فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۵۰۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین کمال گرایی و جهت گزینی هدف در دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی انجام شده است. نمونه مورد بررسی 200 نفر از دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی نواحی چهارگانه آموزش و پرورش شیراز بود که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شد. آنها مقیاس چند بعدی کمال گرایی(هویت و فلت،1991) و مقیاس جهت گزینی هدف (وندی ویل،1997 ؛ الیوت و مک گریگور،2001) را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که کمال گرایان خود مدار در مقایسه با کمال گرایان جامعه گرا در انتخاب اهداف خود برای پیشرفت به سردرگمی و شک و تردید بیشتری دچار هستند. کمال گرایی خود مدار با جهت گزینی های یادگیری و گرایشی رابطه منفی دارد و این جهت گزینی ها را به صورت منفی پیش بینی می کند. کمال گرایی جامعه مدار نیز با اهداف گرایشی و اجتنابی رابطه منفی دارد و این جهت گزینی ها را به صورت منفی پیش بینی می کند. یافته های پژوهش حاضر در پرتو روند پژوهش های مربوط، به بحث گذاشته شده است؛ برخی پیشنهادات برای اجرای پژوهش های بیشتر در این زمینه مطرح شده است.
بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر عزت نفس و مهارت های حل مسأله دانش آموزان دخترمقطع متوسطه
حوزه های تخصصی:
هدف ازاین پژوهش بررسی اثربخشی پرورش تفکر انتقادی بر مهارت های حل مسأله و عزت نفس دانش آموزان و ارائه پیشنهادهایی براساس یافته های پژوهش به روان درمانگران، مشاوران، برنامه ریزان و کارشناسان آموزش و پرورش جهت پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان می باشد.
این پژوهش که به روش آزمایشی انجام شده است و سؤال اصلی آن این است که آیا آموزش تفکر انتقادی به افراد گروه آزمایش، باعث افزایش مهارت های حل مسأله و عزت نفس در آنان می گردد. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر دبیرستانی شهرستان کلاله می باشند که روی 80 نفر از کسانی که مایل به شرکت در گروه بودندآزمون های عزت نفس، حل مسأله و تفکر انتقادی اجراگردید و از بین افرادی که نمره پایینی در این سه آزمون کسب کرده بودند (تعداد 30 نفر)، تعداد 22 نفر، به صورت تصادفی انتخاب گردیدند و در دو گروه آزمایش (11 نفر) و کنترل (11 نفر) قرارداده شدند.
افراد گروه آزمایش در10 جلسه 2 ساعتی (هر هفته یک جلسه)، جهت آموزش تفکر انتقادی شرکت نمودند، سپس از هر دو گروه (آزمایش وکنترل) پس آزمون گرفته شد و با استفاده از آزمون t تفاوت میانگین های پیش آزمون و پس آزمون از لحاظ آماری مورد بررسی قرارگرفت. نتایج نشانگر کارایی و اثربخشی عمل آزمایشی بوده است. از مجموع یافته های بدست آمده ازآزمودنی ها و اجرای t همبسته و مستقل نتیجه می شود که فرضیه های پژوهش تأیید شده و به نظر می رسدکه آموزش تفکر انتقادی به افرادگروه آزمایش موجب افزایش میزان عزت نفس و مهارت های حل مسأله آنان شده است.
نگاهی به تفکر و زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: نگارنده در این مقاله در صدد است رابطه تفکر و زبان را در قالب آموزه ها و رویکردهای علوم شناختی از قبیل رویکرد حوزه ای به زبان، زبان شناسی شناختی، روان شناسی زبان و معناشناسی توصیف نماید.
روش: روش این مقاله از نوع مروری است. یافته ها و نتیجه گیری: این رویکردها علیرغم برخی اختلافات نظری و روش شناختی، در بازنمایی زبان به صورت تعامل عملکردهای ذهنی و محیطی اشتراک نظر دارند. در این تعامل، انگیزه های روانی نقطه آغاز تفکر محسوب می شوند و در واقع پیکره ذهنی کلام (سخن) را شکل می بخشند و سپس مرحله تولید کلام آغاز می شود. در فرآیند پیچیده انتقال از تفکر به کلام، نقش کلام تنها صورت خارجی بخشیدن به تفکر نیست، بلکه تفکر در کلام کامل می شود. از لحاظ وجوه افتراق این رویکردها نیز به استقلال و تعاملِ حوزه های زبان و ذهن با یکدیگر در رویکرد حوزه ای زبان، تعامل عوامل محیطی و کارکردهای شناختی در بازنمایی زبان و پیوندهای پیچیده و چند وجهی تکوینی بین زبان و مغز در رویکرد نوروساینس می توان اشاره نمود.
اثر اضطراب و نحوه ارایه تکالیف بر کارآمدی پردازش و عملکرد عناصر حافظه فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مطالعه اثر اضطراب صفت بر تکالیفی است که به عنصر واج شناختی و دیداری - فضایی حافظه فعال مربوط می شود تا نظریه کارآمدی پردازش آیزنک و کالو (PET) که بیان می کند ""عناصر واج شناختی و اجرایی مرکزی حافظه فعال در فهم ارتباط میان اضطراب و عملکرد اهمیت دارند"" را مورد آزمون قرار دهد.
روش: 160 نفر از دانشجویان سال اول دانشگاه، بخش صفت سیاهه اضطراب حالت - صفت اسپیلبرگر را تکمیل و از بین آنها 25 درصد بالای توزیع (24 نفر) و 25 درصد پایین توزیع (24 نفر) بعنوان افراد با اضطراب صفت بالا و اضطراب صفت پایین انتخاب شدند. هر دو گروه در معرض برنامه تهدید خود قرار گرفتند و بر اساس نحوه ارایه تکالیف (کلامی – دیداری / دیداری - کلامی) در 4 گروه بطور تصادفی جایگزین شدند و دو تکلیف حافظه فعال به آنها ارایه شد. تعداد پاسخ های صحیح به عنوان نتیجه عملکرد و زمان و میزان تلاش ذهنی صرف شده برای انجام تکلیف به عنوان شاخص کارآمدی پردازش در نظر گرفته شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس دو راهه تحلیل شد.
یافته ها: نتایج حاکی از اثرگذاری اضطراب صفت بر میزان تلاش ذهنی، زمان صرف شده و تعداد پاسخ های صحیح در تکلیف کلامی و بر میزان زمان صرف شده در تکلیف دیداری بود. اثر تعاملی اضطراب و نحوه ارایه تکلیف تنها بر میزان زمان صرف شده در تکلیف دیداری مشاهده شد.
نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که اضطراب، عملکرد و کارآمدی پردازش را در تکلیف کلامی بیشتر از تکلیف دیداری کاهش داد. همچنین کارآمدی پردازش گروه دارای اضطراب بالا زمانی که تکلیف دیداری را به عنوان تکلیف دوم دریافت کرد کاهش یافت.
تاثیر استرس بر توجه بینایی متمرکز و انتخابی با نگاه به عامل شخصیتی دلپذیر بودن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر استرس بر توجه بینایی انتخابی و متمرکز با نگاه به عامل شخصیتی دلپذیربودن (A) است.
روش: بدین منظور از میان دانشجویان دانشگاههای شهر تهران، به صورت نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای و با رعایت متغیرهای کنترل غربال گری نوروسایکالوژیک،60 دانشجوی پسر انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار داده شدند. آزمودنیهای گروههای آزمایش پس از انجام تکالیف استرسزای شناختی، تحت آزمایش توجه بینایی انتخابی و متمرکز قرار گرفتند. توجه بینایی انتخابی و متمرکز آزمودنیهای گروه کنترل، بدون انجام این تکالیف سنجیده شد. شاخصهای سنجش توجه بینایی آزمودنیها، تعداد خطاهای شمارش و طبقه بندی بود.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که استرس به افزایش معنادار خطای شمارش و طبقه بندی منجر میشود (001/0>p) و عامل شخصیتی دلپذیربودن نیز خطای شمارش (001/0>p) و طبقه بندی (001/0>p) آزمودنیها را بیشتر افزایش میدهد.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشاندهنده این است که استرس، توجه بینایی انتخابی و متمرکز به محرکهای خنثی را کاهش میدهد و عامل A نیز این اثر منفی را تشدید میکند.
مقایسه نیم رخ حافظه در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی بر اساس آزمون نوروسایکولوژی Nepsy با گروه شاهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در مطالعات متعددی نشان داده شده است که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی در حافظه مشکل دارند. پژوهش حاضر به منظور مقایسه نیم رخ حافظه دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی بر اساس آزمون نوروسایکولوژی Nepsy، انجام شده است.
مواد و روش ها: این پژوهش مقطعی به روش علی مقایسه ای انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان شهر اصفهان در سال تحصیلی 88-1387 بودند. نمونه پژوهش شامل 20 نفر از دانش آموزان پسر پایه سوم دبستان با ناتوانی یادگیری ریاضی بود که به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و 20 نفر دانش آموز پسر عادی (بدون ناتوانی یادگیری ریاضی) پایه سوم دبستان بودند که به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده عبارت از آزمون عصب– روان شناختی Nepsy، مقیاس هوش کودکان و Wechsler و آزمون تشخیص حساب نارسایی بود. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بین عملکرد دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی و عادی (بدون ناتوانی یادگیری ریاضی) در انواع حافظه (حافظه چهره ها، حافظه اسامی، حافظه داستانی و حافظه مربوط به تکرار جملات) تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0 > P).
نتیجه گیری: دانش آموزان با ناتوانیهای یادگیری ریاضی دارای نارساییهای حافظه هستند که باید با ابزارهای معتبر تشخیص داده شوند تا مداخلات مناسب آموزشی برای بهبود آن طراحی و اجرا شود.
حافظه انسان: روشهای آزمایش و تفسیر نتایج آن
حوزه های تخصصی:
در مدت یک قرنی که از عمر مطالعه علمی حافظه انسان می گذرد روشهای متعدد و گوناگونی برای آزمایش و سنجش حافظه مورد استفاده قرار گرفته که برخی با شکست روبرو بوده و بعضی از توفیق برخوردار گردیده اند. هدف مقاله حاضر آشنایی با روشهای عمده آزمایش و سنجش حافظه است و در کنار آن برخی تفسیرها درباره نتایج آزمایشها نیز مورد بررسی قرار گرفته است. از نظریه ها و الگوهای حافظه نیز تا آنجا که به روشهای آزمایش مربوط بوده سخن رفته است.
بررسی رابطه سبک شناختی وابسته به زمینه و نابسته به زمینه و یادگیری خود نظم داده شده با عملکرد ریاضی دانشآموزان سوم راهنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی رابطه سبک شناختی FD-I و راهبردهای یادگیری خود- نظم داده شده با عملکرد ریاضی پایه سوم،280 نفر از دانشآموزان این پایه به روش نمونهگیری تصادفی از بین دانش آموزان دختر و پسر منطقه چایپاره در استان آذربایجان غربی انتخاب و به منظور ارزیابی سبک شناختی FD-Iبه آزمون گروهی اشکال نهفته (GEFT) ،و به منظور ارزیابی میزان استفاده دانش آموزان دختر و پسر از راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (MSLQ) پاسخ دادند.نتایج نشان دادند که بین دانشآموزان دختر و پسر از نظر سبک شناختی FD-I تفاوت معنیدار وجود ندارد.ولی بین دختران و پسران قوی و ضعیف در ریاضی از نظر سبک شناختی FD-Iتفاوت معنیدار وجود دارد.همچنین بین راهبردهای یادگیری و پیشرفت در درس ریاضی رابطه معنیدار وجود داردو از بین مؤلفههای راهبردهای یادگیری(شامل راهبردهای شناختی سطح پایین،سطح بالا،و خود نظمدهی)،خود- نظمدهی بیشترین رابطه با پیشرفت در درس ریاضی دارد.از سوی دیگر،در تحلیل رگرسیون سبکشناختی FD-I و راهبردهای یادگیری روی عملکرد ریاضی مشاهده گردید که سبکشناختی FD-I نسبت به راهبردهای یادگیری،بیشترین واریانس درس ریاضی را پیشبینی میکند.
مقایسه تاثیر یادگیری مبتنی بر حل مساله گروهی و آموزش سنتی بر تفکر انتقادی دانشجو معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه تاثیر یادگیری مبتنی بر حل مساله گروهی و آموزش سنتی بر تفکر انتقادی دانشجویان آموزش معلمی می باشد. روش تحقیق از نوع شبه آزمایش و طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون بوده است. آزمودنی ها شامل 55 نفر از دانشجویان رشته های مختلف مقطع کاردانی آموزش معلمی (1385-1384) دانشگاه آزاد اسلامی سراب بودند که 30 نفر بعنوان گروه آزمایش برای یادگیری مبتنی بر حل مساله گروهی و 25 نفر به عنوان گروه گواه برای آموزش سنتی انتخاب گردیدند. ابزار بکار رفته در پژوهش، پرسشنامه تفکر انتقادی کالیفرنیا بوده نتایج تحقیق نشان دادند که گرایش به تفکر انتقادی (مولفه های منظم و سیستماتیک بودن در پژوهش و کاوشگری و پختگی در قضاوت و داوری) در گروهی که با روش یادگیری مبتنی بر حل مساله گروهی آموزش دیده بودند نسبت به گروهی گواه که با شیوه سنتی آموزش دیده بودند بیشتر است. اما در سایر مولفه ها تفکر انتقادی (حقیقت جویی، کنجکاوی، تحلیلی بودن، اعتماد به خود و فکرباز) تفاوتی بین دو گروه وجود ندارد.
Bottom of Form
بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر ارتقاء خلاقیت مهندسین با توجه به سنخ شخصیتی آنان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر ارتقاء خلاقیت مهندسین شرکت مدیریت صنعتی با توجه به سنخ شخصیتی آنان اجرا گردید. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی و در قالب طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. نمونه آماری شامل 50 نفر از مهندسین شرکت مدیریت صنعتی که به طور در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. آموزش مهارت های حل مسئله برای گروه آزمایش در 5 جلسه اجرا گردید. ابزار پژوهش شامل آزمون تفکر خلاق تورنس فرم ب تصویری و فرم کوتاه آزمون شخصیتی نئو بود. برای تحلیل داده ها از آزمون کئوواریانس استفاده شد. نتایج: نتایج بدست آمده با روش تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله بطور معنی داری موجب افزایش خلاقیت مهندسین گردید. از بین ویژگی های شخصیتی شامل روان رنجورگرائی، برون گرائی، گشودگی به تجربه ، توافق پذیری و با وجدان بودن، تنها ویژگی گشودگی به تجربه با افزایش خلاقیت و آموزش مهارت حل مساله در تعامل بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای حل مساله به عنوان یک تکنیک می تواند باعث پویایی عناصر فراشناختی و شخصیتی خلاقیت شود.
روانشناسی تصمیم گیری: تأثیر پیگیری اطلاعات بی فایده و غیر ابزاری بر انتخاب و تصمیم گیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اطلاعات بی فایده و غیر ابزاری بر انتخاب ها و تصمیم گیری های افراد در حوزه های مختلف است.
روش: در این مطالعه مداخله ای روان شناختی، 800 مشارکت کننده در چارچوب چهار آزمایش سناریوهایی را خواندند. در این سناریوها از آنان خواسته شده بود تا در حوزه های مختلف از جمله اهدای کلیه تصمیم گیری کنند. نیمی از مشارکت کنندگان سناریوهای ساده و نیمی دیگر سناریوهای مبهم را مطالعه کردند. سناریوهای ساده به تکالیفی از تصمیم گیری مربوط می شدند که حاوی «اطلاعات بی فایده و غیر ابزاری» برای مورد تصمیم گیری بودند. سناریوهای مبهم نیز به تکالیفی از تصمیم گیری مربوط می شدند که در آغاز حاوی اطلاعات بی فایده و غیر ابزاری نبودند، ولی اطلاعات پس از یک تاخیر زمانی مشخص ارائه می شدند.
یافته ها: نتایج هر چهار آزمایش به یک یافته قوی و پابرجا اشاره داشت: دریافت اطلاعات بی فایده پس از یک تاخیر زمانی و انتظار، مفید و مربوط جلوه می کند و بدین ترتیب احتمال استفاده از آنان در تصمیم گیری نهایی افزایش می یابد.
نتیجه گیری: افراد فاقد ترجیحات تعریف شده هستند و آنها را در حین عمل تصمیم گیری می سازند.
مقایسه هوش هیجانی و شناختی مدیران مقاطع سه گانه آموزش و پرورش و رابطه ی آن با عملکرد شغلی آنها در منطقه لنجان اصفهان 1388
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با اهداف - مقایسه هوش هیجانی و شناختی مدیران مقاطع ابتدایی دوره های سه گانه آموزش و پرورش و رابطه آن با عملکرد شغلی آنها در منطقه لنجان اصفهان در سال 1388 انجام شده است. در این مطالعه از روش توصیفی از نوع همبستگی و نیز علی-مقایسه ای به صورت مقطعی استفاده شده است. جامعه آماری مورد پژوهش 306 نفر بود که از میان آنها 146 نفر از مدیران مدارس سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان منطقه لنجان به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون هوش هیجانی شیرینگ، پرسشنامه ریون(عباسی، 1384) و پرسشنامه عملکرد شغلی سرپرست (موتوویدلوون اسکاتر1994، به نقل از خاکسار،1384) جمع آوری شدند و با استفاده از شاخص های آماری نظیر میانگین، انحراف معیار، تحلیل واریانس و آزمون توکی و ضریب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که؛ بین هوش هیجانی، هوش شناختی و عملکرد شغلی مدیران سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه تفاوت معنا دار وجوددارد (05/0P<). بین هوش هیجانی درکل و مؤلفه های آن، (خودآگاهی، خودانگیزی، مهارت اجتماعی) با عملکرد شغلی رابطه معنی دار وجود دارد( 05/0(P<. اما بین هوش شناختی و عملکرد شغلی مدیران مقطع ابتدایی رابطه معنا داری در سطح( 05/0P<) وجود نداشت. بین هوش هیجانی و عملکرد شغلی مدیران مقطع راهنمایی نیز رابطه معنا داری در سطح ( 05/0(P< مشاهده نشد.
مقایسه شیوه های حل مساله و سبک های تفکر در افراد مصرف کننده مواد و افراد غیرمعتاد
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه اعتیاد به مواد مخدر و سوءمصرف مواد به صورت یک معضل اجتماعی ـ روانی درآمده است که کشورهای مختلف و جوامع انسانی را به شدت تهدید می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوه های حل مساله و سبک های تفکر در افراد مصرف کننده مواد و مقایسه آن با افراد عادی بود.
روش: به این منظور 100 شرکت کننده (50 نفر افراد مصرف کننده مواد و 50 نفر افراد عادی) انتخاب شدند و به پرسشنامه های شیوه های حل مساله و سبک های تفکر به صورت انفرادی پاسخ دادند.
یافته ها: نتایج نشان داد که شیوه های حل مساله و سبک های تفکر افراد مصرف کننده مواد و افراد عادی با هم متفاوت است. افراد وابسته در مقایسه با افراد غیر وابسته کمتر از شیوه های حل مساله خلاقیت و تقرب بهره می جویند. همچنین افراد وابسته در مقایسه با افراد غیر وابسته از سبک های تفکر قانون گذاری، قضایی، گروه سالاری، جزئی، درونی و آزاد منشی کمتر استفاده می کنند.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از تفاوت افراد در سبک های حل مساله و تفکر است و می تواند در پیشگیری از اعتیاد مورد توجه قرار گیرد.
عملکرد حافظه سرگذشتی در بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش مقایسه عملکرد حافظه رویدادی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی با گروه غیر بیمار بوده است.
روش: در یک مطالعه پس رویدادی مقطعی، 15 بیمار زن با تشخیص اختلال شخصیت مرزی پس از اجرای پرسشنامه تشخیصی SCID-II با 15 نفر از افراد غیربیمار با آزمون بازیابی حافظه سرگذشتی مورد بررسی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی، آزمون t نمونه های مستقل و آزمون همبستگی استفاده شد.
یافته ها: این بررسی نشان داد که بین تاخیر زمانی در بازیابی از حافظه شخصی در دو گروه تفاوت معناداری وجود ندارد. بین اختصاصی بودن در پاسخ به محرک واژه های ارائه شده و همین طور بین تعداد کلمات به کاررفته در پاسخ به محرک واژه های ارائه شده بین گروه بیمار و کنترل تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجه گیری: بازیابی از حافظه به صورت بیش کلی گرا در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی احتمالاً روشی برای جلوگیری از رفتارهای خودصدمه رسان است که از طریق اجتناب از خاطرات آسیب زا صورت می گیرد و بیش کلی گرایی عملکردی انطباقی برای فرد دارد.
تاثیر سبک های تفکر و جنیست بر هوش هیجانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی تاثیر سبک های تفکر و جنسیت بر هوش هیجانی، 380 دانشجوی دختر و پسر، با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای خوشه ای انتخاب وبا پرسش نامه ی هوش هیجانی و پرسش نامه ی سبک های تفکر، مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین هوش هیجانی و سبک های تفکر دانشجویان، رابطه وجود دارد و سبک های تفکر، هوش هیجانی را پیش بینی می کنند
باور به دنیای عادلانه و ناعادلانه ، عدالت رفتاری ، عدالت در ارزیابی و استرس منفی در مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه باور به دنیای عادلانه و ناعادلانه، عدالت رفتاری و عدالت در ارزیابی معلمان با استرس منفی دانش آموزان راهنمایی در مدرسه در شهر اصفهان به مرحله درآمد. برای دستیابی به اهداف پژوهش از بین دانش آموزان راهنمایی، 467 نفر طی نمونه گیری دومرحله ای برای پاسخگویی به پرسشنامه های پژوهش انتخاب شدند. پرسشنامه های پژوهش شامل پرسشنامه هفت سؤالی باور به دنیای عادلانه شخصی، پرسشنامه چهار سؤالی باور به دنیای ناعادلانه، پرسشنامه سه سؤالی عدالت در ارزیابی معلمان، پرسشنامه تک سؤالی عدالت رفتاری معلمان و پرسشنامه استرس منفی دانش آموزان بود. داده های حاصل از پرسشنامه های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تعدیلی مورد تحلیل قرار گرفتند. شواهد حاصل از بررسی روابط بین متغیرهای پژوهش نشان داد که باور به دنیای عادلانه با باور به دنیای ناعادلانه (145/0-=r) و استرس منفی دانش آموزان در مدرسه (232/0-=r) دارای رابطه منفی و معنادار، اما با عدالت در ارزیابی (302/0=r) و عدالت رفتاری (208/0=r) دارای رابطه مثبت و معنادار است. باور به دنیای ناعادلانه با عدالت در ارزیابی (139/0-=r) و با عدالت رفتاری (105/0-=r) دارای رابطه منفی بود. عدالت در ارزیابی نیز با عدالت رفتاری دارای رابطه مثبت و معنادار (457/0=r) و با استرس منفی (308/0-=r) دارای رابطه منفی و معنادار بود. عدالت رفتاری نیز با استرس منفی دارای رابطه منفی و معنادار (346/0-=r) بود. تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تعدیلی نشان داد که با کنترل سن، وضعیت مردودی و جنسیت، به ترتیب عدالت رفتاری و باور به دنیای عادلانه قادر به پیش بینی استرس منفی دانش آموزان هستند. در پایان نیز مشخص گردید که جنسیت رابطه عدالت رفتاری با استرس منفی در دانش آموزان را تعدیل می نماید. یعنی رابطه عدالت رفتاری با استرس منفی دانش آموزان دختر نیرومندتر از این رابطه در پسران بود.
تقابل واژه های هیجان و شناخت در لغت نامه های زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این تحقیق در پی آن بود تا واژه های مرتبط با هیجان و شناخت را در لغت نامه های معتبر زبان فارسی (معین، عمید و معاصر فارسی امروز) و نسبت های خوشایندی/ناخوشایندی، جسمی/غیر جسمی و رایج/غیر رایج این واژه ها را تعیین کند.
روش: نمونه مورد مطالعه این تحقیق، کلیه ورودی های درج شده در لغت نامه های سه گانه بود. با استفاده از نظر تخصصی سه روان شناس مستقل و یک زبان شناس به عنوان معیار سنجش و با ارزیابی واژه ها به لحاظ اهداف تعیین شده، ویژگی های کیفی و توصیفی واژه ها استخراج گردید.
یافته ها: جنبه های عناصر روان شناختی مورد هدف در این مطالعه (هیجان و شناخت) متفاوت اند و در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
نتیجه گیری: یافته ها با توجه به نظریه های روانشناختی و از نگاه فرهنگی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
بررسی الگوی سازو کارهای دفاعی باتوجه به میزان تفکر خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در این پژوهش، برای فهم بیشتر ویژگی های شخصیتی متفاوت افراد دارای تفکر خلاق، کمیت و کیفیت سازوکار های دفاعی و سبک دفاعی آنها بررسی شده است.
روش: ابتدا با استفاده از روش نمونه-گیری در دسترس، 258 نفر از دانشجویان دختر کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه تربیت مدرس، پرسشنامه تفکر خلاق عابدی را تکمیل کردند. سپس از میان این شرکت کنندگان، دو گروه 30 نفری از آزمودنی هایی که بیشترین و کمترین نمرات را در این آزمون گرفته بودند، به عنوان دو گروه مقایسه پژوهش انتخاب شدند. برای سنجش سبک و سازوکار های دفاعی از پرسشنامه سبک های دفاعی استفاده شد. در پایان، داده ها به وسیله آزمون t برای گروه های مستقل تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: افراد دارای تفکر خلاق و افرادی که از تفکر خلاق کمتری برخوردارند، در نرخ کلی استفاده از سازوکارهای دفاعی تفاوتی با هم ندارند. سبک دفاعی افراد دارای تفکر خلاق، رشدیافته تر از افراد دارای تفکر کمتر خلاق است؛ و افراد دارای تفکر کمتر خلاق، بیشتر از الگوی سازوکارهای دفاعی رشدنایافته استفاده می کنند. به طور کلی، ویژگی اصلی الگوی دفاعی گروه دارای تفکر خلاق، در مقایسه با گروه دارای تفکر کمتر خلاق، استفاده زیاد آنها از سازوکار های دفاعی رشدیافته والایش، طنز و پیشاپیش نگری و سازوکار های رشدنایافته دلیل تراشی، تجزیه و انکار است؛ در حالی که مشخصه اصلی الگوی دفاعی گروه دارای تفکر کمترخلاق، استفاده زیاد آنها از سازوکارهای دفاعی رشدنایافته فرافکنی، به عمل درآوری، دوپاره سازی، رفتار پرخاشگرانه- منفعلانه، خیال پردازی، جابه جایی و جسمانی سازی است.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر بار دیگر بر اهمیت تفاوت گذاشتن بین دو حوزه عمده خلاقیت تاکید می کند. به علاوه، همسو با یافته های تحقیقات پیشین، نتایج نشان می دهند که افراد دارای تفکر خلاق به دلیل استفاده از نوعی سبک دفاعی خلاق، از افراد دارای تفکر کمترخلاق متمایزند.