چکیده

گفتمان دنیاگریزی از بن مایه های مضمونی شاعران زهد در دو ادب فارسی و عربی است؛ زیرا ازنظر این دسته از شاعران، دنیا و دل بستگی به آن، موجبِ مشغول شدن انسان به لذائذ و آرزوهای نفسانی است که او را از یاد خدا و زهد پیشگی و قناعت دور خواهد کرد. ابواسحاق البیری، شاعر زهدسرای اندلسی و ناصر خسرو، سراینده و حکیم بزرگ ایرانی، هر دو از شاعران قرن پنج هجری هستند که ازنظر اندیشه و پیام نهفته در شعرشان، شباهت های نزدیکی به هم دارند. یکی از درون مایه های مشترک اشعار دو سراینده، موضوع دنیا و دنیاگریزی است. این پژوهش به روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر محتوا، در گذر مکتب آمریکایی در ادب تطبیقی، می کوشد تا بارقه هایی همسان از موضوع دنیاگریزی در اشعار دو سراینده را تبیین و استخراج کند. یافته های این تحقیق، بیانگر آن است که البیری و ناصر خسرو، در حوزه مفاهیم مربوط به دنیا، در بسیاری موارد دارای نگاه مشابهی هستند و خاستگاهِ فکری یکسانی دارند. وصف دنیا از پُربسامدترین مضامین در سروده های دو شاعر است. دنیا در نگاه آنان، دامگاه و عروس فریبکاری است که جایگاه قرار نیست و گذرگاهی برای سرای اخروی است. دنیا مادری ستمکار است که همواره در چرخش است و خردمند را نشاید که دل به این سرای فانی و عجوزه غدّار ببندد. به طورکلی می توان گفت تصاویری که این دو شاعر از سیمای دنیا ارائه داده اند، همگی منفی و ناخوشایند است و بیانگرِ این است که آن ها هرگز به جهان روی خوش نشان نداده اند و همواره از ناپایداری، بی وفایی و کینه ورزی فلک فریاد برآورده اند.

تبلیغات