فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۴۱ تا ۳٬۶۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
309 - 334
حوزه های تخصصی:
بحث اصلی عرفان اسلامی، بحث درباره هستی و هستی شناسی است که در طول قرن ها نسل به نسل ادامه یافته است، هستی شناسی یک اصطلاح امروزی است و با این عنوان در ادب عرفانی مطرح نبوده و اغلب با عنوان معرفت شناسی، انسان شناسی و شناخت جهان توأمان شده است، عرفا با نگاهی متفاوت از فلاسفه به هستی شناسی نگریسته اند و در تبیین مباحث آن طبق طریقت عرفانی سخن گفته اند و آفرینش جهان را با نظریه تجلی و وحدت وجود حل کرده و به انسان نگاهی فراتر از جسمیت مادی داشته و معتقدند، انسان با فنا در همین دنیا می تواند به بقای معبود برسد. در این پژوهش اشعار حسین بن منصور حلاج و عطار نیشابوری دو تن از سرآمدان شعر عرفانی در ادب عربی و فارسی، به لحاظ نمودهای هستی شناسانه دو شاعر، با رویکرد تحلیلی- تطبیقی بررسی شده است، هستی شناسی موضوع اصلی عرفان دو شاعر است که در محورهای، خدا، جهان و انسان قابل تقسیم است.
نگاهی به تمثیل و نماد در دو داستان «انتری که لوطی اش مرده بود» از صادق چوبک و «حصار و سگ های پدرم» از شیرزاد حسن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
1 - 24
حوزه های تخصصی:
ادبیّات داستانی یکی از بارزترین عرصه هایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن به خوبی بازنمایی می شود. روایت های داستانی، ویژگی های هر جامعه ای را در بافت و کنش شخصیّت های خود برجسته و علاوه بر توصیف و تصویر نمودن آن به گونه ای پیچیده و در اشکال و بیان های ادبی آن را به نقد می کشند. در برخی دوره های اجتماعی نویسندگان به دلیل استبداد و خفقان حاکم بر جامعه و ترس از مجازات حکومت به راحتی نمی توانند اندیشه های خود را بیان کنند از این رو متوسّل به قالب های سمبولیک می شوند و تمثیل یکی از این قالب های پرطرفدار است. در زمینه ادبیّات داستانی، در ایران و عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیّات معاصر به شمار می آیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهاده اند. با توجّه به این که صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاه های مشابه به طرح مسائل و مشکلات جامعه خویش پرداخته اند، داستان «انتری که لوطیش مرده بود» از صادق چوبک، با داستان «حصار و سگ های پدرم» از شیرزاد حسن برای بررسی و مقایسه انتخاب شده اند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به معنای لایه دوم داستان های تمثیلی مذکور پی برده شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که توجّه هر دو نویسنده، معطوف به عامّه مردم و توده فرودست جامعه است و هرکدام در پوشش یک داستان تمثیلی، روابط و مناسبات اجتماعی و سرنوشت انسان ها در جامعه ایران و عراق را در دوره های دیکتاتوری رضاشاه و صدام حسین بازگو کرده اند.
بررسی و تحلیل بازتاب اندیشه های اگزیستانسیالیستی، در آثار ادبی و فرهنگی مصطفی رحیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم یکی از مکتب های فکری تأثیرگذار بر اندیشه های حاکم بر ادبیات داستانی دهه های 40 و 50 ایران بوده است. شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه در آن دوران و احساس نیاز به ایجاد تغییر و به کارگیری اندیشه های نو و هم چنین ماهیت مکتب اگزیستانسیالیسم و ارتباط ویژه ی آن با ادبیات، موجبات گرایش روشنفکران و نویسندگان به این فلسفه را فراهم کرد و در پی آن آثاری با ماهیتی اگزیستانسیالیستی یا تأثیر پذیرفته از آن نوشته و عرضه شد. این جستار برای نشان دادن چگونگی تأثیر پذیری آثار دوره ی یادشده از اندیشه های اگزیستانسیالیستی، برخی از آثار مصطفی رحیمی(1305 – 1381 ش)، نویسنده و مترجم آثار سارتر در ایران، را مورد بررسی قرارداد. تأکید رحیمی بر به کارگیری مکرر و هدف مند مؤلفه های اصلی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم چون: تقدم وجود، آزادی، انتخاب، مسئولیت، وانهادگی، پوچی، دلهره و اصالت شخصی یا اخلاق اگزیستانسیالیستی و توجه به ادبیات متعهد، در آثار منتخب این پژوهش، تأثیرپذیری او از این مکتب را به خوبی نشان داد. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی است و حوزه ی مطالعه در آن رمان «اتهام»، نمایشنامه های «تیاله» و «آناهیتا» و مقاله ای از مجموعه مقالات «دیدگاه ها» از آثار مصطفی رحیمی است.
بررسی قاعده افزایی در درّه نادرّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دره نادره متنی تاریخی-ادبی است که به دلیل صنعت پردازی متکلفانه در زبان و دورافتادگی از حالت طبیعی، ارتباط با آن دشوار می نماید. با این حال به علت غریب سازی و بهره گیری از ترفندهای شکل گرایانه، ادبیتی خاص به خود می گیرد. میرزا مهدی خان استرآبادی در روایت دره، به بیانِ خود سویه ادبی بخشیده به طوری که برجسته سازی زبانی در آن قابل مشاهده است. از آنجا که زبان در متن دره دچار آشنایی زدایی شده است، میتوان نمودهای غریب سازی کلام را در آن بازجست و تشریح نمود. پژوهش حاضر بررسی برجسته سازی های شاخص در دره نادره با دیدگاهی شکل گرایانه (قاعده افزایی ها) و تحلیل تمهیداتی است که با ایجاد توازن و عمل بر برونه زبان، ادبیت متن را محقق ساخته است. از جمله این شگردهای زبانی می توان به توازن آوایی (واج آرایی- جادوی مجاورت- صدامعنایی)، واژگانی (همگونی ناقص و کامل) و نحوی (همنشینی و جانشینی عناصر هم نقش) اشاره کرد. نگارندگان این جستار کوشیده اند در جستاری توصیفی–تحلیلی، بر پایه منابع کتابخانه ای به بررسی وجوه توازن در متن درّه نادره با ذکر و تحلیل نمونه ها دست یابند. واژگان کلیدی: دره نادره، برجسته سازی، توازن، صدامعنایی.
قصه پردازی هدف مند در فرایند تغییر رفتار شخصیت داستانی در سندبادنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم مهر و آبان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
۷۵-۱۱۲
حوزه های تخصصی:
بسیاری از داستان های ادب عامه افزون بر کارکرد سرگرمی و لذت بخشی، چونان رسانه ای فراگیر در جهان گذشته نقشی مهم در آموزش نیز داشته اند. آموزش مبنای آگاهی و تغییر است و برخی از این داستان ها با هدف تغییر ساختار فکری و رفتار عملی شخصیت های داستانی پرداخته می شده اند. به سخنی دیگر، این گونه از داستان ها کارکردی درمانی داشته اند. سندبادنامه یکی از داستان های بازمانده از گذشته های دور است که در آن از امکانات روایی برای تغییر شرایط موجود، بهره گرفته شده است. در این مقاله به گونه ای توصیفی و با روشِ تحلیل محتوا این متن بازخوانی شده است تا به این پرسش بنیادی پاسخ داده شود که داستان های درونه ای سندبادنامه چگونه در فرایند معناسازی شخصیت داستان را متحول می کنند؟ و چرا بعضی از روایت ها در این امر، ناموفق اند؟ مجموع شگردهای روایی در این اثر فرایند پیش رونده تغییر کنش شخصیت را نشان می دهند و ذهن پادشاه را تا مرحله خودآگاهی و خودکنترلی هدایت می کنند و او را از تصمیم شتاب زده خود بازمی دارند. گروه ساختارمندِ روایت های درونه ای که از سوی هفت وزیر بیان می شود، به دلیل تعلیق های معناساز، امکان فرایند تغییر ذهن و کنش روایت شنو را فراهم می آورند. قصه های وزیران هم چون حلقه های پیوسته زنجیر، یکدیگر را حمایت می کنند و از وحدت مضمون و ساختار برخوردارند. می توان دلیل آن را در هدفی بلندمدت و برنامه ای مدون دانست که وزیران درپی آنند؛ درصورتی که قصه های کنیزک به دلیل گسیختگی ساختاری و مفهومی و نداشتن انسجام فکری نمی توانند او را نجات دهند. این گسیختگی های موضوعی را می توان به پریشانی و اضطراب روحی او نیز نسبت داد. یکی از عناصر تکرارشونده در بخشی از قصه های عامه نیرنگ و خیانت زنان است که در سندبادنامه نیز به دلیل ماهیت موضوع، این بن مایه تکراری برجسته شده است.
معنای کهن آزاد، آزادی و نقش آن در ترکیبات وصفی متون کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به کثرت کاربردِ «آزاد» در معنی رهایی و عدم تعلق، محققان در گزارش یا تصحیح متون پیشین، وقتی به تعبیر «آزاد» یا گونه های دیگر آن نظیر «آزاده» و «آزادی» به صورت مطلق یا در ترکیباتی چون «سرو آزاد»، «سوسن آزاد» و «آزادمرد» برخورده اند، از معنی اصلی واژه غفلت کرده اند. بررسی کتابخانه ای کاربرد تعابیر آزاد، آزاده، آزادی و آزادگان در متون کهن نشان می دهد این واژه ها، غیر از معنی رهایی و عدم تعلق، به معانی دیگر نظیر بی عیب، یک رنگ، سفید، سالم و بی نقص نیز به کار رفته است؛ بنابراین، وصف آزاده و آزادگی برای ستایش مردم و نامورشدن ایرانیان به آزادگان، مبتنی بر همین مفاهیم بوده است. وصف آزادگی برای ستایش خوبی، چندان کاربرد داشت که آزادی کردن به جای ستودن و شکرکردن نیز به کار می رفت.
پرده های ابهام در لایه های معنایی مقالات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
135 - 158
حوزه های تخصصی:
از آن جا که زبان عرفان تجربه های شهودی ودریافت های آن سری عارفان را درخود پیچیده واز ابزارها وشگردهای متنوع ومتلونی برای محسوس وملموس ساختن آن ها به کار می گیرد واز سویی نیز زبانی معناگراست،عمدتا لایه های معنایی چندگانه ای را دربر دارد واغلب با تاویل وتفسیرهای مختلفی همراه است.تلاش عارف برای استفاده بهینه از یک روساخت برای بیان چند ژرف ساخت، از علل دیگر تاویل پذیری ومهمتر از همه ایهام و ابهام معنایی متون عرفانی است و عارفان بر این عقیده اندکه زبان معمول آدمی توانایی انتقال تجربه های عرفانی را ندارد، این مساله موجب چندمعنایی و مبهم شدن هر چه بیشتر متون عرفانی شده است. در میان بزرگان ادب ایرانی، چهره شمس همواره در هاله ای از ابهام نهان گشته است و یکی از علل این را می توان زبان مبهم وی در مقالات شمس دانست. مقالات شمس سرشار از ابهام و هنجارگریزی های زبانی است که درک و فهم معنا را به پرده تعویق وتاخیر وگاه عدم دریافت درست می کشد. در این پژوهش به بررسی این عوامل -که کلید ورود به جهان شمس و بتبع آن راهی به جهان مولوی است- خواهیم پرداخت و به رفع ابهام وگشایش سطوح معنایی در برخی از گزاره های مقالات شمس در شش مفهوم بلند عرفانی می پردازیم و نشان خواهیم داد ابهام در مقالات شمس علاوه بر آن که از ویژگی های زبان عرفانی است، برآمده از تجربیات عرفانی خاص شمس و نگرش او به زبان نیز هست.
سیمای معشوق در شعر محجوبه هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
247 - 276
حوزه های تخصصی:
سیمای معشوق در شعر مَحجوبه هِروی چکیده وصف و ستایش معشوق و بیان ویژگی های او، از ارکان اصلی شعر و ادب غنایی به شمار می آید؛ اما گاه زندگی در جغرافیایی خاص مانند افغانستان، قواعد عرفی و سنت حاکم بر آن جامعه، سخن گفتن از معشوق را برای بانوان شاعر و نویسنده محدود کرده است؛ با وجوداین، تعدادی از شاعران و نویسندگان، با گذر زمان و رشد فرهنگی جامعه، توانسته اند قلم به دست بگیرند و احساسات زنانه ی خود را درباره ی موضوع های مختلف، ازجمله معشوق، به تصویر بکشند. در میان این شاعران و نویسندگان زنِ افغانستان، «محجوبه هروی» از بانوان خویش قریحه و خوش ذوق قرن 13ه.ق است که معشوق را در دو هیئت: سیمای ظاهری (رخسار، زلف، چشم و...) و سیمای باطنی مثبت یا منفی (باوفا، بی وفا، مغرور، بدعهد و...) نمایش می دهد و از هجران و نرسیدن به معشوق ناله سر می دهد. نگارندگان برآنند تا با بررسی سیمای معشوق در دیوان این شاعر، به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، شاخصه های ظاهری و منش های باطنی معشوق را از دیدگاه یک زن و در محیط اجتماعی خاص، واکاوی و موجبات آشنایی خوانندگان را با فرهنگ عشق در این ناحیه فراهم کنند.
نقدی بر اصطلاح «موسیقی معنوی» شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۱۲
97-104
حوزه های تخصصی:
چکیده: یکی از عناصر مهم کلام منظوم، که تقریبا در همه تعاریف شعر دیده می شود، موسیقی آن است. موسیقی شعر را می توان در سه ساحت «موسیقی بیرونی، کناری، و درونی» خلاصه کرد. طرح اصطلاح «موسیقی معنوی شعر» که اول بار از سوی محمد رضا شفیعی کدکنی ارائه شد، پیشنهادی بود که بر آن سه نوع موسیقی شعر، علاوه می شد و اکنون بیش از سه دهه از سابقه این پیشنهاد می گذرد و آن را در همه چاپ های کتاب «موسیقی شعر» در طی این سال ها می توان دید. در مقاله حاضر برهان های ارائه شده این طرح مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. نتیجه سخن این است که اتکا به تعبیر واژه «موسیقی» از سوی اخوان الصفا در «رسایل» و همچنین بحث صنعت «جناس معنوی» در برخی کتب بدیعی نمی تواند مبانی محکمی برای طرح اصطلاح موسیقی معنوی شعر باشد؛ چرا که تعبیر اخوان الصفا جنبه ذوقی دارد و نه علمی؛ و مبانی صنعت «جناس معنوی» نیز با آنچه در باب «موسیقی معنوی» ارائه شده است، کاملاً متفاوت است.
بررسی تطبیقی مهاجرت در آینه های دردار گلشیری و بی خبری کوندرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
83 - 109
حوزه های تخصصی:
مهاجرت مفهوم و کنش مدرنی نیست، اما نگرش به آن در سده بیستم، بویژه پس از نیمه دوم آن بانگریستن به وضعیت انسان معاصر و خودآگاهی اش عوض شده است، وگرنه، مهاجرت از همان آغاز آفرینش وجود داشته و چه بسیار کسان که هجرت کرده اند (از اشخاصی بزرگ همچون حضرت ابراهیم و پیامبر اسلام و یارانش، و یا مهاجرت برخی اقوام در زمان جنگ ها). اما آنچه که در این میان، نگاه کوندرا و گلشیری را متمایز می کند، نگاه این دو به مهاجران در غربت (نگاه گلشیری در آینه های دردار ) و برگرداندن آن ها به کشورشان (نگاه کوندرا در بی خبری ) است، تا فرق اساسی بین خود و هم میهنان و حتی نزدیکان شان را ببینند. در این میان گلشیری مهاجران ایرانی را در غربت توصیف می کند و کوندرا مهاجران را به پراگ برمی گرداند؛ دو چیزی تقریبا متفاوت، اما هر دو راجع به مهاجرت و مهاجران و تغییر آن ها در این فرایند که سرانجام به دو نتیجه متفاوت منجر می شوند.
درآمدی بر زیبایی شناسی دو تعبیر قلب سلیم و بیمار در قرآن کریم و صحیفه سجادیه
حوزه های تخصصی:
زیبایی شناسی ادبی مدرن، اگرچه ریشه در بلاغت سنتی دارد، اما با مصداق ها، رویکردها و دانش های گوناگون در ارتباط است. در زیبایی شناسی آثار ادبی، تبیین چگونگی زیبایی و نحوه اثرگذاری و درک مخاطب از اهداف اساسی محسوب می شود. دو تعبیر «قلب سلیم» و «بیمار» از واژگان محوری و اصطلاحات کلیدی در قرآن کریم و صحیفه سجادیه است؛ در این دو متن، به ویژه قرآن کریم، با استفاده از شگردها و شیوه های ادبی، به ویژه تشبیه و استعاره و التفات، حصر و تأکید و دیگر عناصر بیانی و بدیعی، بهره مندی از قلب سلیم، و به کار بستن اصول آن، به عنوان یکی از سبب های تکامل اخلاقی و تأمین بهداشت روانی انسان به شمار می آید و در صورت انحراف و گرایش به قلب بیمار، زمینه های گرایش به رذیلت های اخلاقی، بیماری های روانی و اختلال و ناهنجاری در بهداشت روانی بیش ترمی شود. درحقیقت، خویشتن پذیری، خود شکوفایی، انعطاف پذیری، رفتار اجتماعی مناسب، احساس خوب بودن، شادی، کاهش اضطراب و دیگر موارد از نتایج زیبایی شناسی مفهوم قلب سلیم است. هم چنان که خودگریزی، جامعه گریزی، اضطراب، افسردگی، بدگمانی و جز آن ها از دستاوردهای زیبایی شناسی مفهوم قلب بیمار به شمار می آید. این پژوهش به زیبایی شناسی توصیفی و تحلیلی و شیوه طرح این دو اصطلاح و تبیین آثار و نتایج آن دو می پردازد.
نقد اسطوره ای رمان طوبی و معنای شب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۲
115 - 146
حوزه های تخصصی:
نقد اسطوره ای ابزاری کارآمد برای بررسی اندیشه های نخستین، رویدادهای تاریخی و آرمان های بشر در تاریخ است و به وسیله آن می توان، به علل خویش کاری های انسان های باستان دست یافت. رمان طوبی و معنای شب، ظرفیّت بسیاری برای کاوش در حوزه های مختلف از جمله نقد اسطوره ای را دارد. هدف پژوهش بررسی و تبیین مولّفه های نقد اسطوره ای در رمان طوبی و معنای شب با روش توصیفی تحلیلی می باشد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که رابطه معنادار و مستقیمی میان ارتباط زنان با عناصر طبیعت در این رمان وجود دارد که به خویش کاری های اسطوره ای زنان جهت و معنا بخشیده است؛ به گونه ای که با استفاده از مفاهیم سمبلیک و کهن الگویی آب، می توان قرارگرفتن مونس در کنار سرچشمه و لیلا در کنار حوض آب را که به ترتیب خواهان دست یابی به باروری و فرایند تفرّد هستند، تبیین کرد. همچنین می توان به تأثیرپذیری رمان طوبی و معنای شب از حماسه گیل گمش اشاره کرد؛ زیرا هر دو با زدودن سایه های ضمیر خود و با استفاده از کهن الگوی سفر، در پی دست یابی به خویشتن و کمال هستند که یونگ بر آن تأکید دارد.
هخامنشیان در شاهنامه و روایات ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
89 - 122
حوزه های تخصصی:
از آن جا که اثری از هخامنشیان در شاهنامه و بالطبع در خدای نامه عصر ساسانی نیست، از ابتدای شکل گیری مطالعات بر دودمان ساسانی، همواره بحث بر این بوده که آیا ساسانیان از هخامنشیان آگاهی داشته اند یا خیر. برخی چون نولدکه، ممزن و یارشاطر نافی این آگاهی بوده اند و برخی دیگر چون فرای، شهبازی و زرین کوب با جدیت بر این یادسپاری تأکید دارند. برخی دیگر چون دریایی نیز با اخذ روی کردی میانه عقیده دارند که ساسانیان آگاهانه یاد هخامنشیان را نادیده گرفته اند تا خود را به کیانیان که دودمان کهن ایران شرقی بودند، نسبت دهند. برخی شواهد و مدارک نشان می دهد که ساسانیان نخستین یقیناً از وجود هخامنشیان آگاه بودند و خود را به آنان منتسب می کردند و ساسانیان پسین آگاهانه با دست برد در تاریخ و دگرگون سازی شخصیت ها با اهداف سیاسی و دینی، چهره های هخامنشی را بنابر صلاح دید خود تا حدودی دگرگون ساختند. بااین حال، هخامنشیان با گرفتن هویت و چهره ای جدید، در تاریخ نگاری ساسانی پابرجا ماندند و به دوران اسلامی راه یافتند. این تحریفات در تاریخ ایران کاملاً آگاهانه از سوی ساسانیان صورت گرفته است و اکنون می توان با بررسی شواهد به میزان و علت این دگرگونی ها پی برد. مقاله پیش رو در پی اثبات وجود چهره های برجسته هخامنشی چون کوروش و داریوش در تاریخ نگاری نوین ساسانی–اسلامی است. لذا مسأله اساسی پژوهش حاضر یافتن دلیل تحریف تاریخ هخامنشیان از سوی ساسانیان و بازیابی آثار وجود هخامنشیان در منابع دوران ساسانی است که نیازمند پژوهش در تاریخ فکری ساسانیان با روی کردی اندیشه گرایانه است.
مفهوم تابو در فرهنگ عامه مردم سرکویر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ شفاهی اقوام ایرانی دنیایی رمزآلود و دست ناسوده است که بررسی محتوایی ظرایف آن می تواند چشم اندازهای تازه ای به دنیای مردم شناسی و جامعه شناسی انسانی بگشاید. پژوهش پیش رو می کوشد با بیان و بهره گیری از عناصر فرهنگی و اعتقادات عامه مرسوم در میان مردمان منطقه سرکویر جنوب استان سمنان و در مجاورت دشت کویر، به تبیین و تحلیل جایگاه مفهوم تابو در میان مردم این دیار بپردازد. این جستار با بهره گیری از شیوه مشاهده مستقیم و مبتنی بر مصاحبه، مشاهده و تحلیل داده ها به معرفی و شناسایی بخشی از فرهنگ عامه اقوام ایرانی و تحلیل ریشه های کهن افکار تابوآفرین پرداخته است. در این راستا، مضامین تابو در ادب شفاهی مردم منطقه مورد پژوهش در دو دسته کلی تحلیل شده است: پاره نخست در حوزه واژه های تابو و مفردات زبانی و پاره دوم شامل تابوهای ممنوعیت آداب و سنن رفتاری و مادی است. در نوشتار حاضر، تابوهای رفتاری درپیوسته با ازدواج، مردگان و آداب سوگواری، تابوهای نام افراد، پیشه ها و دیگر تابوهای اجتماعی بر بنیاد روایت راویان بومی و محلی تحلیل محتوایی شده است.
خوش نوایی و گوش نوازی در «آییکَه» (لالایی های سیستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم خرداد و تیر ۱۴۰۰ شماره ۳۸
147-181
حوزه های تخصصی:
آییکَه ( â?i:ka ) نوعی لالایی است که در منطقه سیستان به این نام خوانده می شود. آییکه علاوه بر کارکرد لالایی، در گذشته کارکردهای دیگری هم داشته است. یکی از کارکردهای آن این بوده است که برای حیوانات نیز خوانده می شده است. از سوی دیگر، هرگاه خطر حمله دشمنان وجود داشته است، زنان با خواندن آییکه، دیگران را از وجود دشمن آگاه می کردند. با توجه به اینکه آییکه معمولاً برای کودک با آواز خوش خوانده می شود، خوش نوایی و موسیقایی بودن آن، اهمیت فراوانی دارد. نوشته حاضر به این پرسش اصلی پاسخ می دهد که چه ویژگی هایی را می توان برای گوش نوازی و خوش نوایی آییکَه های سیستانی برشمرد؟ نتیجه تحقیق حاکی از کاربرد وزن عروضی، قافیه و ردیف، انواع تکرار، و موسیقی معنوی، باوجود قواعد منحصربه فرد در آوردن قافیه، وجود صنعت تکرار به گونه های مختلف تکرار واج، واژه، عبارت، مصراع و... است. تاکنون آییکه های سیستان، در کتابی مستقل جمع آوری نشده و تنها در کتاب های مختلفی که به فرهنگ عامیانه سیستان پرداخته اند، نمونه هایی از آییکه آورده شده است. بنابراین، در این مقاله از دو روش تحقیقی بهره برده شده است. برخی از آییکه هایی که در آثار مختلف موجود بوده است، به روش کتابخانه ای گردآوری شده است، اما بخش زیادی از آییکه های به کاربرده شده در این پژوهش، به روش میدانی جمع آوری شده است. پس از آن با روش تحلیلی، جنبه های گوناگون موسیقایی و خوش نوایی آییکه توصیف شده است.
جامعه پذیری جنسیّت و جدال زیرساخت های زبانی مردانه و زنانه در شعر فارسی و عربی (بر اساس دیدگاه نقدی عبدالله غذامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
27 - 60
حوزه های تخصصی:
ادبیات از دیرباز مانند دیگر فعالیت های فکری و معنوی انسان هدف و منظوری اجتماعی و فرهنگی داشته است. لذا به موازات تحوّلات جامعه، دست خوش دگرگونی گشته و آینه تمام نمای جامعه خویش بوده است. با مروری بر ادبیات ملل، می توان نحوه تأثیرپذیری آن را از مقوله های جنسیت، زبان و فرهنگ مشاهده کرد. وجود تشابه و نقاط مشترک فراوان بین شعر فارسی و عربی، ضرورت تطبیق دیدگاه نقدیِ غذامی را بین دو ادبیات ایجاب کرده است. این پژوهش، که با روش توصیفی و تحلیلی صورت گرفته است، در تلاش است تا نقاط مشترک بین دو ادب را از زاویه دیگر بازگو کند. نتیجه اینکه، شعر عربی و فارسی از همان ابتدا عرصه جدال زیرساخت های زبانی مذکر و مؤنث بوده است. در دوره کلاسیک، زبان مذکر و نرینه محور حاکم است و اگر معدود زنانی پای در عرصه شعر و شاعری گذاشتند، به ناچار و به اجبار فرهنگ و گفتمان شعری رایج آن زمان، زبانی مردانه داشتند. در دوران معاصر و با ارتباط شرق با غرب، آشنایی با جنبش های آن و در نتیجه آزادی عمل بیشتر، بستر مناسب برای آگاهی زنان از وضع خویش فراهم آمد و در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی نقش پررنگ تری داشتند. با ورود زنان به عرصه شعر، زبان شعری در هر دو ادب، آن فخامت و مردانگی دوران کلاسیک خود را از دست داد و با پذیرش ویژگی های زبانی زنانه، دچار نرمی، لطافت و انعطاف پذیری بیشتری شد. نازک الملائکه و فروغ فرخزاد، از پایه گذران زیرساخت های زبانی زنانه در شعر بودند و با آگاهی کامل به ابراز احساسات زنانه در شعر می پرداختند.
بررسی ویژگی های «متن مغلوب صوفیانه» در انطباق با المواقف و المخاطبات عبدالجبّار نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
9 - 38
حوزه های تخصصی:
عبدالجبّار نفّری از عارفان گمنام قرن چهارم هجری است. یکی از دلایل گمنامی او پیچیدگی در نثر صوفیانه وی است. مهم ترین اثر منثور نفّری دو کتاب المواقف و المخاطبات است که محتوای آن را گزارش های مستقیمِ تجارب عرفانی این عارف تشکیل می دهد. تعابیر موجود در این دو کتاب نسبتاً تهی از اصطلاحات علوم مرسوم زمانه است. درواقع بنای این گزارش ها بر نقل قول مستقیم از خداوند است. هدف پژوهش حاضر این است که با بررسی محتوای این دو کتاب به روش تحلیلی- توصیفی، به این موضوع بپردازد که ویژگی های «متن های مغلوب صوفیانه» تا چه اندازه قابل انطباق با این دو کتاب نفّری است؛ بنابراین با قبول پیش فرض تقسیم بندی مشهور متون مختلف عرفانی به دو دسته مغلوب و متمکّن پرسش اصلی پژوهش این است که آیا می توان کتاب های المواقف و المخاطبات را در زمره نثرهای مغلوب به شمار آورد؟ با بررسی ویژگی های اصلی متون مغلوب و ارائه شواهد از این دو اثر، این نتیجه حاصل شد که آن ها را باید در زمره متون مغلوب دسته بندی کرد.
بررسی دیدگاه های زبان شناسانه و نشانه شناسانه شمس در مقالات با الهام از آرای زبان شناسی سوسوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درسگفتارهایی که در مقالات شمس به هیات نوشتار درآمده اند میراث ارزشمند ادبی و عرفانی محسوب می شوند که تاکنون از چشم اندازهای مختلف نقد و نظریه های ادبی، دستاوردهای پژوهشی قابل تاملی را با مخاطبان معاصر خود در میان گذاشته است. ما در این پژوهش ، با رویکردی نو ، در ذیل عناوینی چون : ماهیت نشانه ی زبانی (دال و مدلول) در مقالات شمس ، گفتارهایی درباب نشانه های غیر زبانی در مقالات شمس، تحلیل گفتارهایی از شمس بر پایه رابطه هم نشینی و جانشیتی در زبان در مقالات شمس ، تمایز زبان و گفتار در مقالات شمس ، نقد نحوی و لغوی در مقالات شمس، و ترجیح گفتار بر نوشتار در مقالات شمس در پرتو آرای زبان شناسی سسوسور نشان داده ایم که اگرچه شمس در باب مفهوم زبان و مفردات آن ، نظریه و نظام زبان شناختی و نشانه شناختی منسجمی را ارائه نداده است اما با تامل در درسگفتارهایش، تفسیر و تلقی زبان شناسانه و زبان شناسانه ای را در مواجهه با کتاب و سنت و پدیدارهای هستی شاهد هستیم که برای خوانندگان امروزین جای درنگ و شگفتی بسیاری را به همراه دارد و بُعد معاصریت بدان می بخشد. پژوهش حاضربه طرح و شرح این مهم خواهد پرداخت.
نگاهی به اهمیت نورالله در توصیف ماهیت معرفت صوفیانه با تکیه بر آرای مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
خوانشی نشانه شناختی از پیرنگ داستان کودکانه «مداد بنفش»: با رویکرد نوشتار زنانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیکسو(Cixous) مانند لکان، زبان را قضیب محور می داند؛ ازهمین رو با دعوت به «نوشتار زنانه» قصد واسازی زبان را دارد. سیکسو با الهام از دریدا منکر تمامیت زبان و خواهان نفیِ دال های دارای مدلولِ ثابت و روشن است؛ بر همین اساس مهمترین ویژگی نوشتار زنانه را ابهام و استعارات کثیرالمعنا می داند. با توجه به اینکه «نوشتار زنانه» رویکردی پساساختگرا است و هدف پساساختگرایی، دگرخوانی متن، لذا مقاله حاضر در پی آن است که با رهیافتی نشانه شناختی و در چهارچوب فمنیسمِ سیکسویی، دگرخوانشی از داستان «مداد بنفش» ارائه دهد. در همین راستا، در عناصر اصلی داستان مذکور (در شخصیت ها، کنش ها، روابط علّی حوادث) دال های سیال و چندمدلولی را کشف و وفقِ پارادایم های نظریه «نوشتار زنانه» تعبیر می کند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی نشان می دهد که: اولا، نوشتار زنانه صرفاً قائم به سبک و صورت نوشتار (روساخت داستان) نیست؛ بلکه از طریق شخصیتی سیکسویی و روابط علّیِ حوادث می تواند نمودِ پیرنگی (در ژرف ساخت داستان) داشته باشد؛ ثانیا، راه برون رفت از سرکوب جنسیتی، از زبان می گذرد. پژوهش هایی که تا کنون وفق رویکرد سیکسویی انجام شده اند، اغلب سبک بیان و شگردهای شاعرانه سازی فُرم را مورد توجه قرار داده اند. نوآوری پژوهش حاضر این است که اولا، نوشتار زنانه را نه صرفا در سطح سبک و سیاقِ بیان، بلکه در سطح پیرنگ و درون مایه مطالعه می کند. ثانیا، با استفاده از رویکرد پساساختاریِ «نوشتار زنانه»، خوانش مسلطِ مردسالارانه متن را واسازی می کند. ثالثا، برای نخستین بار از رویکرد نوشتار زنانه سیکسو برای خوانش ادبیات داستانی کودک بهره می جوید.