آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۵

چکیده

تردیدی نیست که رویکردهای مختلف هرمنوتیکی به مثابه یک نظریه مقبولیت عام یافته اند. اما  آیا هرمنوتیک می تواند گامی فراسوی نظریه بگذارد و در عرصه نقد ادبی هم به کار آید؟ شلایرماخر، مؤسس هرمنوتیک مؤلف محور، در عالم نظر بر آن است که در مقام تحقق، هرمنوتیک مقدم بر نقد است و نقد پس از هرمنوتیک می آید. التزام شلایرماخر به روش تأویل دستوری و تأویل فنی در عمل، میان هرمنوتیک مؤلف محور و نقد پیوند برقرار می کند. هرش نیز، با تفکیک میان دو نوع نقد، معتقد است پیوند وثیقی میان هرمنوتیک مؤلف محور و نقد درونی  وجود دارد. علاوه بر آن، معیارهای چهارگانه هرش برای اثبات محتمل بودن یک تفسیر، به ارزش گذاری تفسیر معتبر از نامعتبر منجر می شود. اما از نظر صاحب نظران، هرمنوتیک فلسفی درآمدوشدی میان نظریه و نقد قرار دارد. ما برآنیم با توجه به دو معیاری که گادامر برای درستی تفسیر برمی شمرد، یعنی پیش داشت کمال یافتگی و فاصله زمانی، هرمنوتیک فلسفی تا مقام نقد بر کشیده می شود. در این میان، هرمنوتیسین های ادبی با  تأکید بر روش در خوانش متن، وارد قلمرو نقد می شوند

تبلیغات