فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۱۲۱ تا ۳٬۱۴۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۳ مورد.
منبع:
جستارهای ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۳
77 - 103
حوزه های تخصصی:
زندگی نوشت های فارسی در مفهومی کلی، انواع نوشتارهای مشتمل بر روایتی واقع گرایانه از زندگی ایرانیان را دربرمی گیرد که با بیش از یک ونیم قرن سابقه، گستره آن همچنان رو به فزون است. می توان در کلی ترین تقسیم در راستای شناخت گونه های فرعی زندگی نوشت های شخصی، انواع حاصل از شیوه خاطره نویسی را مشتمل بر «تک خاطره»، «مجموعه تک خاطرات»، «خاطره نامه»، «اتوبیوگرافی» و «وقایع نامه شخصی» دانست که شناخت خاطره نامه ها و طبقه بندی گونه های آن، موضوع نوشتارِ پیش رو است. «خاطره نامه» (memoir) نوعی زندگی نوشتِ شخصیِ خاطره محور است که به شرح مکتوب فرد درباره تنها بخشی برجسته از زندگی و تجربیاتش اختصاص دارد. خاطره نامه اغلب از سوی افراد مشهور، سیاستمداران، نظامیان و صاحبان حرفه های اثرگذار به نگارش درمی آید. در خاطره نامه ترتیب خطی زمان و پیوستگی رویدادها در بافتی سلسله وار رعایت می شود و در شکل موفق آن با قوس احساسی و شخصی همراه است. شباهت میان این نوع نوشتاری و اتوبیوگرافی چنان است که حتی در غرب نیز وجوه تمایز آنها به درستی شناخته و رعایت نمی شود. منتقدان و نویسندگانِ متبحر تأکید دارند که در اتوبیوگرافی، نویسنده، هدف است؛ حال آنکه در خاطره نامه، هدف، نه شخص نویسنده، بلکه رویداد/رویدادهای پیرامونیِ او است. برجستگی نقش اجتماعی خاطره نامه در مقایسه با اتوبیوگرافی و قصد آن در ترسیم رویداد، دوره، گروه یا طبقه ای خاص موجب شده تا عمده خاطره نامه نویسان از شخصیتی تاریخی اجتماعی برخوردار باشند. نگارنده در پی طرح این ایده و ملاحظه صدها زندگی نوشت، به این گونه متداول پی برده و بر آن شده تا در مقاله پیش رو، ضمن معرفی و بیان ویژگی های برجسته، از مهم ترین انواع فرعی آن یاد کند.
جلوه هایی از کارکرد آیرونی در نظام بلاغی قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
119 - 143
حوزه های تخصصی:
آیرونی یا وارونه گویی از شیوه های برجسته آشنایی زدایی ادبی است که در آن مفهوم رویدادها در ژرفنا و سطح با یکدیگر تفاوت دارد. جستار پیش رو کوشیده تا به روش تحلیل محتوا و دقت نظر در مضامین قرآن کریم به مثابه یک متن ادبی، بن مایه ها و نشانه های پیدا و پنهان آیرونیک را در آن شناسایی، دسته بندی و تحلیل نماید. از این رهگذر کوشش شده به این پرسش پاسخ گوییم که کاربست مفهوم آیرونی (بالاخص طعنه طنزآمیز) در متن این کتاب مقدس، چه نتایج مضمونی و اغراض ادبی در پی دارد. قرآن کریم به عنوان متن گفتاری، با توجه ویژه ای که به مقوله فرهنگ دارد، در راستای باورپذیری تعالیم و نیز جذب مخاطبان خود، از این تکنیک زبانی و شیوه گفتار ادبی سود جسته است. قرآن با تکیه بر عناصر آیرونی، توانسته جلوه هنری خود را تا آستانه متنی ادبی-فرهنگی تعالی بخشد. پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد گونه های متعدد و متنوع آیرونیک در نص قرآن کریم، در گستره ای فراتر از یک شگرد بلاغی یا هنری مطرح شده و غرض غایی آن، نه فقط پیدایی آیرونی؛ بلکه ایجاد تنبّه و آگاهی نسبت به مضامین و معارف اخلاقی است که دست مایه ایجاد ایماژهای آیرونیک ادبی شده است. بر همین اساس از میان ایماژهای آیرونیک که متن قرآن کریم از آن بهره مند شده، مواردی مانند: تعریض به وحیانی نبودن قرآن، پرهیز از تکبر، عبور شتر از سوراخ سوزن، خفه کردن بداندیشان به دست خودشان، اندام پوشالی منافقان و نیز شکستن بتها، در راستای تبیین جلوه های بلاغی این شیوه نقد ادبی و کاربست آن در تاثیرگذاری متن قرآن، تبیین و تحلیل موضوعی شده است.
شیوه های شخصیت پردازی در بره گمشده راعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت یکی از ارکان اصلی داستان است که بدون آن خلق داستان امکان پذیر نیست؛ اما پردازش این عنصر داستانی یکی از سازوکارهایی است که توانمندی نویسنده را در آفرینش اثری ماندگار نشان می دهد. هوشنگ گلشیری یکی از داستا ن نویسان صاحب سبک معاصر است که آثار برجسته ای از خود برجای گذاشته است. «بره گمشده راعی» از داستان های بلند، پرکشش و تأثیرگذار اوست که به بازتاب سرخوردگی روشنفکران در دهه پنجاه پرداخته است. شخصیت پردازی در این اثر برجسته ادبی موضوع مقاله حاضر است که نگارنده تلاش نموده به روش توصیفی- تحلیلی به کشف شیوه های شخصیت پردازی در این اثر دست یابد. یافته های پژوهش نشان می دهد گلشیری با روش های مختلف شخصیت پردازی آشناست و از هریک به اندازه و فراخور موقعیت و فضای داستان استفاده نموده است. نام ها را نسبتاً قدیمی انتخاب کرده که رنگ مذهبی برجسته تری دارند و غالباً با مسمای خود مناسبت دارند. توصیف شخصیت ها، محیط، گفت وگوها و... در خدمت فضای داستان هستند. شیوه جریان سیال ذهن در تمام اجزای داستان محسوس است. رمزگونگی از نکات اصلی این داستان است و نویسنده تلاش نموده در فضای سیاسی- اجتماعی معاصر، خلف صدقی از آثار نمادین گذشته برجای بگذارد.
بی گاه شدن شعر و داغ هملت: مخالف خوانی هارولد بلوم و تی. اس. الیوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار می کوشد با بررسی و مقایسه نظریه اضطراب تأثیر هارولد بلوم و مفهوم سنّت در نگاه تی. اس. الیوت، و با تمرکز بر خوانش این دو از نمایشنامه هملت، تصویری تطبیقی از رویکرد این دو منتقد به چگونگی آفرینش ادبی به دست دهد. صحنه آفرینش ادبی در نگاه بلوم ستیزه جویی حماسی است میان شعرا، پر از خشم و هیاهو، و در عین حال بزنگاه بدخوانی خلاقانه. بیگاه شدن شعر در واقع وضعیت شاعر مدرن است که گریزی از سنّت ادبی متقدمین ندارد. به رغم نوآوری های نظری بلوم، ایده اصلی او همانندی های زیادی با توصیف الیوت از سنّت و قریحه فردی دارد. در نگاه هر دو، آفرینش ادبی محصول دیالکتیک حضور و غیاب است، با این تفاوت که بلوم وجه ستیزه جویانه و اضطراب آور روابط بین شعرا را برجسته می کند. بیش از هر متن دیگر، خوانش بلوم و الیوت از هملت نمایانگر مخالف خوانی شان است. شاید بتوان گفت که بلوم هم اضطراب تأثیر از الیوت داشته است.
مقوله بندی مراتب زیبایی در شعر حافظ؛ از «حُسن» تا «آن» به شیوه هرمنوتیکِ متن (کلاسیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیبایی ها در شعر حافظ لایه بندی شده اند و درجاتی دارند. پژوهش پیش رو برای تبیین مراتب زیبایی در غزل حافظ، می کوشد درجات زیبایی و روابط میانشان را دریابد، بنابراین بر پایه هرمنوتیک کلاسیک و شیوه «شلایرماخر»، متن غزل حافظ را تفسیر فنی و تفسیر دستوری کند. ابتدا برای تفسیر فنی، معانی لغوی و اصطلاحی واژگان «حسن» و «آن» را در آرای متفکران مسلمان بازشناسی و در شرایط خاص زمانی- مکانی، تبیین می نماید، آن گاه برای تفسیر دستوری، به تبیین ویژگی های معناشناسانه واژگان هم سنگ زیبایی، کلمات ملازم حسن و اصطلاحات مکملش می پردازد و بر پایه بسامد این اصطلاحات، هم زمان دست به تفسیر کمّی و کیفی می زند. نتیجه این که به استناد بسامد واژگانی و مصادیق زیبایی، «حسن» به عنوان مفهومی که با استفاده از «علم نظر» سنجیده می شود، نخستین و ساده ترین مفهوم زیبایی در غزل حافظ است و به دو گونه «حسن خداداد» و «حسن بسته زیور» تفکیک می شود. «حسن خداداد» دارای مراتب و پله های «لطف»، «ملاحت» و «آن» است. «لطف» مرتبه ای است بالاتر از «حسن»؛ در واقع کیفیتی است که بر «حسن» افزوده شده است. «ملاحت» کیفیتی است که درک می شود ولی قابل وصف نیست و در نهایت «آن» کیفیتی رمزآمیز و غیرقابل وصف در معشوق است که همگان توان درک و تشخیصش را ندارند. در نظام زیبایی شناختی ذهن حافظ، «آن» به عنوان «سرنمون» در کانون توجه او جای گرفته و معیاری است برای رد یا قبول دیگر صفات زیبایی شناختی.
برتولت برشت در ایران: بازنگری مرگ یزدگرد بهرام بیضایی از منظر فردریک جیمسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۳
1-31
حوزه های تخصصی:
در جستار حاضر تلاش شده است از نگرش های اروپامحور به نمایش نامه مرگ یزدگرد (1393) بهرام بیضایی چهره برداشته شود. باری، هدف این نیست که بیضایی نویسنده ای با تمایلات کاملاً ایرانی معرفی گردد و از تأثراتش از ادبیات غرب چشم پوشیده شود. به طور دقیق تر مطلوب این است که مرگ یزدگرد درمقابل تئاتر روایی برتولت برشت قرار داده و به رویکرد خلاقانه بیضایی در استفاده از مدل برشتی تئاتر اشاره شود. در این میان، نگاه برشت به تاریخ، مفاهیم تناقض، پروایروسیس و کاسوس به علاوه اعتقادش به امکان ایجاد تغییر و اصلاح حتی در تاریک ترین دوره ها در مرکز توجه قرار گرفته و بازتاب آن در نمایش نامه مذکور بیضایی واکاوی شده است. همچنین برخی از تکنیک های مشترکی که بیضایی با تأسی از نمایش خنده آور ایرانی موسوم به «تقلید» و برشت برای تحقق مقوله «فاصله گذاری» به کار برده اند، بررسی شده است. در این پژوهش، نظریات فردریک جیمسون درباره تئاتر برشت به کار گفته شده و دیدگاه های وی به عنوان روشی برای پرداختن به این موضوع مورد استفاده نویسندگان قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان می دهد بیضایی درعین حالی که عمیقاً وام دار سنت های نمایشی اصیل ایرانی است، از آن دسته از دستاوردهای برشت که برای موقعیت ایرانی متناسب است، نیز بهره وافر برده؛ بنابراین مرگ یزدگرد را به اثری چندوجهی تبدیل کرده که علاوه بر مخاطب ایرانی، مخاطب غربی نیز می تواند به واسطه آشنایی اش با تئاتر برشتی با آن ارتباط برقرار کند.
زائوم در ادبیات عامه برمبنای ادبیات عامه تربت جام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم خرداد و تیر ۱۴۰۰ شماره ۳۸
183-219
حوزه های تخصصی:
هدف در این جستار بررسی و تحلیل موضوع زائوم در ادبیات عامه است، زیرا ادبیات عامه بستری مناسب برای نمود زائوم بوده و هست و اساساً یکی از عناصر و موتیف های پرتکرار در ادب عامه، زائوم است. نمونه های این پژوهش از ادبیات عامه منطقه تربت جام انتخاب شده است. زائوم ( Zaum ) به واژه هایی گفته می شود که از منطق زبانی عدول کرده، فاقد معنا و مهمل اند، ولی با ایجاد موسیقی در شعر (نیز در امثال و حکم و ترانه ها) موجب انگیزش عاطفی و خوشایندی می شوند. در پژوهش های ادبی این اصطلاح از مکتب آینده گرایی روسی سرچشمه می گیرد. نخستین بار شفیعی کدکنی آن را وارد مطالعات ادبی فارسی کرد. بنابر تقسیم پژوهشگران، زائوم به سه دسته نشانه شناسیک، صرفی و آوایی تقسیم می شود. این تقسیم بندی براساس زائوم در سطح کلمه است که در ادبیات عامه دیده می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زائوم در سطح مصراع (جمله) نیز اتفاق می افتد. «هیچانه ها» و «تزریق» نمونه زائوم جمله اند. زائوم گرچه بی معنی است، اما موجب تولید و افزونی موسیقی می شود .درنتیجه این موسیقی بار معنایی را جبران می کند. در بعضی شعرهای عامه که شاعر تبحر شعری بالایی ندارد، دست به خلق زائوم می زند. در شعر کودکان چون به موسیقی بیشتر از معنا پرداخته شده است، زائوم پررنگ تر است.
«نفثه المصدور» در آیینه ادب عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
19 - 35
حوزه های تخصصی:
کتاب نفثه المصدور، تألیف شهاب الدین محمّد زیدری نسوی از آثار تاریخی- ادبی ارزشمند قرن هفتم است؛ این کتاب به دلیل برخورداری از ویژگی های سبکی دوره خود، دارای نثری مصنوع و فنّی است که ضمن برخورداری از صنایع لفظی و معنوی کلام، استشهاد به آیات، احادیث، مثل ها و شعرهای عربی نیز در آن به فراوانی صورت گرفته است. نویسنده برای آشکار ساختن مهارت خود در به کارگیری زبان عربی، با شگردهای مختلفی از شعر ها و عبارت های عربی در لابه لای نثر فارسی استفاده کرده است؛ این پژوهش بر آن است تا تأثیرگذاری زبان و ادب عرب را برنفثه المصدور با دیدی سبک شناسانه نشان دهد و چگونگی پیوند لفظی و معنوی شعرها و عبارت های عربی را با نثر فارسی نشان دهد و اینکه شواهد عربی چگونه توانسته اند باعث پیوستگی کلام فارسی شوند و با چه کیفیّتی این ارتباط برقرار شده است. نتایج این پژوهش توصیفی- تحلیلی به خوبی چگونگی تأثیرپذیری کتاب نفثه المصدور از زبان و ادب عرب را نمایان ساخته و نشان می دهد که شعرها و عبارت های عربی از سویی می توانند به عنوان بخشی از کلام در جمله، جایگاه دستوری چون: نهاد، مفعول، مسند، متمم، قید، مضاف الیه و... اخذ کنند یا از حیث زیبایی شناسی در قالب آرایه های ادبی و کاربردهای بلاغی – هنری مانند : تشبیه، تمثیل،کنایه، مناظره و ایهام جلوه گری کنند. از سوی دیگر، شواهد عربی به خوبی توانسته اند ارتباطی معنایی با نثر فارسی به روش های مختلفی چون؛ تتمیم، تأکید، تنظیر ،توصیف، ملخّص و حلّ معانی برقرار کنند.
بررسی سیمای بَستورِکودک در یادگار زریران برپایه ساختارتقابل های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
169 - 188
حوزه های تخصصی:
یادگار زریران یکی از متون کهن حماسی ایرانیان است که روایت قدیمی آن به دوره اشکانیان بر می گردد. هدف این مقاله، نشان دادن سیمای کودک در ساختار ادبی یادگار زریران است. در این جستار تلاش شد با روش توصیفی- تحلیلی و با روی کرد ساختارگرایی با تکیه بر تقابل های دوگانه، نقش «بستور» به عنوان یک کودک هفت ساله، در این متن حماسی واکاوی شود . نتایج به دست آمده از این پژوهش، نشان می دهد، حضور بسیار پررنگ و دوگانه بستور در یادگار زریران ، ازیک طرف به عنوان یک کودکِ هفت ساله و از دیگرسوی، به عنوان یک رادمردِ جنگاور، علاوه بر افزایش جذابیت داستانی این حماسه، توانسته است ظرفیت ادب حماسی برای حضور کودک را نشان دهد. هم چنین، براساس نظریه ساختارگرایی، برخی از تقابل های دوگانه همانندِ تقابل کودک و بزرگ سال، تقابل ایرانیان و خیونان، تقابل پیروزی و شکست و... دراین متن تحلیل شده است که ازاین منظر، یادگار زریران می تواند کودکان را هم به عنوان مخاطبان متون حماسی جذب کند.
بررسی تطبیقی بحر المحبه فی أسرار الموده و انیس المریدین و شمس المجالس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
39 - 63
حوزه های تخصصی:
بحر المحبه فی أسرار الموده و أنیس المریدین و شمس المجالس ، دو تفسیر صوفیانه از مؤلّفانی ناشناس هستند که در آن ها سوره یوسف (ع)، یکی به زبان فارسی و دیگری عربی، در ساختار و محتوایی مشابه شرح شده است؛ تا جایی که برخی فهرست نویسان، انیس المریدین را ترجمه فارسی بحر المحبه دانسته اند. نوشتار پیش رو در بررسی تطبیقی این دو اثر و کوشش برای تأیید یا رد این دیدگاه شکل گرفته است. به نظر می رسد وجوه اشتراک متعدّد این دو اثر که در برخی وجوه، بسامد آن بالا و فراگیر است، موجب شکل گیری این تلقّی شده است؛ همچون ساختار مشترک، رجحان قصّه گویی، روش تفسیری همانند، رویکرد عرفانی ساده، روایات تفسیری مشترک، حکایت ها، نکته ها و اشارت های عرفانی همسان یا مشابه و نیز ترتیب و توالی مطالب؛ اما احصاء برخی ناهمگونی ها هرچند در حجم و اهمیتی کمتر، مانندِ تفاوت در برخی ماجراهای داستانی، نام و جایگاه شخصیت های فرعی، ایجاز و اطناب رخدادها، عبارت ها و شرح های تفسیری، شواهد شعری، حکایت ها، نکته ها و اشارت های عرفانی، بیانگر آن است که انیس المریدین نمی تواند ترجمه ای از بحر المحبه ، دست کم به معنای امروزی آن باشد. به ویژه آنکه، ساختار و محتوای هر دو، از لحاظ شباهت های قابل توجّه در محتوا و ساختار، به دیگر تواریخ و تفاسیر عرفانی سده های متقدّم در شرح این سوره نیز، مانند انیس المریدین و روضه المحبین و قصّه یوسف بسیار شبیه است. به نظر می رسد یکی از زمینه های شباهت میان انیس المریدین و بحر المحبه ، بهره مندی از مصادر و مآخذی مشترک است. وجه دیگر، به شناخت یکی از آن ها به منزله مصدر و منبعی اصلی برای دیگری مربوط می شود که در این صورت، شاید بتوان حتّی جهت این رابطه بینازبانی را از أنیس المریدین به سوی بحر المحبه دانست.
بررسی ظرافت های خاص و نوآوری های سعدی در ایهام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
81 - 93
حوزه های تخصصی:
ایهام از جمله ترفند های زبانی است که چند معنی را در قالب واژه، عبارت و جمله به ذهن متبادر می سازد و البته یکی از مهم ترین و هنری ترین آرایه های ادبی است. در این مقاله با بررسی غزل های سعدی، سعی ما بر آن بوده که در حد بضاعت خود به زیبایی کلام سعدی اشاره کنیم و به کشف و استخراج انواع تازۀ ایهام هایی که سعدی آن ها را به کار بسته، اما از جهت روشن بودن مضمون سخنش از دیده ها پنهان مانده، بپردازیم؛ زیرا سعدی شاعری است که با خلاقیّت زبانی بی نظیری که دارد به خلق ایهام به شیوۀ خاص خود می پردازد. برای رسیدن به این هدف ما ابتدا 400 غزل را بررسی و ایهام های موجود در آن ها را استخراج کرده ایم و طبق انواع ایهام مندرج در کتب بلاغی به 10 دسته تقسیم نموده ایم (توریه، تناسب، تبادر، تضاد، مبینه، استخدام، مجرده، مرشحه، مهیا) و از هرکدام یکی دو مثال آوردیم. سپس مشاهده شد که افزون بر آن 10 نوع سنتی، سعدی شش نوع دیگر از انواع ایهام را دارد که برساخته و ابداع خود اوست. ضمن کشف آن ها، خودمان نام هایی بر آن انواع گذاشتیم؛ شامل: ایهام لحنی، ایهام معانی تودرتو، ایهام خوشه ای، ایهام ترکیبی با صنایع دیگر، ایهام ترکیبی با کلمات دیگر و سرانجام ایهام تبادر ترکیبی.
ملامح مابعد الحداثه فی الروایه العربیه المعاصره؛ "فرسان وکهنه" لمنذر قبانی نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
61 - 84
حوزه های تخصصی:
تعدُّ مابعدالحداثه من أهمّ القضایا التی أثارت البحث والجدل فی عالم النقد الأدبی وهذا قد یکون بسبب ماهیتها التی تحکی عن التعقید والالتباس واللاانسجام والتفکک والتشظی فی جانب شمولها لکثیر من العلوم الإنسانیه والأدبیه. فهذه النظریه تحکی عن الاضطراب والتشویش، عدم الوحده واللاانسجام، اللاعقلانیه والتخیل ونسبیه الحقیقه؛ فنواجه کثیرا من المنظّرین المعاصرین الذین تطرّقوا إلی مفهوم مابعدالحداثه من خلال نظریات شتی. فمن هذا المنطلق قد رمت هذه المقاله وعلی أساس المنهج الوصفی التحلیلی إلی استقصاء ملامح مابعدالحداثه فی روایه "فرسان وکهنه" للکاتب السعودی "منذر القبانی". فمن هذه الملامح یمکن الإشاره إلی التشتت الزمکانی (الزمان والمکان) فی الروایه، وصیاغه الروایه علی أساس حبکه منفکه غیر متماسکه وأیضاً تداخل النص بالنصوص الأخری العلمیه والدینیه والتاریخیه التی تحکی عن عدم انسجام ووحده النص وحضور شخصیات خیالیه جنباً إلی جنب الشخصیات الحقیقیه فی الروایه وفی النهایه من أهم ما وصل الیه المقال فی هذا الصدد یمکن الإشاره إلی: عدم التمایز بین عالم أو عوالم الخیال وبین عالم الواقع من وجهه بطل القصه أو القارئ، توظیف الروایه شخصیاتٍ خیالیهً بجانب شخصیات واقعیه تاریخیه، حضور شخصیات حقیقیه فی الروایه خرجوا من واقعهم الذی نعرف عنهم، التشتت الزمکانی (الزمان المکان) فی الروایه؛ مع أن هذه الروایه لا تُعدُّ روایهً مابعدحداثیه بحته، ولکن الغلبه فیها لصالح مابعدالحداثه مقابل السمات الحداثیه فیها.
بازنمایی نگرش دوگانه به طبیعت در لایه های زبانی و بلاغی اشعار برزگری در فرهنگ بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم مهر و آبان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
۱۶۹-۲۰۶
حوزه های تخصصی:
نگرش دوگانه به طبیعتِ ییلاق و قشلاق از موضوع های مهم بازتاب یافته در اشعار برزگری در فرهنگ بختیاری است. اهمیت بررسی این موضوع در این است که این نگرش ها شیوه برخورد افراد را با طبیعت شکل می دهند و می توانند آثار مثبت یا منفی ای در این زمینه درپی داشته باشند. بر این اساس، هدف در این پژوهش بررسی بازنمایی نگرش به طبیعت ییلاق و قشلاق در لایه های زبانی و بلاغی اشعار برزگری با روش اسنادی است. نتایج پژوهش نشان می دهد نگاهی دوگانه به طبیعت ییلاق و قشلاق در اشعار برزگری وجود دارد؛ به گونه ای که توصیف طبیعت ییلاق، مثبت، بهشت آیین و القاکننده شور، جوشش و زندگی است، اما تصویر طبیعت قشلاق، تصویری منفی، زشت، سیاه و جهنم گونه است که بر خشونت دلالت دارد. در این اشعار بیشتر از تقابل واژگانی تفضیلی، کمکی و منفی، واژه های نشان دار، نام گزینی مکان ها، موسیقی قافیه و تکرار، وجه فعل و صفت، استعاره مصرحه و انسان انگاری، تشبیه و کنایه، برای بازتاب این نگرش دوگانه به طبیعت استفاده شده است.
گفتمان دنیاگریزی در شعر کلاسیک عربی و فارسی (با تکیه بر اشعار ابواسحاق البیری اندلسی و ناصر خسرو)
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
115 - 139
حوزه های تخصصی:
گفتمان دنیاگریزی از بن مایه های مضمونی شاعران زهد در دو ادب فارسی و عربی است؛ زیرا ازنظر این دسته از شاعران، دنیا و دل بستگی به آن، موجبِ مشغول شدن انسان به لذائذ و آرزوهای نفسانی است که او را از یاد خدا و زهد پیشگی و قناعت دور خواهد کرد. ابواسحاق البیری، شاعر زهدسرای اندلسی و ناصر خسرو، سراینده و حکیم بزرگ ایرانی، هر دو از شاعران قرن پنج هجری هستند که ازنظر اندیشه و پیام نهفته در شعرشان، شباهت های نزدیکی به هم دارند. یکی از درون مایه های مشترک اشعار دو سراینده، موضوع دنیا و دنیاگریزی است. این پژوهش به روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر محتوا، در گذر مکتب آمریکایی در ادب تطبیقی، می کوشد تا بارقه هایی همسان از موضوع دنیاگریزی در اشعار دو سراینده را تبیین و استخراج کند. یافته های این تحقیق، بیانگر آن است که البیری و ناصر خسرو، در حوزه مفاهیم مربوط به دنیا، در بسیاری موارد دارای نگاه مشابهی هستند و خاستگاهِ فکری یکسانی دارند. وصف دنیا از پُربسامدترین مضامین در سروده های دو شاعر است. دنیا در نگاه آنان، دامگاه و عروس فریبکاری است که جایگاه قرار نیست و گذرگاهی برای سرای اخروی است. دنیا مادری ستمکار است که همواره در چرخش است و خردمند را نشاید که دل به این سرای فانی و عجوزه غدّار ببندد. به طورکلی می توان گفت تصاویری که این دو شاعر از سیمای دنیا ارائه داده اند، همگی منفی و ناخوشایند است و بیانگرِ این است که آن ها هرگز به جهان روی خوش نشان نداده اند و همواره از ناپایداری، بی وفایی و کینه ورزی فلک فریاد برآورده اند.
Adèle Hommaire de Hell et Carla Serena en Perse Qajare : Des récits de Voyage « Genrés »?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Au 19e siècle, le nombre de femmes occidentales qui s’aventurent sur les routes du monde ne cesse d’augmenter : l’amélioration des moyens de transport favorise le goût des voyages et les femmes qui entreprennent de longs périples, seules ou avec leur époux, ne sont plus rares. Celles dont nous connaissons les aventures sont celles qui ont pris la plume pour écrire le récit de leur voyage et n’ont pas hésité à le publier. Parmi elles, et dans le cadre des récits de voyage en Perse, nous relèverons Adèle Hommaire de Hell et Carla Serena, auteures de récits qui eurent beaucoup de succès en leur temps. A reprendre ces textes à la lumière des récits de voyage masculins, une question se pose, à laquelle tentera de répondre cet article : ces récits de voyage ont-ils une spécificité, ou reprennent-ils les poncifs des récits masculins de l’époque ? Pour ce faire, nous analyserons brièvement et successivement les contenus des textes de ces deux auteures, dont l’un écrit sous le couvert du nom de son époux, tandis que l’autre signe hardiment de son nom.
Etude du Rythme de la Langue Parlée dans la Traduction d’Une Pierre Posée sur une Tombe d’Al-e Ahmad(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۵, No ۲۷, Printemps & été ۲۰۲۱
150 - 165
حوزه های تخصصی:
Traduire les œuvres de Al-e Ahmad, en recréant le rythme de la langue parlée dans la langue cible est un travail difficile. Ayant utilisé des phrases cadencées et saccadées, plein d’allitération et de figure de style, il donne un rythme particulier à son écriture. Par une étude traductologique concentrée sur les réflexions d’Henri Meschonnic, nous tentons à dégager les difficultés et impasses de la traduction de l’œuvre d’Al-e Ahmad à travers la traduction d’Une pierre posée sur une tombe, son œuvre posthume. Pour arriver à ce but, nous allons étudier le rythme des phrases de Al-e Ahmad sous trois axes : rythme linguistique, rythme rhétorique et rythme poétique. Nous allons constater que les problèmes d’ordre linguistique causés par la déviation grammaticale et phonologicale d’une part et des problèmes d’ordre culturel, liés aux contextes traditionnels iraniens d’autre part sont des obstacles qui rendent difficile le travail du traducteur et l’ont parfois poussé à utiliser certaines façons d’adaptation causant ainsi une perte importante du rythme langagier de Al-e Ahmad. Etant donné que ce livre n’est pas encore traduit en français, les parties proposées sont effectuées par l’auteur de l’article.
کاوشی در ترجمه عربی مؤلفه های فرهنگی رمان «خریدار عشق» براساس نظریه نیومارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عناصر فرهنگی به عنوان یکی از اجزای مهم هر متن، نقش مهمی در انتقال و القای مفاهیم اصلی به خواننده دارند. درک و دریافت این مفاهیم، دغدغه اصلی مترجمان متون مختلف است. بنابراین، مترجم می تواند با بهره گیری از معادل های دقیق فرهنگی، معنای متن و افزون بر آن حالات و احساسات نویسنده را نیز به مخاطب منتقل کند. در همین راستا، جستار حاضر بر آن است تا به بررسی رمان «خریدار عشق» اثر محمد علی بهزادراد، براساس الگوی فرهنگی پیتر نیومارک بپردازد و چگونگی مواجهه مترجم در برخورد با مؤلفه های فرهنگی موجود در رمان نامبرده و نیز شیوه برابریابی اصطلاحات فرهنگی در زبان عربی و فارسی را کنکاش کند. بیان اهمیت توجه مترجم به عناصر فرهنگی متن برای القای معنا و تجربه نویسنده، هدفی است که این پژوهش می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی و با معادل یابی اصطلاحات و مفاهیم زبان مبدأ به آن بپردازد. برخی از یافته ها نشان داد که مترجم این اثر، بیشتر در پی القای معنا بوده و توجهی به احساسات نویسنده نداشته است و در موارد بسیاری به دلیل ترجمه تحت اللفظی عبارات، سبب ابهام ترجمه شده و در مواردی دیگر معنای اصطلاحات یا کنایه ها به درستی درک نشده و یا معادلی نامناسب برای ترجمه انتخاب شده است. همچنین از میان مؤلفه های فرهنگی نیومارک به ترتیب مواد و فرآورده های فرهنگی، ضرب المثل ها و بوم شناسی پربسامدترین مؤلفه فرهنگی در رمان «خریدار عشق» است.
تحلیل خشم در مثنوی مولوی با تکیه بر نظریه استعاره مفهومی لیکاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
60 - 85
حوزه های تخصصی:
استعاره بخش جدایی ناپذیری از فرآیند تفکر در انسان است. خشم نیز یکی از هیجان های قدرتمند در وجود آدمی است که پیامدهای مثبت و منفی زیادی به همراه دارد. تبیین خشم موضوعی است که نظر بسیاری از علمای اخلاق، اندیشمندان و روان شناسان را به خود معطوف داشته است و هرکدام دیدگاه هایی در این زمینه دارند. مولوی شاعر اندیشمند و خوش ذوق و بیان در اشعار خود ابعاد گوناگونی از خشم را برای مخاطبان خود بیان می دارد. این مقاله با هدف بررسی خشم در مثنوی مولوی با تکیه بر نظریه استعاره مفهومی لیکاف پاسخ گوی این سؤالات است: چه تصاویری حول محور خشم شکل گرفته است؟ استعاره های مفهومی خشم در مثنوی مولوی کدامند؟ دلایل خشم و راهکارهای آن در مثنوی مولوی چگونه تبیین شده است؟ نتایج خشم و نشانه های بروز آن کدامند؟ روش تحقیق، تحلیل محتوایی است که تمام مثنوی مولوی با موضوع خشم مورد بررسی قرار گرفته است. بحث اصلی چهار محور دارد که در آن استعاره های مفهومی در ارتباط با فیزیولوژی خشم، تصویر خشم، دلایل خشم و راه های درمان آن و نتایج خشم در مثنوی مولوی مورد تحلیل قرار گرفته است.
حوزه های گفتمانی در حکایت «عاشق منافق» در حدیقهالحقیقه سنایی با تکیه بر نظریه تحلیل گفتمان لاکلا و موف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
248 - 265
حوزه های تخصصی:
با بسط و گسترش زبان شناسی در حوزه ادبیات در جهان، مبحث گفتمان نیز به همان اندازه رشد کرد. تا آنجا که در این عرصه، نظریه پردازانی نظیر فرکلاف، پنی کوک، فاولر، وندایک و لاکلا و موف رویکردهای خود را در این حوزه مطرح کردند. از میان اینان ارنستو لاکلا و شانتال موف کسانی بودند که نظریه گفتمانی خود را با رویکردی پساساختارگرایانه و در حوزه سیاست در کتاب هژمونی و استراتژی سوسیالیستی با بسط معنایی متشکل از مجموعه از مفاهیم و ایجاد ساختاری نظام مند مطرح کردند. این مقاله باهدف بررسی میدان های گفتمانی و تحلیل گفتمان انتقادی با رویکرد لاکلا و موف، حکایت عاشق منافق از باب پنجم کتاب حدیقهالحقیقه سنایی، قصد دارد تا با شناسایی دال های مرکزی و مفصل بندی عناصر در متن به عملکرد گفتمانی سنایی در چگونگی کاربرد کنش های کلامی وی در حکایت دست یابد. روش تحلیل در این مقاله به صورت تحلیلی و توصیفی است و در پایان به این نتیجه رسیده است که سنایی با برجسته سازی وقته ها و معنا بخشیدن تازه به آن ها، دال مرکزی عاشق منافق را به دلیل رابطه نزدیک با جریان حاکم زمان خود به حاشیه رانده است تا استیلا و هژمونی قدرت مقابل تضعیف شود.
جوشش هفت چشمه اثر ویلیام جونز انگلیسی در زیر هفت گنبد نظامی گنجه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با نگرشی تطبیقی، اثرپذیری هفت چشمه ویلیام جونز را از هفت گنبد نظامی مورد بررسی قرار داده است. هفت پیکر، یکی از آثار غنایی نظامی است که تحّول روحی بهرام گور را به صورت نمادین روایت کرده که هفت شهدخت از هفت کشور را که نماد فرهنگ سرزمین خود بودند در هفت کاخ سکونت داده هر شب با شنیدن قصّه ای از آنها به بادهگساری می پرداخت. شب نشینی های شاه از شنبه با شاهدخت گنبد سیاه آغاز گردید و آدینه در گنبد سپید که مربوط به «دُرستی» شاهدخت ایرانی بود پایان پذیرفت. دُرسَتی با داستانی که محور آن پیروی از فرهنگ ایرانی و خردورزی بود شاه رااز نظر روحی متحوّل کرد و به جاودانگی رساند. ویلیام جونز ضمن علاقه و آشنایی با فرهنگ و ادب فارسی، منظومه ی هفت چشمه را برمبنای داستان های هفت پیکر نظامی پدید آورد. وی که از نفوذ و تأثیر عدد هفت در شوون مختلف اقوام و کاربرد آن در افسانه های شرقی آگاه بود به تقلید از نظامی بنیاد هفت چشمه را بر عدد هفت نهاد که از دیدگاه شکل شناسی با هفت پیکر مطابقت دارد.این پژوهش به روش تحلیلی و کتابخانه ای، همانندی ها و تفاوت های دو منظومه را مورد بررسی قرارداده و به این نتیجه رسیده که شاه جوان منظومه جونز نیز سرانجام در برخورد با حوری اسطوره ای متحول شد و با پالوده شدن جسم و روح به جاودانگی رسید. هفت چشمه از نظر ساختار و محتوا چون جویبارانی از ساحت های هفت کاخ نظامی جریان یافته و آرام آرام به اقیانوس شعر و ادب فارسی پیوسته است.