع مختلف در جامعه بسیار آسان تر خواهد بود. پژوهش حاضر با رویکرد ترکیبی، از نوع اکتشافی متوالی و مدل طبقه بندی اجرا شد. بخش کیفی با استفاده از روش مطالعه موردی کیفی، و بخش کمّی با استفاده از روش توصیفی پیمایشی انجام شد. مشارکت کنندگان در بخش کیفی، اعضای هیئت علمی رشته های حقوق و روان شناسی تربیتی، و اعضای گروه درسی علوم اجتماعی دفتر تألیف کتاب های درسی متوسطه وزارت آموزش و پرورش بودند. جامعه آماری در بخش کمّی دبیران علوم اجتماعی شهر شیراز که تعداد 130 نفر بودند که با روش نمونه گیری بخش کیفی، نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند، و در بخش کمی، روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بود. در بخش کیفی و در قالب 194 مضمون پایه، برنامه درسی سواد حقوقی مشتمل بر پنج فصل طراحی شد. بخش کمی نیز نشان داد که برنامه درسی طراحی شده از تناسب، تجانس و توازن قابل قبولی برخوردار است. بر اساس نتایج به دست آمده می توان برنامه درسی سواد حقوقی را به عنوان یک واحد درسی برای دانشجویان کارشناسی رشته های مختلف در برنامه درسی عمومی قرار داد
تحلیل محتوای کتاب فیزیک (2) رشته ریاضی فیزیک از دیدگاه الگوی خلاقیت پلسک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب درسی به عنوان اولین رسانه برای انتقال مفاهیم، نقش مهمی در یادگیری دانش آموزان دارد. از این رو، در تهیه کتاب درسی اثربخش باید فعالیت های آموزشی و تجارب یادگیری یکدیگر را تقویت کنند، و با توانایی هایی دانش آموزان منطبق باشد تا الگوی رفتاری مورد نظر در یادگیرنده به وجود آید. پژوهش حاضر با هدف تحلیل محتوای کتاب فیزیک (2) پایه یازدهم رشته ریاضی فیزیک بر اساس الگوی آموزش خلاقیت پلسک انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، کتاب جدید التألیف فیزیک (2) در سال تحصیلی 1397-1396 است. حجم نمونه برابر با حجم جامعه انتخاب شده است. برای تحلیل محتوای کتاب فیزیک (2) از یک طرح کدگذاری استفاده شد، که در پنج مرحله به اجرا درآمد. در مرحله اول، واحد زمینه و ثبت مشخّص شد. در مرحله دوم، با توجّه به مقوله های ویلیام رومی واحدهای فعال و غیرفعال از هم تفکیک می شود. مرحله سوم، ضریب درگیری هر کدام از قسمت ها مشخص و واحدهای غیرفعال کنار گذاشته شد. مرحله چهارم، واحدهای فعال به دو دسته کاربرد و خلاق تقسیم و کاربردها کنار گذاشته شد. و در نهایت در مرحله پنجم، برای واحدهای خلاق بر مبنای شاخص های چرخه هدایت شده پلسک کدگذاری صورت گرفت. نتایج به دست آمده از نظر الگوی هدایت شده پلسک نشان می دهد در متن، تمرین ها و تصاویر کل کتاب به ترتیب 50، 50 و 78درصد به «اصل توجّه» ، 33، 48 و 19درصد به «اصل گریز» و 17، 2 و 3درصد به «اصل تحرّک» توجّه شده است. بنابراین، چرخه هدایت شده پلسک در محتوای کتاب فیزیک (2) به صورت متعادلی برقرار نیست، و با اصول سه گانه پلسک (توجّه، گریز و تحرک) انطباق ندارد. و ممکن است در ایجاد و پرورش خلاقیت در یادگیرندگان با چالش هایی روبرو است.
شناسایی ابعاد برنامه درسی مغفول بر اساس تفاوت برنامه درسی آکادمیک و برنامه درسی قصد شده آموزش مفاهیم شهروندی در کتب مطالعات اجتماعی متوسطه دوره اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آماده سازی و تربیت شهروندان یکی از مهمترین وظایف نظام های تربیتی به خصوص نظام تعلیم و تربیت محسوب می شود. هدف این تحقیق شناسایی ابعاد برنامه درسی مغفول بر اساس تفاوت برنامه درسی آکادمیک، و برنامه درسی قصد شده آموزش مفاهیم شهروندی در کتب مطالعات اجتماعی متوسطه دوره اول بوده است. در این مطالعه از دو روش کیفی منطبق بر منطق استقرایی یعنی تحلیل محتوای کیفی متون، و مطالعه موردی کیفی استفاده شد. در مرحله تحلیل محتوای متون، منابع تحلیل شده عبارت از محتوای کتب مطالعات اجتماعی پایه های هفتم، هشتم و نهم بوده اند، و نمونه برابر با جامعه بوده است. واحد تحلیل، یک درس و واحد ثبت نیز عبارت از یک پاراگراف، یک تصویر و یا یک تکلیف بوده است. در قسمت مطالعه موردی کیفی ، مشارکت کننده ها شامل استادان حوزه مطالعات اجتماعی، و جامعه شناسی دانشگاه های تبریز و ارومیه بوده، و نمونه گیری نیز با رویکرد هدفمند، و مبتنی بر تکنیک نمونه گیری موارد مطلوب انجام شده و با 16 نفر مصاحبه ژرف نگر به عمل آمد. مصاحبه ها با استفاده از روش تحلیل مضمونی، تحلیل شدند. در نهایت مضمون های حاصل از مصاحبه های استادان با مضمون های کتب درسی مقایسه شد. بر اساس نتایج به دست آمده، مضامین آموزش اقتصادی (آشنا نمودن دانش آموزان با شغل های نوین در شبکه های اجتماعی، کمک به دانش آموزان در انتخاب شغل مناسب، تلاش کردن به صورت جدی در زمینه های مالی، آشنایی با مفهوم پس انداز و ساده زیستی)، آموزش خانواده (آشنایی با شیوه های همسر گزینی)، آموزش صلح، حل تعارضات و کشمکش ها- مقاومت در برابر ظالم، و دفاع ازحقوق خود، امنیت، تربیت سیاسی، آموزش مهارت های زندگی، آشنایی با نقش جنسیت، و آموزش تفکر منطقی به عنوان مضمون های مغفول از نظر استادان شناسایی شد.
رابطه گرایش به تفکر انتقادی و ادراک از مؤلفه های برنامه درسی با باورهای خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه گرایش به تفکر انتقادی و ادراک از مؤلفه های برنامه درسی با خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان انجام شده است. جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران بود. برای انتخاب نمونه آماری نیز از نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم جامعه بهره گرفته شده است. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس، ادراک دانشجویان از مؤلفه های برنامه درسی طاطاری و باورهای خودکارآمدی تحصیلی زاژکوا، لینچ و اسپنشاد بود که روایی و پایایی آن ها تأیید شدند. داده های جمع آوری شده با بهره گیری از نرم افزار SPSS 22 در قالب آمار توصیفی و آزمون های پیرسون و رگرسیون چندمتغیره تجزیه وتحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که بین مؤلفه های گرایش به تفکر انتقادی با باورهای خودکارآمدی تحصیلی (مؤلفه های اطمینان به توانایی خود در انجام تکالیف در کلاس درس، اطمینان به توانایی خود در انجام تکالیف بیرون از کلاس، اطمینان به توانایی خود در تعامل با دیگران در دانشگاه و اطمینان به توانایی خود در مدیریت کار، خانواده و دانشگاه) رابطه مثبت معنی دار وجود دارد. همچنین، یافته ها حاکی از ارتباط مثبت معنی دار ادراک از مؤلفه های (روش، محتوا و ارزشیابی) برنامه درسی با باورهای خودکارآمدی و مؤلفه های آن بود. بااین حال یافته های برآمده از تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که مؤلفه های روش و محتوا از متغیر ادراک از برنامه درسی، همچنین مؤلفه درگیری ذهنی از متغیر گرایش به تفکر انتقادی از قابلیت تبیین باورهای خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان برخوردار بودند. بنابراین باورهای خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان از طریق مؤلفه های تفکر انتقادی و ادراک از مؤلفه های برنامه درسی تبیین پذیر است.
مفهوم سازی ارزشیابی نظام برنامه درسی در دانشگاه جامع علمی-کاربردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، مفهوم سازی ارزشیابی نظام برنامه درسی در دانشگاه جامع علمی-کاربردی است. پژوهش دارای رویکردی کیفی و از روش گراندد تئوری به عنوان روش تحقیق استفاده شده است. روش گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته با 16 نفر از نخبگان آگاه است. روش نمونه گیری از موارد مطلوب بوده است؛ یعنی افرادی که تجربه مستقیم از ارزشیابی برنامه های درسی دانشگاهی داشتند. برای تعیین اعتبار از راهبرد بازبینی مشارکت کنندگان، و بازبینی متخصصان استفاده شده است. به این منظور کدگذاری تحلیل در اختیار سه پژوهشگر قرار گرفت، که ضریب توافق 88/0 برآورد شد. از تحلیل محتوایی کیفی اطلاعات حاصل از نظرات متخصصان 4درون مایه اصلی شامل بافت، فرایند، مداخله گر و پیامد استخراج شد. در ارتباط با درون مایه اصلی بافت تعداد 16درون مایه فرعی، در مجموع 144 فراوانی، و درون مایه اصلی فرایند تعداد 35 درون مایه فرعی، در مجموع با 179 فراوانی، در ارتباط با درون مایه مداخله گر تعداد 10 درون مایه فرعی، در مجموع 39 فراوانی، و در ارتباط با درون مایه پیامد نیز تعداد 7 درون مایه فرعی در مجموع 42 فراوانی به دست آمده است. نظر به ماهیت متفاوت برنامه های درسی نظام علمی-کاربردی، با سایر نظام های آموزش عالی، نسبت به لحاظ کردن دقیق همه ابعاد و مؤلفه های مستخرج از پژوهش حاضر در ارزشیابی از برنامه های درسی دقت نظر لازم و کافی اعمال شد. هر چند سال یکبار نسبت به بروزرسانی ابعاد و مؤلفه های مستخرج از پژوهش حاضر برای ارزشیابی نظام برنامه درسی در دانشگاه جامع علمی-کاربردی اقدام لازم صورت پذیرد.
الگوی برنامه درسی توسعه دانش تخصصی تقسیم کسرها مبتنی بر برنامه ریزی درسی مدرسه محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی، اجرا و اعتباریابی الگوی برنامه درسی توسعه دانش تخصصی تقسیم کسرها، مبتنی بر برنامه ریزی درسی مدرسه محور است. روش انجام پژوهش، روش ترکیبی با طرح اکتشافی از نوع مدل تدوین ابزار است، که به منظور کشف مؤلفه های دانش تخصصی و طراحی الگوی برنامه درسی، توسعه دانش تخصصی در تقسیم کسرها در دو بخش انجام شد. در بخش اول پژوهش، با بررسی منابع و مصاحبه با متخصصان آموزش ریاضی با روش کیفی تحلیل محتوا و از طریق کدگذاری داده ها، مؤلفه های دانش تخصصی در تقسیم کسرها شناسایی شدند، و به وسیله پرسش نامه محقق ساخته با روش آماری نسبت روایی محتوا اعتبار آن ها تأیید شد. بر اساس مؤلفه های تأیید شده، و از طریق مصاحبه با متخصصان برنامه ریزی درسی، و آموزش ریاضی با روش دلفی، الگوی برنامه درسی پیشنهادی طراحی و اعتبار آن از طریق پرسش نامه محقق ساخته، با استفاده از آزمون آماریt تأیید شد. در بخش دوم پژوهش، الگوی برنامه درسی طراحی شده در قالب یک برنامه آموزشی با طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری پژوهش در این بخش کلیه دانشجومعلمان آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان بودند، که دو گروه از آن ها به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شدند، و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در این بخش، تقسیم کسرها در گروه آزمایش بر اساس الگوی طراحی شده و در گروه کنترل با روش متداول، توسط پژوهشگر آموزش داده شد، و عملکرد آزمودنی ها در حیطه های دانشی، مهارتی و نگرشی از طریق پیش آزمون و پس آزمون با روش های آماریt و تحلیل کواریانس اندازه گیری و مقایسه شدند. یافته های پژوهش نشان داد که طراحی الگوی برنامه درسی توسعه دانش تخصصی، باعث ارتقاء دانش و مهارت دانشجومعلمان، و نگرش مثبت آن ها نسبت به تقسیم کسرها شده است.
ارزشیابی برنامه های درسی ضمن خدمت بر اساس اصول آندراگوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، به کارگیری الگوی هاماند در ارزشیابی اثربخشی برنامه های آموزش ضمن خدمت بر اساس اصول آندراگوژی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل سه گروه 1- معلمان 2- مدرسان دوره 3- دست اندرکاران و مجریان برگزارکننده دوره است. جامعه آماری گروه اول 175 نفر بودند که 120 نفر به صورت تصادفی، با توجه به جدول مورگان انتخاب شدند، حجم جامعه گروه دوم 12 نفر و حجم جامعه گروه سوم 21 نفر بود که به شیوه سرشماری مطالعه شدند. برای گردآوری داده ها از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. در روش میدانی برای پاسخ گویی به سؤالات پژوهش از دو پرسش نامه محقق ساخته در مقیاس پنج درجه ای لیکرت استفاده شد. برای بررسی کیفیت محتوای ارائه شده در ابعاد مختلف از یک پرسش نامه با 42 گویه و جهت بررسی میزان اثربخشی برنامه درسی ارائه شده در این دوره از یک پرسش نامه با 14 گویه استفاده شد. داده های جمع آوری شده به صورت توصیفی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که کیفیت محتوای آموزشی، کیفیت برنامه درسی ارائه شده در این دوره در ابعاد مختلف کمتر از حد متوسط، و متناسب با اصول آندراگوژی نبوده است. همچنین، کیفیت سازمان دهی محیط آموزش، امکانات و توانایی مدرسان دوره از نظر فراگیران در ابعاد مختلف درحد متوسط بوده است.
اثربخشی آموزش مهارت های خودتعیین گری بر خودنظم دهی تحصیلی و سرسختی روان شناختی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های خودتعیین گری بر خودنظم دهی-تحصیلی (نظم دهی بیرونی، نظم دهی درون فکن، نظم دهی همانندسازی و نظم دهی درونی) و ابعاد سرسختی روان شناختی (چالش، تعهد و کنترل) دانش آموزان بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه-آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود که در آن آموزش مهارت های خودتعیین گری به عنوان متغیر مستقل و انواع خودنظم دهی تحصیلی و ابعاد سرسختی روان-شناختی به عنوان متغیرهای وابسته در نظر گرفته شدند. آزمودنی ها شامل 120 دانش آموز پایه هشتم شهر شیراز در سال تحصیلی 97-1396 بودند که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به این معنا که ابتدا دو مدرسه دخترانه و دو مدرسه پسرانه به صورت تصادفی از مدارس دوره اول متوسطه شهر شیراز انتخاب شدند. سپس کلاس های پایه هشتم این مدارس به طور تصادفی به گروه های آزمایش و کنترل (دو گروه آزمایش و دو گروه کنترل) اختصاص یافتند. قبل از شروع آموزش، پرسش نامه خودنظم دهی تحصیلی ریان و کانل، و پرسش نامه زمینه یابی دیدگاه های شخصی کوباسا، بر گروه های آزمایش و کنترل اجرا شد. سپس طی 10 جلسه به گروه های آزمایش، مهارت های خودتعیین گری مطابق با مدل فیلد و هافمن (1994) آموزش داده شد و در پایان پس آزمون از همه گروه ها به عمل آمد. اطلاعات با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس چندمتغیری و تحلیل کواریانس تک متغیری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های خودتعیین گری به نحو معنی داری منجر به کاهش نظم دهی بیرونی، نظم دهی درون فکن و نظم دهی همانندسازی و افزایش نظم دهی درونی می شود. همچنین، آموزش مهارت های خودتعیین گری، ابعاد سرسختی روان شناختی را در دانش آموزان به نحو معنی داری افزایش می دهد. نتایج این پژوهش حاکی از اهمیت مهارت های-خودتعیین گری در برنامه درسی به منظور ارتقاء خودنظم دهی و سرسختی روان شناختی دانش آموزان است.