فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۲۱ تا ۳٬۶۴۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶(پیاپی ۹۱)
۵۶-۳۷
حوزه های تخصصی:
زندان سروده های احمد شاملو ازنظر ساختاری، کارکردی، مضمونی و گفتمانی تفاوت های معناداری با شکل کلاسیک حبسیه دارد. در پژوهش حاضر، با رویکردی تلفیقی و از راه به کارگیری ابزار گفتمانی و نشانه شناختی، زندان سروده های احمد شاملو بررسی شده است. در پژوهش حاضر، به منظور تفسیر کارکرد زندان به مثابه ابزاری تنبیهی، از آرای فوکو درباب مراقبت و تنبیه استفاده شده و در جهت تبیین مناسبات قدرت و پیوندش با فضای انضباطی و مجازات زندان، گریزی به مبحث سلطه و اقتدار زده شده و از آثار جامعه شناسان و فیلسوفانی چون ماکس وبر و توماس هابز بهره گرفته شده است. در تفسیر فضای زندان نیز آرای لوفور در خصوص فضا و منظر به کار گرفته شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که شاملو اتهامش را نمی پذیرد و مجازات را نامشروع می داند و به این وسیله کارکرد تنبیهی و انضباطی زندان را بی اعتبار می کند؛ نیز، فضای زندان در زندان سروده های شاملو فضایی گفتمانی است که شاعر کوشیده است با گریزهای پیاپی به فضای بیرونی، از ظرفیت دیالکتیکی فضا بهره بگیرد و زندان را از هویت کالبدی و متعین خود به مثابه مکانی بسته و محصور تهی کند و آن را همچون تجربه زیستی بایسته ای در جهت نیل به مقصود به تصویر بکشد.
بررسی شعر «خنجرها، بوسه ها، پیمان ها» از منوچهر آتشی بر اساس مفهوم میمسیس در نظریه زیبایی شناس آدورنو
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
209 - 225
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول نظریه زیبایی شناسی آدورنو مفهوم میمسیس است. وی با بیان این اصل به نقد ساختارهای سلطه و سرکوب در عقلانیت مدرن و روشنگری می پردازد که از سه چشم انداز قابل بررسی است: رابطه ی دیالکتیکی میمسیس و عقل، میمسیس به مثابه ی دیالکتیک سوژه و ابژه، میمسیس و ارتباط آن با زبان که ما نیز در این پژوهش به بررسی این سه مقوله در شعر خنجرها، بوسه ها و پیمان ها از منوچهر آتشی می پردازیم تا ارتباط میمتیک انسان و طبیعت را در دیالکتیک روشنگری و ارتباط هنر میمتیک با جامعه را در نظریه ی زیبایی شناسی آدورنو نشان دهیم که چگونه تقلیل و همسان سازی طبیعت به دست انسان مدرن می تواند باعث سلطه ی او بر طبیعت شود. چیزی که در شعر خنجرها، بوسه ها، پیمان ها نیز نمود بارزی دارد. در واقع در این شعر شاعر طبیعت را از نیروهای درونی و کیفیات پنهانش تخلیه کرده و چیزی مطابق ذهنیت خود به آن بخشیده است که این خود می تواند به معنای سلطه شاعر بر طبیعت و در واقع تمایز سوژه و ابژه باشد که این یکی از قابلیتهای زبان هنری است؛ در واقع یکی از محورهای اساسی اندیشه آدورنو از ذهنیت مدرن را همین ابژه سازی سوژه تشکیل می دهد. بنابراین در اندیشه ی آدورنو، تحقق بیان هنری از طریق میمسیس امکان پذیر است.
تحلیل تطبیقی شخصیت پردازی زنان در منظومه هفت پیکر نظامی و هشت بهشت امیرخسرو دهلوی
حوزه های تخصصی:
یکی از کانون های اصلی بلاغی و داستانی منظومه هفت پیکر و هشت بهشت در کیفیت شخصیت پردازی زنان است. کیفیت نگاه به زن و همچنین ابزاری که شاعر برای توصیف سیمای آنها به کار می برد نقشی اساسی در موفقیت منظومه ها دارد. در پژوهش حاضر شخصیت پردازی زنان از دیدگاه زیباشناسی و داستانی با توجه به هفت پیکر و هشت بهشت به صورت تطبیقی موردبررسی قرارگرفته است. نتایج نشان می دهد که زنان در هفت پیکر به دو گروه عمده تقسیم بندی می شوند. زنانی که عاقله، مستوره و جسور هستند و به راحتی تن به وصال هرکسی نمی دهند. این زنان هم از طبقه فرودین(کنیز) و هم از طبقه بالای جامعه حضور دارند. زنان دیگر هفت پیکر منفعل هستند و نظامی فقط برای تزیین کلام و نشان دادن توانایی توصیفی خود استفاده کرده است که می تواند از نقاط ضعف او نیز باشد. در مقابل، زنان در هشت بهشت اغلب هوسران و شهوت پرست هستند و تن به وصال هر خربنده و ساربان و غلام هندی می دهند. زنان هشت بهشت از هر طیف که باشند، از زن پادشاه تا کنیز، خیانت کارند و چندین حکایت از هفت داستان موجود در هشت بهشت پیرامون همین خیانت و هوسرانی است. زنان در هفت پیکر در خلوت ترین مکان ها نیز امنیت دارند و نظامی جز با صافی «شریعت» آنها را به وصال نمی رساند (مثلاً در داستان گنبد سپید)؛ درصورتی که زنان در هشت بهشت در قیدوبند هیچ آداب ورسوم و تابویی نیستند.
عاملیت زنان در مناسبات سیاسی و نظامی دربار گورکانیان هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ویژه نامه نامه فرهنگستان (شبه قاره) ۱۴۰۰ شماره ۱۲
115-130
تحلیل تطبیقی اسطوره فرّ در راحه الصّدورو تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راحه الصّدور و آیه السّرور (تألیف حدود 603 قمری)، کتابی تاریخی از محمدبن علی بن سلیمان راوندی است در تاریخ آل سلجوق. این کتاب علاوه بر فواید تاریخی، از باب سلاست انشا و اشتمال بر اطلاعات فراوان اجتماعی در شمار معتبرترین و سودمندترین کتاب های فارسی پیش از حمله مغول است. می توان موضوع فرّ در این اثر را با آثار دیگر زبان فارسی مقایسه و تطبیق داد. یکی دیگر از آثار معروف زبان فارسی، تاریخ بیهقی اثر ابوالفضل بیهقی است که کتابی تاریخی - ادبی بوده، و موضوع اصلی آن تاریخ سلطنت مسعودِ اول پسر محمود غزنوی است. از این رو می توان موضوع فرّ را در تطبیق دو اثرِ مورد نظر جست. این موضوع در دو اثر جلوه خاصی دارد. مهم ترین پرسش مطرح در این جستار این است که نگاه دو نویسنده به اسطوره فرّ چگونه است؟ بدین نتایج رسیده ایم که هر چند در راحه الصدور و تاریخ بیهقی موضوع اسطوره فرّ قابل مشاهده و ردیابی است، اما نگاه نویسندگان آن دو به این موضوع در مصادیق و مفاهیم متفاوت است. اسطوره فرّ در راحه الصدور در قالب خویشکاری، نمودهای بصری، تأیید الهی و تصریح به واژه فرّ ارائه شده است و در تاریخ بیهقی بیشتر در قالب و پوشش تقدیرگرایی، نمود آیین هایی چون جشن مهرگان، قدرت شیرگیری مسعود و....این تحقیق به شیوه تحلیل محتوایی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام گرفته است.
تاملی در ضبط و معنی چند واژه در سمک عیار (تصحیح و معنی چند واژه در سمک عیار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
199 - 222
حوزه های تخصصی:
سمک عیار از فرامرزبن خداداد ارجانی از داستان های عامیانه فارسی است که پرویز ناتل خانلری براساس یگانه دست نویس این داستان که در کتابخانه بادلیان آکسفورد نگاهداری می شود، آن را تصحیح و منتشر نموده است. در دست نویس سمک پاره ای از واژه های عبارات و بعضی از ابیات، مغلوط است و نام پاره ای از شخصیت های داستانی، سهواً به جای نام شخصیت های دیگر آمده است. خانلری در متن مصحّح خود بسیاری از این سهوها را تصحیح نموده، اما پاره ای دیگر همچنان در متن باقی است. نگارنده در این مقاله، این لغزش ها را تصحیح کرده است. روش ما در تصحیح ابیات مغلوط، رجوع به دیوان گویندگان این ابیات و در تصحیح واژه های نادرستی که در عبارات منثور آمده، قیاسی است. مصحّح سمک در مجلدی جداگانه با عنوان شهر سمک، معانی بسیاری از واژه ها و ترکیب های این داستان را که در لغت نامه ها مدخل نشده اند، ضبط نموده است. با این همه، معنی چند واژه که واژه های گویشی و محلی اند، از این مجلد فوت شده است. معنی این واژه ها با استناد به فرهنگ های گویشی و مفاد عبارات، در این مقاله آمده است. نتیجه پژوهش این که تصحیح داستان سمک عیار، با دقت فوق العاده انجام گرفته و اغلاط آن اندک است. باز آوردن این اغلاط به صورت درست خود و ضبط معانی واژه های مغفول مانده، خواننده را در روان تر خواندن این داستان و دریافت مفهوم دقیق و پاره ای جملات، مددرسان است.
بررسی مؤلفه های رشد اخلاقی کودک در داستان های احمدرضا احمدی (با رویکرد به نظریه یادگیری اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
187 - 209
حوزه های تخصصی:
احمدرضا احمدی چهره ای شاخص در گستره شعر موج نو و شعر حجم است؛ اما با وجود آثار برجسته در عرصه ادبیات کودک معاصر، به این بخش از ظرفیت های ادبی وی، آن طور که باید پرداخته نشده است. او در داستان های خود به مسائل گوناگون تعلیمی و اخلاق بنیاد اشاره کرده و برای بازنمایی این موضوعات به طور مطلوب از تکنیک های متنوع بهره برده که تأکید بر یادگیری محیطی و اجتماعی کودک از آن جمله است. در این پژوهش، با استناد به منابع کتابخانه ای، روش توصیفی تحلیلی و مبانی نظریه یادگیری اجتماعی، این تکنیک ها در داستان های منتخب احمدرضا احمدی بررسی و تحلیل شده است. نتایج بیانگر آن است که نویسنده با کاربست مؤلفه هایی مانند «سرمشق دهی و معرفی الگوی عملی»، «مقابله شخصی کودک با موقعیت های اخلاقی/ غیراخلاقی»، «تقویت و تثبیت رفتار اخلاقی» و «به کارگیری بازی وانمودی»، مجموعه ای متنوع از مسائل اخلاقی و تعلیمی مانند تعاون و کمک به یکدیگر، احترام به حیوانات، صلح جویی، محبت ورزیدن به همنوع، هویّت جویی و بازگشت به خویشتن واقعی را برای مخاطبان کودک خود، ترسیم و بازگویی کرده است. در این بین، آموزه تعلیمی احترام به حیوانات بارها در داستان های مختلف تکرار شده است که بیانگر دغدغه اصلی نویسنده برای فرهنگ سازی در این موضوع است. احمدی در بازنمایی رویکردهای تعلیمی خود بر اثرگذاری محیط اطراف بر فرایند رشد و فردیّت اخلاقی و شخصیتی کودکان تأکید کرده و نقش عوامل بیرونی را در جهت گیری سویه های تربیتی این گروه سنی برجسته کرده است.
Etude de Statistique Lexicale : Accroissement Lexical dans l’Œuvre Littéraire de Julien Gracq(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Le présent travail vise l’examen de l’accroissement du vocabulaire de l’auteur à travers toute sa production littéraire. Ce travail s’inscrit dans le cadre de la statistique lexicale. Il s’agit de déterminer l’apport du vocabulaire au fil du temps : pour un segment déterminé du texte c’est le nombre d’unités nouvelles qui n’avaient pas été employées antérieurement et qui apparaissent dans ce segment. Cette analyse permet de constater que l’apport de nouvelles unités dans la seconde période artistique de l’auteur (1967-1992) est intense par rapport à celui remarqué lors de la première période littéraire (1938-1967). Aussi, l’apport lexical à travers l’œuvre de Gracq n’est pas stable puisqu’il change automatiquement à mesure que l’auteur passe d’un genre littéraire à un autre. En effet, on peut constater que la deuxième période artistique de notre auteur Julien Gracq est plus riche que la première et qu'elle connaît aussi un apport lexical plus intense que celui de la première. Le vocabulaire des œuvres de la seconde période est très particulier. Cela émane principalement du style d'écriture adopté par l'auteur dans la seconde moitié de sa vie littéraire dans la mesure où Lettrines 1 de Julien Gracq a inauguré un style d'écriture qui échappe à une définition classique, il ne semble pas exagéré de penser qu'il renouvelle une forme d'expression originale qui d'autres écrivains emprunteront après lui. A vrai dire, les œuvres de la seconde période font partie de ce que nous appelons communément la ‘Littérature Fragmentée’ qui se définit comme un ensemble très libre, une mosaïque de mots pour lire, réflexions et souvenirs (souvent de l'enfance).
La Communauté de Pratique : Histoire, Théorie, Etudes Exploratoires et Recherches Contemporaines en Sociolinguistique(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۵, No ۲۷, Printemps & été ۲۰۲۱
102 - 117
حوزه های تخصصی:
Depuis l’introduction de la communauté de pratique (CdP) en sociolinguistique, les travaux y afférents montrent qu’elle est d’un intérêt analytique non moins négligeable pour ce domaine du savoir et plus encore en sociolinguistique francophone où on note un grand désintérêt des chercheurs à exploiter ce cadre d’analyse qui pourrait, et de façon plus général, permettre de trouver des réponses à certaines questions qui ont fait débats en sociolinguistique. Je pense de ce fait à la « communauté linguistique » pour laquelle les débats ont tantôt débouché sur la communauté sociale, tantôt sur la speech community ou encore sur la communauté ethno-sociolinguistique. Les questions d’articulation de de cet article sont les suivantes : qu’est-ce que la CdP ? quels en sont ses concepts opératoires et comment la sociolinguistique s’en est servie ? Enfin, qu’est-ce que la CdP peut apporter à la sociolinguistique en général et à la sociolinguistique francophone en particulier ? Cette réflexion s’organise autour de 3 principaux axes. D’emblée, la présentation de la CdP dans le domaine de l’apprentissage situé et plus particulièrement dans les sciences sociales. Par la suite, il s’agira d’une brève exploration des travaux qui, en sociolinguistique, exploitent ce construit théorique et, enfin, des pistes de réflexion vers lesquelles on pourrait orienter les recherches à venir sont présentées.
Symbolic Consumption and Media in Bret Easton Ellis’s Less than Zero(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The present paper seeks to argue that consumption and media wield an unparalleled influence over contemporary American society, in a way that these drives constitute the primary means through which identity is constituted. Closely referring to Jean Baudrillard’s critical concepts, the present research contends that the fictional characters of Bret Easton Ellis, particularly in Less Than Zero, are prone to this postmodern world, where all experience via consumption has become fathomless, and traditional notions of identity have been changed. Ellis’s characters oscillate between the extreme poles of violence and ennui as they do their best to prevent their psyches from collapse amidst the surrounding turmoil caused by excessive consumption. Neither one of these alternatives results in any relief. In this type of literature, the protagonists are immersed in the contemporary world of consumption and the mass media. The primary interest here is on the effects of this immersion in the world of commodities on the major characters (Clay and Blair), and their reactions in the selected novel. Accordingly, dependence on possessions by the characters of the novel in order to isolate themselves from the threatening disorder of the post-modern world is the major concern of present study of the novel.
تحلیل تطبیقی ساختاری، مفهومی و کاربردی مثل های زبان لکی و فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
130 - 159
حوزه های تخصصی:
سرزمین ایران با فرهنگی غنی و دیرپای که حاصل پیوند فکری و پیوستگی فرهنگی قومیت های ایرانی با زبان های گوناگون است، همواره خاستگاه مثل های نغز و پُرمغز بوده و مثل های قوم لک، از کهن ترین و نژاده ترین مردمان ایرانی، مانند مثل های دیگر اقوام بر غنای فرهنگ عامه و ادب شفاهی ایران افزوده اند. اشتراک ساختاری، مفهومی و کاربردی مثل های ادب شفاهی در زبان لکی و فارسی نشانه داد و ستد فرهنگی این زبان هاست که نشان می دهد، زبان لکی و فارسی از دیرباز تعاملی دوطرفه داشته اند. این جُستار مثل های زبان لکی را با مثل های زبان فارسی بر پایه رابطه تأثیر و تأثر مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه در ساحت های ساختاری، مفهومی و کاربردی با رویکردی توصیفی- تحلیلی کاویده و همانندی و ناهمانندی آن ها را تبیین کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که مثل های زبان لکی و فارسی بر اساس همانندی و ناهمانندی در ساحت های سه گانه در چهار دسته قابلیت دسته بندی دارند که عبارتند از 1. مثل هایی با ساختار، محتوا و کاربرد یکسان؛ 2. مثل هایی با محتوا و کاربردی یکسان و اندک تفاوتی در ساختار؛ 3. مثل هایی با محتوا و کاربردی یکسان و ساختاری کاملاً متفاوت و 4. مثل هایی که ساختار، مفهوم و کاربرد مشترکی با مثل های زبان فارسی ندارند.
ویژگی های اسطوره ای و فراانسانی شخصیت معشوق در افسانه های سحرآمیز ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم مرداد و شهریور ۱۴۰۰ شماره ۳۹
۱۲۹-۱۶۸
حوزه های تخصصی:
افسانه های سحرآمیز ازجمله انواع مهم افسانه ها هستند که در آن ها با موجودات ماورائی مانند دیو، پری، و ... و همچنین حوادث شگفت انگیز سروکار داریم. ارتباط با روایت های اسطوره ای از دیگر ویژگی های این نوع افسانه هاست. هدف از این پژوهش یافتن شباهت های میان شخصیت دختر معشوق با شخصیت های اسطوره ای است. هدف این مقاله استخراج ویژگی های مشترک میان شخصیت معشوق افسانه ای و شخصیت های اسطوره ای از طریق بررسی متون مربوط به اسطوره ها و افسانه های سحرآمیز به شیوه تحلیلی توصیفی است. به منزله نتیجه تحقیق، ارتباط دختر با خواب، ارتباط او با اماکن خاص و طبیعت، ارتباط او با آب، قدرت و موقعیت ویژه او در افسانه، ارتباط او با زمان و همچنین ظاهر ماورائی او قابل تطبیق با ویژگی های شخصیت های اسطوره ای است که می تواند این شخصیت افسانه ای را به نوعی با ایزد بانوان اسطوره ای مرتبط سازد.
نقد و بررسی برخی از ابهامات تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
224 - 246
حوزه های تخصصی:
یکی از موثق ترین منابع مطالعه عهد مغول، «تاریخ جهانگشای جوینی» است که هم از نظر ادبی و هم از نظر تاریخی، اثری سترگ و درخور توجه است. با اینکه تاکنون شرح ها و تعلیقات متعددی درباره این اثر سترگ نوشته و سعی شده که گره از فروبستگی ها و ابهامات آن گشوده شود، اما هنوز به نظر می رسد که برخی از عبارات، آنچنان که بایسته است، شرح و تبیین نشده و برخی از دیدگاه های شارحان محترم با بافتار متن ناسازوار است. از این رو، در این جستار کوشش شده که با روشی توصیفی تحلیلی -با توجه به قراین درون متنی و برون متنی- برخی از عبارات تاریخ جهانگشا بازبینی و معنایی درخورتر ارائه شود؛ چنانکه عبارات «باد بر کسی جستن»، «خیمه به صحرا زدن»، «قواد»، «از راه تهتّک در کشتی نشستن»، «از تمکن رجوم بر هجوم امتناع نمودن»، «اندیشه داشتن»، «لعل ممسوح»، «مستدفئی»، «حشر»، «نفار»، «صادر و وارد»، «ابنه»، «براز»، «فرا آب دادن» و موارد دیگر در این جستار تشریح شده است.
Becoming Legend in Richard Matheson’s I Am Legend: The Semiotic Last Resort for Survival(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
In Richard Matheson’s I Am Legend (1954), vampires and the protagonist are regarded as the incumbents of legend-based subject positions respectively. This full circle and chiasmastic changeability in the incumbency of legend-based subject positions have been read through several postcolonial and racial critical paradigms. The present study, while acknowledging the merit of these readings, puts the changeable incumbencies of legend-based subject positions of this novel within Julia Kristeva’s critical conceptualization of chora. Such a reading acknowledges the repressive features of becoming a legend in symbolic order of signification, and at the same time, bespeaks the eruptive and threatening inklings of the semiotic and irrepresentable aspects of becoming a legend for such orders. The reading also manages to distance itself from those studies and analyses which see in legends some transcendental or holy teleology. This study argues that it is the very irrepresentable but materialistic and heterogeneous developments in the process of legend formation which make the incumbencies of legends motile, semiotically enabling and eruptive, and overall choric. In the novel’s post-apocalyptic, always-changing and chaotic world, becoming a legend can ensure one’s symbolically irrepresentable but semiotically perpetual survival.
بررسی اشعار فروغ فرخزاد از منظر نظریه های «نگاه خیره» و «مرحله آینه» لاکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژاک لاکان (Jacques Lacan) در نظریه «مرحله آینه»، بر نقش اساسی تصویر آینه در رشد روان شخص تاکید می کند. او به اهمیتی که تصویر آینه ای در هویت اجتماعی و زبانی فرد دارد اشاره می کند. مفهوم دیگری که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد «نگاه خیره» است که با نظریه لاکان درباره «مرحلهآینه» پیوند دارد. از نظر لاکان «نگاه خیره» مرد بر «نگاه خیره» زن برتری دارد. «نگاه خیره» مرد با زن به عنوان اُبژه ای که جایگاه پایین تری دارد، برخورد می کند. در مقاله حاضر، نویسنده سعی کرده است با استفاده از روش توصیف و تحلیل محتوا، نظریه لاکانی «نگاه خیره» و «مرحله آینه» را در اشعار فروغ فرخزاد مورد بررسی قرار دهد. اشعار فروغ بازتابی از احساسات و تفکرات او است، لذا این مقاله می تواند زمینه مهمی را برای گسترش رویکرد لاکانی بر اشعار فروغ فراهم سازد. پرسش اصلی تحقیق این است که چگونه می توان به ارتباط بین «نگاه خیره» و «مرحله آینه» لاکانی با اشعار فروغ پی برد. یافته ها بر این موضوع دلالت می کنند که فروغ قصد داشته است از طریق اشعارش هویتی را که جامعه و سنت ادبی برای او و زنان دیگر در نظر گرفته است به چالش بکشاند؛ او قصد داشت به خود واقعی برسد. به همین منظور، او توانست بخوبی از آینه به عنوان استعاره استفاده کند و مانند بسیاری از شعرای مدرن، از تصویر آینه و «نگاه خیره» حاصل از آن، ذهنیت زنانه و بحران هویتی خودش را به تصویر بکشاند.
نشانه های زبانی در خاطرات حاج سیاح بر اساس الگوی فر کلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۰
87 - 111
حوزه های تخصصی:
الگوی سه بُعدی تحلیل انتقادی گفتمان، این امکان را فراهم می آورد که تحلیلگر با توصیف درون متنی نشانه های زبانی و تفسیر و تبیین اجتماعی آن ها بازتاب ایدئولوژی و سلطه نظام قدرت را بررسی کند. هدف از این پژوهش، بررسی ایدئولوژی و سلطه نظام قدرت در لایه های مختلف درون متنی و برون متنی خاطرات حاج سیاح است. یافته ها نشان می دهد در سطح توصیف، شیوه و بسامد کاربرد واژگان، شاخص ها، افعال کنشی، افعال مثبت و معلوم، جملات ساده و فرایند اسم سازی، در سه سطح واژگانی، نحوی و متن، ارتباطی برجسته با نظام قدرت دارد. در بخش ارزش های رابطه ای نیز کاربرد نقل قول ها، غلبه وجه خبری، کاربرد ضمیر متناسب با شأن اجتماعی مرجع و جنبه های سازمانی گفتگو از عوامل بازنماینده روابط کنشگران، متناسب با جایگاه قدرت ایشان است و رابطه قدرت و ایدئولوژی و زبان را نشان می دهد در سطح ارزش های بیانی نیز استعاری نبودن زبان و کاربرد نمونه های اندکی از آن، مواجهه صریح و بی پروای نویسنده با نظام قدرت را نشان می دهد. در سطح متن نیز، دو ساخت متفاوت در این اثر به کاررفته است. نتیجه آنکه در اثر موردبررسی، نظام قدرت و جایگاه نویسنده نسبت به آن، تأثیری برجسته در استفاده از نشانه های زبانی در سطوح مختلف واژگانی و نحوی دارد.
پژوهشی در ادب فارسی: تداوم توصیفات اسب در نظم فارسی بر اساس نقش مهرهای ساسانی (از مجموعه محسن فرغی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۹۰
161 - 187
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی بر این است تا با بررسی تعدادی از مهرهای منقوش دوران ساسانی از مجموعه ی محسن فروغی که منقش به تصویر اسب هستند و همچنین توصیفاتی که در نظم و نثر ادبیات فارسی پس از اسلام از این حیوان برجای مانده است، شباهت ها و تفاوت های دو بازه ی زمانی پیش و پس از اسلام که نخستین خاموش و دومین آن گویاست را در مورد این حیوان نشان داده و به این پرسش پاسخ داد که تا چه حد توصیفات منقوش از این حیوان در اساطیر دوران پیش از اسلام با توصیفات منقول ادبیات پس از اسلام همخوانی داشته و یا تغییر دیدگاه یافته اند. هرچند گاهی تعدادی از این مهرهای منقوش نیز دارای نوشتار نیز بوده و همین امر نیز شاهدی روشن تر از مفهوم نقش حک شده بر روی مهر در به کارگیری حیوان موردنظر می باشد. مهرهای این مجموعه بازه های مختلفی از عصر ساسانی را که از اواسط تا اواخر این دوران است را شامل می شود که شاید مهرهای دوران پایانی عصر ساسانی قرابت بیشتری با متون ادبی دوران اسلامی داشته باشد.
همسانی های زبانی و معنایی غزل های عاشقانه حافظ (و سعدی، خواجوی کرمانی، سلمان ساوجی، کمال خجندی و سیف فرغانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
265 - 290
حوزه های تخصصی:
یکی از بحث های اساسی در شناخت ابعاد مختلف شعری حافظ تأثیر و بهره مندی او از ادبیات گذشته و پیش از وی بوده است.مهمترین پرسش مقاله این است که حافظ تا چه میزان به شعر، مضمون، عبارت، شکل و ساختار شاعران پیش از خود در مضامین عاشقانه نظر داشته است؟پژوهش حاضر با تکیه بر اقتباس، تأثیر، شباهت، درج، تضمین، تلمیح، اخذ مضمون،استقبال، نظیره گویی، قرابت در استعمال واژه و اشتراک در لفظ به بازشناسی کاربست های مهم آنها در غزلیات عاشقانه حافظ و غزلیات سعدی ،خواجوی کرمانی،سلمان ساوجی،کمال خجندی و سیف فرغانی پرداخته است. نتیجه تحقیق که با روش تحلیل مقایسه ای و استفاده از اسناد کتابخانه ای انجام شده نشان می دهد درمیان 497 غزل حافظ، با تکیه بر دیوان تصحیح خانلری، 70 غزل با مضمون صرفاً عاشقانه وجود دارد که میزان همروالی آنها با اشعار عاشقانه شاعران مورد پژوهش بدین قرار است: سعدی 17 مورد، خواجوی کرمانی 15 مورد، سلمان ساوجی 6 مورد، کمال خجندی 5 مورد و سیف فرغانی 1 مورد. بیشترین موارد همروالی، در هم شکلی های وزنی؛ اشتراک در قافیه و ردیف و أخذ مضمون و اقتباس است.
تحلیل پیرامتنی رابطه عنوان و متن در مجموعه شعر «هزاره دوم آهوی کوهی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۱۴
27 - 53
حوزه های تخصصی:
پیرامتن، زمینه ورود به متن و اولین صحنه مواجهه خواننده با اثر ادبی است. مواردی نظیر نام نویسنده یا خالق اثر، عنوان اثر، جلد اثر، انتشارات، مقدمه و ...، در ابتدای ورود به هر متن، باعث می شود نگاه مخاطب در شناخت اثر، منحصر به موضوعات خاصی گردد. یکی از مهمترین معیارهای پیرامتنی در اثر ادبی، عنوان اثر است. تأثیر عنوان بر شناخت مخاطب از معنا و مفهوم اثر، دانشی را به نام «عنوان شناسی» پدید آورد. توجه به نقش عنوان در انتقال مفهوم و تعیین چارچوب کلی اثر، باعث شده شاعران و نویسندگان در گزینش عنوان، حساسیت ویژه ای داشته باشند. شفیعی کدکنی از شاعران معاصر ایران است که کوشیده عناوین اشعار خود را با وسواس خاصی انتخاب کند. در پژوهش حاضر ویژگیهای سبکی عناوین مجموعه شعر «هزاره دوم آهوی کوهی» شفیعی کدکنی با روش تحلیل محتوای کیفی بررسی شده است. از کاربست این نوع بررسی در ارتباط عنوان با متن اثر و همچنین از نظرگاه زیبایی شناسی انتخاب عناوین در مجموعه شعر یاد شده، این نتایج حاصل شد که عنوان در شعر شفیعی پیوندی ناگسستنی با متن شعر دارد و در موارد بسیاری از راه عنوان میتوان اندیشه و شعر شاعر را تحلیل کرد. ازنظر سبکی، گزینش عنوان در شعر شفیعی بر پایه سه شاخص زبانی، ادبی و محتوایی است. بررسی رابطه عنوان با متن در مجموعه شعر هزاره دوم آهوی کوهی، دریچه ای نو از درون مایه اثر و جهان بینی نویسنده به روی مخاطب می گشاید که شاید بدون توجه به عنوان میسر نبود.
مآخذ نویافته 75 رباعی از دیوان کبیر مولانا با تکیه بر نزهه المجالس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصحّح دیوان کبیر مولانا، استاد بدیع الزمان فروزانفر و صاحب نظران دیگر عقیده دارند که رباعیات مشترکی میان دیوان کبیر و منابع متقدم وجود دارد. با ردیابی رباعیات منسوب به مولانا در رباعیات گویندگان متقدم، می توان به گوشه ای از منابع مطالعاتی و سرچشمه های ذوقی و فکری مولانا دست یافت. یکی از مجموعه های رباعی بازمانده از قرن هفتم، نزههالمجالس است. این کتاب حاوی 4125 رباعی از سیصد شاعر فارسی زبان است. علاوه بر 40 رباعی مشترک بین دیوان کبیر و نزههالمجالس که محمد امین ریاحی، در پانوشت نزههالمجالس به آن اشاره کرده است، 75 رباعی دیگر از این مجموعه را در دیوان کبیر بازیافته ایم. سپس این رباعیات را در دواوین و متون ادبی متقدّم جستجو کرده، منابع نویافته دیگری را برای تعدادی از رباعیات مشترک به دست آورده ایم. از مجموع 115 رباعی مشترک نزهه المجالس و دیوان کبیر، در 65 مورد، نام سراینده رباعی مشخص است که از 38 شاعر به دیوان کبیر راه یافته اند. از این میان، سنایی با شش رباعی در صدر است. این رباعیات عیناً و بدون تغییر در دیوان کبیر وارد نشده اند؛ بلکه وجه مشترک آن ها، از شباهت در چهار مصراع تا شباهت در یک مصراع متغیر است.