سامان خانی اسفندآباد

سامان خانی اسفندآباد

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

تحلیل جامعه شناسانه رُمان دل کور اثر اسماعیل فصیح(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رمان نقد جامعه شناختی دل کور اسماعیل فصیح لوسین گلدمن جورج لوکاچ میخائیل باختین روبرت اسکارپیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۸۰ تعداد دانلود : ۴۵۷
جامعه شناسی ادبیات، بررسی متون ادبی، از نگاه جامعه شناختی است که رابطه بین ادبیات و عناصر اجتماعی را نشان می دهد. در واقع این نوع تحلیل به بررسی تأثیر متقابل ادبیات و جامعه بر همدیگر می پردازد. خوانشِ متفاوت اثر ادبی، فرآیندی است دو سویه بین نویسنده و خواننده. اهمیت آن از آنجایی است که سنّت های ادبی در پی مطلق گرایی معنا هستند، نگاهی تک بعدی که انسان مُدرن، آن را برنمی تابد و به نوعی خواننده را دچار بی میلی می کند. اما نقد بر پایه جامعه شناسی به عنوان یک تحلیل جدید، باعث پیوند ذهن خواننده با ابعاد مختلف زیبایی شناسی متن  می گردد. برای این منظور رُمان دل کور اسماعیل فصیح که دوران مختلف پرالتهاب تاریخ ایران از جمله سال های حکومت پهلوی و انقلاب مشروطه را در برمی گیرد، مورد نقد جامعه شناختی قرار گرفته تا ارتباط ادبیات با محیط و طبقات اجتماعی آن عصر را نشان دهد. در این پژوهش، ابتدا به تشریح نظریات نقد جامعه شناسی ادبیات و دسته بندی مؤلفه های جامعه شناسانه از دیدگاه گلدمن، لوکاچ، باختین و اسکارپیت پرداخته شده سپس این مؤلفه ها در بافت جامعه موردِ نظرِ نویسنده پیاده شدند تا بتوانیم نوع زندگی مردم، طبقات اجتماعی مختلف به خصوص قشر مستضعف و پایین جامعه، مشاغل آنها، جایگاه اجتماعی زنان و محرومیت هایشان ، مباحث تاریخی، زیرساخت های اجتماعی، نبود بهداشت، شیوع بیماری ها و قحطی، استفاده از طب سنتی به جای درمان های به روز، آسیب های اجتماعی، فقر، فحشا، تجاوز، خشونت، رباخواری، اسیدپاشی، باورهای مذهبی،باورهای عامیانه، خرافات آن عصر و ... را بهتر درک کنیم. لازم به ذکر است این تحقیق به روش «توصیفی – تحلیلی» انجام پذیرفته است.
۲.

« نقد نقّادان ادبی»

کلید واژه ها: نقد ادبیات سرانه ی مطالعه لذت کتابخوانی هرمنوتیک شالوده شکنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۳ تعداد دانلود : ۲۲۹
نقد بر پایه ی معناشناسی و پذیرش چندگانگی معنا باعث پیوند ذهن خواننده با ابعاد مختلف زیبایی شناسی متن می گردد؛ این درک درست از متن، خواننده را ترغیب می کند تا بیشتر بخواند و بیشتر لذّت ببرد، خوانشِ بیشتر نیز فرآیندی است دو سویه بین نویسنده و خواننده که نتیجه ی آن جامعه ای با فرهنگ بالاست که درست می اندیشد و نقد می پذیرد. در مقابل این نوع نگرش جدید، سنّت های ادبی در پی مطلق گرایی معنا هستند، نگاهی تک بعدی که انسان مُدرن، آن را بر نمی تابد و در صورت رواج  این گونه نقدها و متون ادبی، خواننده دچار بی میلی شده، منفعل می گردد؛ لذا مخاطب در صدد آنست که با یادگیری مراحل نقد و با رعایت چهارچوب های علمی آن، آثار بیشتری را بخواند و از لذّت ادبی و زیباشناسانه بهره مند گردد. در صورتی که او با برخورد های احساسی و عدم لحن سالم نقد مواجه شود، به دنبال راهکارهای ساده تر و سریع تری برای ایجاد لذّت و سرگرمی خواهد رفت و این شکستی بزرگ برای فرهنگ و هنر یک ملّت است. در مکتب شالوده شکنی برای خواننده و نویسنده وظایفی تعیین شده که به پویایی تولید و خوانش آثار ادبی می انجامد و بی توجّهی به آنها حاصلی جز جامعه ی ادبی و هنری رو به اُفول نخواهد بود. در  این مقاله با روش تحلیلی سعی شده بی میلی مطالعه ی آثار ادبی از منظر نقد ادبی علّت شناسی گردد.
۳.

نقد اُسطور های دو رُمان مَلَکوت و یَکُلیا

کلید واژه ها: نقد ادبی اسطوره روان شناسی ملکوت یکلیا و تنهایی او

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۵ تعداد دانلود : ۲۴۸
     از نظر علم روان شناسی آرزوهای واپس زده ی نویسنده ورویاهای نافرجام روزانه، می توانند در آثار هنریِ نویسنده تحقّق بیابند؛ این گونه آثار سمبلیک و نمادین سخن می گویند و از اُسطوره ها بهره می برند. اُسطوره ها هنگام بازسازی، به اقتضای زمانه، معانی جدیدی می یابند و تعبیر مضامین مختلف زندگی را عهده دار می شوند و به طور کلّی رنگ عواطف و آرزوهای حاکم بر محیط روشنفکری را می گیرند. هر نسل، اُسطوره ها را بنا به نیازها، باورها و انگیزش های ایدئولوژیک خود دریافت و تأویل می کند؛ پرداختن نویسندگان پس از کودتای 28 مرداد نیز به عوامل محدود کننده ای چون جنگ، رنج، گناه و مرگ حاکی از ن است که فرد یا اجتماع، یک بحران وجودی بنیادین را تجربه می کند.      در داستان های اُسطوره ای همچون "ملکوت" و "یَکُلیا و تنهایی او" یادآوری فکر مرگ که در هرلحظه از زندگی، حضور دارد سعادت و شادی زندگی اشخاص را نابود می کند. بهرام صادقی و تقی مدرسی به شیوه ی سورئالیست ها در زندگی روزمره و درهرجریان عادی، عامل خرق عادت را جستجو می کنند و اُمور غریب و مافوق طبیعی را آشنا و در دسترس بشرمی گذارند. در دنیای وهم آمیز ایشان، عجیب ترین حوادث، عادی و طبیعی می نماید.      اختناق حاکم برجامعه و فردگرایی، نویسندگانِ روشنفکرِ این دو رُمان را به بی مسئولیّتی و لذّت جویی فرا می خواند و با دادن جنبه ای اُسطوره ای به دردهایی که نتیجه ی وضعیت اجتماعی- تاریخی خاصی است به آن ها کلّیت می بخشند، آن ها را در جامه ی اُسطوره می پیچند و دردهای ازلی و ابدی بشر می پندارند. یکی از زمینه های متنوع نقد اُسطوره ای، بر اساس کاربرد آن، نقد کهن الگویی است؛ در این نوع نقد، اثر ادبی به پیش نمونه یا ژرف ساخت کهن الگویی تأویل می شود. در این مقاله دو رُمان مذکور، با رویکرد نقد کهن الگویی بررسی می گردند.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان