فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۴۱ تا ۲٬۰۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
سبک زندگی در سوءمصرف کنندگان مواد و افراد بهنجار: یک مقایسه مبتنی بر آدلری نگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : سبک زندگی سوء مصرف کنندگان مواد و افراد بهنجار شهر تهران بررسی شد. روش : بدین منظور نمونه 404 نفری(191 سوءمصرف کننده و213 فرد بهنجار ) از افراد 45-15 ساله ساکن در شهر تهران به روش نمونه برداری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه سبک زندگی پاسخ دادند . یافته ها : نتایج نشان دادندکه تفاوت بین دو گروه در سبکهای تعلق پذیری ـ علاقه اجتماعی، توجه طلبی و محتاط بودن معنادار اما در سبکهای تبعیت جویی و ریاست طلبی معنادار نبود ؛ تحلیل رگرسیون لجستیک نشان داد که سبک تعلق پذیری ـ علاقه اجتماعی 19% واریانس را بطور معنادار تبیین می کند و سایر ضرایب معنادار نیست. نتیجه گیری : این یافته ها همسو با دیدگاه آدلری درباره تحول روان آزردگیها ضمن تایید تفاوت گروهها در سبکهای زندگی بر اهمیت پیشگیرانه مداخله گری نخستین دراین قلمروها در پیشگیری از سوءمصرف مواد تاکید دارند.
اثر مقابله درمانگری مادران بر پرخاشگری کودکان عقب مانده ذهنی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مقابله درمانگری مادران کودکان عقب مانده ذهنی متوسط تا شدید بر فراوانی رفتارهای پرخاشگرانه کودکان عقب مانده ذهنی آن ها در شهر قم (سال 1388) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادرانی که دارای کودک مبتلا به تأخیر ذهنی متوسط تا شدید هستند و فرزند عقب مانده ذهنی آنان با تشخیص تأخیر ذهنی متوسط تا شدید در یک مرکز توانبخشی تحت پوشش سازمان بهزیستی استان قم در سال 1388 به صورت روزانه نگهداری و آموزش داده می شوند، بود. نمونه آماری پژوهش نیز شامل 40 نفر که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، بود که در دو گروه 20 نفری آزمایش و گواه به طور تصادفی تقسیم شدند.
معیار ورود به گروه نمونه داشتن کودکان عقب-مانده ذهنی متوسط تا شدید و قرار داشتن فرزند تحت پوشش سازمان بهزیستی قم و نیز قرار داشتن تحت آموزش در یک مرکز توانبخشی و نگهداری معین در شهر قم در سال 1388 بود. روش این پژوهش به دلیل غیرتصادفی بودن نمونه اصلی (انتخاب اعضای تحت پوشش یک مرکز معین نگهداری) و جای گزینی آزمودنی ها و اختصاص کاربندی آزمایشی به صورت تصادفی نیمه آزمایشی محسوب می شود. برای جمع آوری داده ها از فهرست محقق ساخته برای اندازه گیری فراوانی رفتارهای پرخاشگرانه استفاده شد. هم-چنین به مدت 8 جلسه آیین نامة مقابله درمانگری (آقایوسفی، 1378) درباره مادران این کودکان اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان دادند، مقابله درمانگری مادران، فراوانی رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان عقب مانده ذهنی متوسط تا شدید آن ها را کاهش می دهد.
اثربخشی طرحواره درمانی بر افسردگی مزمن در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به ایجاد رویکرد جدید در درمان اختلالات مزمن و شیوع بیشتر افسردگی مزمن نسبت به افسردگی غیر مزمن، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر افسردگی مزمن انجام شد.
مواد و روش ها: 14 بیمار مبتلا به افسردگی مزمن با دامنه سنی 21 تا 29 سال، به روش نمونه گیری در دسترس از میان دانشجویان دانشگاه اصفهان انتخاب و از آن ها مصاحبه بالینی نیمه ساختار یافته (Structured clinical interview for DSM-IV یا SCID) بر اساس DSM-IV به عمل آمد. همچنین از آزمون افسردگی Beck برای غربال بیماران استفاده شد. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه شاهد و آزمایش گنجانده شدند و تنها گروه آزمایش 8 جلسه طرحواره درمانی دریافت کرد.
یافته ها: طرحواره درمانی به طور معنی داری نشانه های افسردگی مزمن را در گروه آزمایش کاهش می دهد.
نتیجه گیری: طرحواره درمانی، نشانه های افسردگی مزمن را به موازات تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه کاهش می دهد و این درمان قابلیت اجرا در مراکز روان درمانی را دارد.
نیازسنجی آموزشی از دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در زمینه خودکشی: یک پژوهش کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی و شناخت نیازهای آموزشی، پیش نیاز یک سیستم آموزشی موفق است. به طور معمول این اقدام نخستین گام در برنامه ریزی آموزشی و در واقع اولین عامل ایجاد و تضمین اثربخشی برنامه آموزشی می باشد. پژوهش حاضر با هدف، تعیین نیازهای آموزشی دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی درباره موضوع خودکشی انجام شد.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع کیفی و روش آن پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش را دستیاران روان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تشکیل دادند که نمونه گیری از آن ها به صورت مبتنی بر هدف صورت گرفت و در نهایت تعداد شرکت کنندگان 15 نفر انتخاب شدند. روش جمع آوری اطلاعات با استفاده از تکنیک های مصاحبه و بحث گروهی بود و به روش هفت مرحله ای Colaizzi مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های حاصل از مصاحبه ها در 1032 کد و در کدبندی آخرین سطح به 3 دسته اصلی با عناوین، نیاز در حیطه آموزش، نیاز در حیطه فرایندها و امکانات و نیاز در حیطه منابع انسانی تقسیم شدند که از مهم ترین این کدها می توان به نیاز دستیاران به توجه و رفع نگرانی نسبت به مسؤولیت قانونی، نیاز به دانستن تدبیر خودکشی و مدیریت آن، نیاز به خط راهنمایی (Guide line) مشخص در درمان، لزوم تهیه پروتکل در خصوص فرایند بستری بیمار و آموزش کسب مهارت های عملی روان درمانی در برخورد با موارد خودکشی اشاره نمود.
نتیجه گیری: دستیاران، نیازهای مختلف آموزشی در زمینه خودکشی دارند و به نظر می رسد که لازم است این نیازها هم در محتوای برنامه آموزشی و هم در نحوه اجرای برنامه لحاظ گردد. بنابراین لزوم بررسی بیشتر و بازنگری برنامه آموزشی در این زمینه توسط مسؤولین امر احساس می گردد.
اثربخشی درمان تحلیل رفتار متقابل بر حالات شخصیتی، عزت نفس و نشانگان بالینی افراد دچار شکست عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان تحلیل رفتار متقابل بر حالات شخصیتی، عزت نفس و نشانگان بالینی افراد دچار شکست عاطفی بود. بررسی حاضر به روش طرح نیمه آزمایشی تک موردی و از نوع خط پایه چندگانه انجام شد. بدین منظور پنج مراجع دختر به شیوه ی نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و تحت درمان تحلیل رفتار متقابل قرار گرفتند. مراجعین در مرحله ی پیش از درمان (خط پایه) و در طی جلسه های اول، هفتم، هشتم، و جلسه آخر (جلسه چهاردهم) و مراحل پیگیری سه ماهه و شش ماهه پرسشنامه های ضربه عشق، BDI-II، عزت نفس، GHQ-28، نوع عملکرد پس از شکست عاطفی، DASS-21، و PAC را تکمیل کردند. همچنین در مرحله پیش از درمان، پرسشنامه میلون-3 را برای شناسایی الگوهای بالینی شخصیت کامل کردند. برای تحلیل داده ها از دو روش معناداری بالینی و شاخص درصد بهبودی استفاده شد. نتایج نشان داد که درمان تحلیل رفتار متقابل بر حالات شخصیتی، عزت نفس و نشانگان بالینی افراد دچار شکست عاطفی اثربخش بوده، و مراجع پس از پایان درمان از حالات شخصیتی «بالغ» و «والد حمایت کننده» خود بیشتر استفاده می کرده است. درمان تحلیل رفتار متقابل با توجه به فرآیند درمانی- تکنیکی که دارد در بهبود علائم مرضی دانشجویان دارای شکست عاطفی از اثربخشی مناسبی دارد.
مقایسه نیمرخ شخصیتی افراد مبتلا به حساسیت با افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه شیوع انواع حساسیت ها رو به افزایش است. به همین دلیل شناسایی عوامل خطرساز روان شناختی در پیشگیری و درمان این بیماری ها ضروری می باشد. مطالعه حاضر به شناسایی ویژگی های شخصیتی افراد مبتلا به حساسیت می پردازد. در این پژوهش علی- مقایسه ای، از میان بیماران مبتلا به حساسیت مراجعه کننده به کلینیک طوبی در ساری، 110 نفر مرد و زن انتخاب شدند. 110 نفر گروه گواه سالم از بین جمعیت عادی شهر انتخاب و با نمونه مبتلا به حساسیت همتاسازی شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه NEO-FFI استفاده شد. سپس با استفاده از تحلیل واریانس وآزمون t داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر ویژگی های شخصیتی روان رنجورخویی، برون گرایی و وظیفه شناسی مشاهده شد(p
رابطة تأهل و جنسیت با اثر موقعیتهای آزارنده در کُنشهای هوشی مراجعان دارای اختلال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بررسی رابطة متغیرهای خانوادگی و اختلال شخصیت مرزی، عمدتاً نادیده گرفته شده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطة جنسیت و تأهل با اثر استرس زاهای آزمایشگاهی در وضعیت هوشی مراجعان دارای اختلال شخصیت مرزی است. روش:از میان مراجعان مراجعه کننده به مراکز مشاوره ای شهر سنندج، که با تشخیص روانپزشکان، دارای اختلال شخصیت مرزی بوده و همکاری در پژوهش را پذیرفتند، 15 نفر زن و به همین تعداد مرد انتخاب شدند. بعد از ثبت ویژگی های جمعیت شناختی، با آزمون میلون 3، با هدف تأیید و کمی کردن تشخیص اولیه، و سپس با استفاده از آزمون هوشی وکسلر بزرگسال، مورد ارزیابی قرار گرفتند. بعد از دو هفته، گروه آزمایشی، همراه با گروه همتای آن، استرسور آزمایشگاهی را تجربه کردند تا واکنش آنها به شکست مشخص شود و متعاقب آن مجددا با آزمون هوشی وکسلر ارزیابی شدند. نتایج حاصل، با استفاده از تحلیل کوواریانس، مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها:نتایج، بیانگر ارتباط معنادار تأهل و جنسیت با فعالیتها هوشی مراجعان، در پاسخ به استرسورهای آزمایشگاهی بود. طبق نتایج، متغیرهای تأهل و جنسیت در تعامل با علائم اختلال شخصیت مرزی، در توان به به کارگیری توانایی های هوشی مراجعان، در موقعیتهای ناخوشایند، مداخله می کنند. نتیجه گیری: نقش مهمی برای متغیرهای تأهل و جنسیت در در درک سازش یافتگی هوشی و اجتماعی مراجعان دارای اختلال شخصیت مرزی قابل توجه است. به نظر می رسد درک عمیق تر مشکلات هوشی و رفتاری این مراجعان، مستلزم توجهی خاص به این متغیرهاست#,
بررسی اثربخشی آموزش مهارت های فرزندخواندگی بر کاهش تنیدگی و تغییر سبک های مقابله ای زوجین متقاضی فرزند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه به واسطهی افزایش میزان ناباروری زوجها و بیسرپرستی کودکان، فرزندخواندگی بیشتر در کانون توجه قرار گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های فرزندخواندگی برکاهش تنیدگی و تغییر سبک های مقابله ای زوجین متقاضی فرزندخواندگی انجام گرفته است.
روشکار: پژوهش حاضر از نوع طرحهای نیمهآزمایشی است. جامعهی پژوهش شامل تمام زوجین متقاضی فرزندخواندگی بوده که از خرداد 88 لغایت خرداد 89 به سازمان بهزیستی خراسان رضوی مراجعه نمودهاند. زوجین واجد معیارهای پژوهش به شیوهی نمونهی در دسترس انتخاب و پرسشنامهی اضطراب کتل و سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن را تکمیل نمودند. از بین ایشان تعداد 14 زوج دارای نمره ی خام بیشتر از 35 در تست اضطراب و سبک مقابلهی هیجانمدار در پرسشنامهی سبکهای مقابله بودند، انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد جایگزین شدند. سپس 8 جلسهی آموزش مهارتهای فرزندخواندگی برای گروه آزمون اجرا گردید. گروه شاهد روند عادی مراحل اداری را سپری نمودند. بعد از اجرای مداخله، میزان تنیدگی و سبکهای مقابلهی دو گروه مجددا اندازهگیری و 6 هفته بعد آزمون پیگیری روی گروه آزمون اجرا شد. دادهها با استفاده از آزمون های آماری تحلیل کوواریانس یک سویه و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل گردید.
یافتهها: بین دو گروه آزمون و شاهد، از نظر تفاوت نمرات در دو ﺁزمون اضطراب کتل (05/0P≤) و سبکهای مقابله (05/0P≤) تفاوت مثبت و معنیداری وجود داشت.
نتیجهگیری: آموزش مهارت های فرزتدخواندگی میتواند موجب کاهش میزان تنیدگی زوجین متقاضی فرزند گردیده و باعث شود که این افراد در مقابله با تنیدگی، بیشتر از سبک های مقابلهی مسئلهمدار استفاده کنند.
پیگیری سیر 6 ماهه شدت علایم وکیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنیا پس از ترخیص از بیمارستان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اسکیزوفرنیا به طور معمول باعث ناتوانی شغلی، تحصیلی و مشکلات خانوادگی می شود. هدف این مطالعه، پیگیری سیر شدت علایم و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوفرنیا بود.
روش بررسی: این پژوهش طولی و آینده نگر بر روی 20 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا بستری شده در بیمارستان نور اصفهان انجام شد. ارزیابی ها در آغاز بستری، ترخیص، 3 و 6 ماه بعد انجام شد. شدت علایم و کیفیت زندگی با مقیاس درجه بندی مقیاس علایم مثبت و منفی و پرسش نامه کیفیت زندگی سنجیده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس تکراری نشان داد که میانگین شدت علایم روان پریشی در هنگام بستری شدن بیماران، به طور معنی داری بیشتر از میانگین شدت علایم در هنگام ترخیص از بیمارستان، 3 و 6 ماه پس از ترخیص می باشد (001/0 = P). این در حالی است که بین میانگین شدت علایم روان پریشی در هنگام ترخیص با 3 و 6 ماه پس از ترخیص تفاوت معنی داری قابل مشاهده نیست. در خصوص کیفیت زندگی، نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی در هنگام ترخیص به طور معنی داری بیشتر از 3 ماه پس از ترخیص بوده است (03/0 = P)، در حالی که بین میانگین نمرات در هنگام ترخیص با 6 ماه پس از ترخیص و همچنین بین میانگین نمرات در 3 ماه با 6 ماه پس از ترخیص تفاوت معنی داری قابل مشاهده نیست.
نتیجه گیری: می توان اذعان داشت که بستری شدن بیماران در کاهش شدت علایم و افزایش کیفیت زندگی آن ها در موقع ترخیص مؤثر بوده است و در مقاطع بعدی به همان حال باقی مانده است.
رابطه راه بردهای مقابله ای، با افسردگی، ناتوانی جسمانی و شدت درد در افراد مبتلا به کمر درد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عوامل روان شناختی نقش مهمی در درمان بیماری ها دارند. درد مزمن، می تواند موجب افسردگی و ناتوانی هایی برای بیماران شود که کیفیت و سبک زندگی آنان را تغییر می دهد. هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین راه بردهای مقابله ای، افسردگی، ناتوانی جسمانی و شدت درد در افراد مبتلا به کمر درد مزمن بود.
مواد و روش ها: هفتاد بیمار مبتلا به کمر درد مزمن (بین سنین 19 تا 64 سال) که به کلینیک ارتوپدی امام رضای شهر اراک مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند و پرسش نامه های راه بردهای مقابله ای، افسردگی Beck، ناتوانی جسمانی و مقیاس درجه بندی شدت درد را تکمیل کردند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 17 و آزمون های تحلیل همبستگی و تحلیل رگرسیون چند متغیره صورت گرفت.
یافته ها: راه برد مقابله ای فاجعه آفرینی با افسردگی، ناتوانی جسمانی و شدت درد رابطه مستقیم داشت (01/0 < P). همچنین نتایج نشان داد که افسردگی با ناتوانی جسمانی و شدت درد رابطه مستقیم و با کارامدی مقابله رابطه منفی دارد (همه موارد 01/0 < P) و ناتوانی جسمانی با تفسیر مجدد و انکار (هر دو مورد 01/0 < P) و کنترل بر درد (05/0 < P) رابطه معکوس و با شدت درد (01/0 < P) رابطه مستقیم دارد. به علاوه فاجعه آفرینی با کارامدی مقابله رابطه منفی داشت (هر دو مورد 01/0 < P).
نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که استفاده از راه بردهای مقابله ای ناکارامدی مثل فاجعه آفرینی در برابر مشکلاتی همچون کمر درد مزمن، می تواند به وخیم تر شدن شرایط منجر شود و پیامدهای منفی چون افسردگی، ناتوانی جسمانی و درد بیشتری به همراه داشته باشد. در نتیجه مداخله در این زمینه و آموزش استفاده از راه بردهای کارامد و مؤثر به بیماران می تواند موجب سازگاری مؤثر با دردهای مزمن گردد.
بررسی اثر بخشی آموزش جنسی به شیوه رفتاری شناختی بر دانش، خودابرازی و صمیمیت جنسی زنان متأهل شهرستان مبارکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه با پیشرفت تکنولوژی موضوع سکس جایگاهی مهم یافته، اما تقریباً در تمام فرهنگ ها مسائل جنسی یک تابو قلمداد می شود. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش جنسی به شیوه شناختی رفتاری بر دانش، خودابرازی وصمیمیت جنسی زنان متأهل شهرستان مبارکه بود.
این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود که بر روی 26 نفراز زنان متأهل انجام شد. افراد به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند و برای گروه آزمون 6 جلسه 2 ساعته آموزش جنسی اجرا گردید. ابزارهای پژوهش: شامل پرسشنامه دانش جنسی آن هوپر، پرسشنامه خودابرازی جنسی دکتر ویلیام واسنل و پرسشنامه صمیمیت جنسی باگاروزی بودند. داده ها با استفاده از نرم افزار spssو آزمون تحلیل واریانس چندراهه تجزیه و تحلیل شد.
نتایج نشان داد که پس از آموزش جنسی، دانش، خودابرازی و صمیمیت جنسی در زنان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی داری داشت. بنابراین آموزش جنسی می تواند با بهبود مؤلفه های پژوهش حاضر در بهبود روابط جنسی متعادل و سلامت خانواده نقش بسزایی داشته باشد.
نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده مقدمه: نقص و نارسایی در مکانیسم های تنظیم هیجان ها و شناخت ها، سیستم های پردازشی را تحت تأثیر قرار می دهند و فرد را با مشکلات جدی سلامت و اختلال های روان شناختی مواجه می سازند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده خودتنظیم گری در رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد انجام شد. روش: این پژوهش یک پژوهش اکتشافی از نوع طرح های همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، مردان مبتلا به اختلال های مصرف مواد مراجعه کننده به چهار مرکز درمان مصرف مواد در تهران بودند. نمونه این پژوهش شامل 122 بیمار مرد بود که به روش هدفمند و بر حسب مراجعات متوالی به مراکز درمانی انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسال، مقیاس خودتنظیم گری و شاخص شدت اعتیاد را تکمیل کنند. داده های پژوهش با استفاده از روش ها و شاخص های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره سلسله مراتبی تعدیلی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی ایمن با خودتنظیم گری رابطه مثبت و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه منفی دارد و سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) با خودتنظیم گری رابطه منفی و با شدت اختلال های مصرف مواد رابطه مثبت داشتند. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که خودتنظیم گری رابطه بین سبک های دلبستگی و شدت اختلال های مصرف مواد را تعدیل می کند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که خودتنظیم گری شدت اختلال های مصرف مواد را تحت تأثیر قرار می دهد.
تشخیص آسیب های سطحی شخصیت از طریق روان درمانی پویشی کوتاه مدت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده مقدمه: آسیب های سطحی شخصیت، زیر مجموعه ای نسبتاً سالم از اختلال های شدید شخصیت می باشند که بعضی از صفات و ویژگی های اختلال های شخصیت را نشان می دهند اما مشکلات و ویژگی های آنها از نوع خفیف بوده و زیر آستانه ی ملاک های تشخیصی متن تجدید نظر شده چهارمین راهنمای آماری و تشخیصی اختلال های روانی قرار دارد. ویژگی اصلی آنها، وجود بعضی خصیصه های خشک و انعطاف ناپذیر شخصیتی است که منجر به رفتار های تکراری می شود. هدف از اجرای پژوهش، بررسی کارایی روان درمانی پویشی کوتاه مدت در تشخیص افراد مبتلا به آسیب های سطحی شخصیت می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعه ی موردی است. نمونه ی پژوهش حاضر را سه نفر از خانم های مراجعه کننده به مرکز مشاوره ی معراج که در رده ی سنی 20 تا 30 سال قرار دارند تشکیل می دهد، که هر کدام به مدت 20 جلسه هفتگی و هر جلسه 50 دقیقه، مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل نتایج به صورت بالینی و به روش مطالعه موردی صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت افسرده، اجتنابی و وسواسی از طریق ارزیابی ساختاری و توصیفی بر اساس نظریه ی روابط موضوعی کرنبرگ، امکان پذیر است. نتیجه گیری: مطالعه ی موردی هر کدام از افراد نمونه نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت، از طریق روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطحی شخصیت امکان پذیر است.
اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال وحشتزدگی: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مطالعه ی اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اختلال وحشتزدگی در بین مراجعه کنندگان با تشخیص اختلال وحشتزدگی مراجعه کننده به بیمارستان امام حسین شهر تهران در سال 89 بود. روش: از بین جامعه مورد نظر 1 نفر بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و با پرسشنامه های اضطراب بک، سیاهه نشانه شناسی مختصر و مصاحبه ی بالینی ساختار یافته مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر یک طرح مطالعه تک موردی به صورت خط پایه چندگانه است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری و ترسیمی استفاده شده است. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش شدت علائم وحشتزدگی تأثیر مثبت دارد و درصد بهبودی برای بیمار به میزان 4/72 درصد به دست آمد و این اثرات در دوره پیگیری هم تا میزان زیادی باقی می ماند. نتیجه گیری: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش علائم اختلال وحشتزدگی مؤثر است.
بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه ی شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه ی شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش: تعداد 20 فرد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون به شیوه تصادفی از مرکز ترک اعتیاد پویا در رفسنجان انتخاب شده و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و گروه گواه (10 نفر) قرار گرفتند. آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری، طی نه جلسه بر گروه آزمایش انجام شد. زیرمقیاس های اضطراب و افسردگی فهرست وارسی 90 سؤالی نشانگان مرضی در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط کلیه شرکت کنندگان تکمیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون اضطراب و افسردگی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری داشته است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید، برای افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون به کار رود.