فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۳۶۴ مورد.
أشکال الحنین إلی الماضی فی شعر بدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إن تقنیه الحنین إلی الماضی إحدی التقنیات المهمّه التی ظهرت کمصطلح نقدی فی الأعوام الأخیره عند نقّاد الأدب. هذه التقنیه وإن کانت حدیثه الظهور فی النقد الأدبیّ العربی، لکنّ توظیفها فی النّصوص الأدبیه کان موجوداً، بدءً بالعصر الجاهلی ومروراً بالعصر الحدیث. فالحنین إلی الماضی عند الأدباء، وخاصه الشّعراء منهم، له أسباب مختلفه، وهو منبعث من دواعٍ وعوامل کثیره، کالعوامل الشخصیه، والسّیاسیه، والاجتماعیه، والعاطفیه، وغیرها. والشاعر الذی ین زع نحو هذا الفنّ تؤذیه الغربه والاغتراب عاده ویتضجّر من ظروفه الراهنه، شخصیه کانت أو اجتماعیه، إذن بمقدورنا أن نقسِّم الحنین، بناء على العوامل المذکوره، إلی قسمین رئیسین: الحنین الفردیّ والحنین الاجتماعیّ- السیاسیّ. وقد ظهرت هذه الظاهره فی عصرنا الحاضر عند الشعراء العرب فی ظلّ الأحداث السیاسیه والاجتماعیه والآلام النفسیّه الفردیه فی البلاد العربیه.
ومن أبرز هؤلاء الشعراء الذین یتجلّی الشعور بالشوق والحنین فی أشعارهم هو بدر شاکر السیاب (1926– 1964م)، رائد الشعر الحرّ، حیث حنّ إلی الطفوله والشباب والأهل والوطن. وقد توصل البحث إلى أن السیّاب، لعوامل عدیده، التجأ إلی ماضیه المفعم بالأفراح والراحه، تسلیه لهمومه التی ألمّت به من کلّ جانب، ومن أهمّ تلک العوامل عاطفته الجیّاشه العمیقه التی کانت تجرُّه إلی الأیام الحالمه الجمیله التی لم تتکرّر أبداً. وهذه المقاله تعمد إلی دراسه هذه الظاهره فی شعر الشاعر وأسبابها وأنواعها.
بررسی شعر عاشورایی در دو ادب فارسی و عربی با تکیه بر شعر شهریار و جواهری(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی تطبیقی غدیریه بولس سلامه و عبدالمسیح انطاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی شک واقعه غدیر یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ اسلام به شمار می رود؛ چراکه در آن، یکی از مهم ترین مسائل جامعه اسلامی، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر(ص)، مشخص می شود. درباره غدیر و اتفاقات این واقعه بسیار سخن گفته اند. این حادثه را بسیاری از مورخان در کتاب های تاریخی خود ثبت کرده اند؛ همچنین، در احادیث نقل شده از ائمه (ع) اشاراتی به این واقعه شده است. بسیاری از شاعران نیز این واقعه را درقالب شعر ثبت کرده اند که درمیان آنها، شاعران مسیحی هم وجود دارد. در این مقاله، این مسئله با تحلیل دو قصیده غدیریه از دو شاعر مسیحی(بولس سلامه و عبدالمسیح انطاکی) بیان می شود. هر دو شاعر در قصاید خود:
1. تاریخ و حقایق تاریخی را مدنظر قرار داده و تاریخ را بیشتر از تخیل در اشعار خود وارد کرده اند،
2. جزئیات این واقعه (مواردی مانند میزان گرما، انبوه جمعیت، وجود نگرانی در چهره پیامبر(ص)) را نیز توصیف کرده اند،
3. به آیات قرآن، احادیث، و حوادث تاریخی اشاره کرده اند،
4. عاطفه شعری را صادقانه در اشعار خود به کار برده و در بیان احساسات خود موفق بوده اند.
الثنائیات الضدیه وأبعادها فی نصوص من المعلّقات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الثنائیّه الضدیّه بنیه لغویه متقاطعه اللفظ والمعنى، متباینه، ظاهره فی النسق، مضمره، تظهر فی تباینها إبداعاً وجمالاً شعریین، تعتمر نسیجاً لغویّاً یعدّ ترجمهً لنفسیه الشاعر ومکنوناته الداخلیه. والثنائیه: مصطلح یقوم على الربط بین الظواهر المنفصله والتعالق بینها، نشأت من شعورین مختلفین عاشهما الشاعر فی بیئه فرضت معطیاتها نمطاً معیشیاً أیقظ عنده إحساسین متضادین هما: الشعور بالذات، والشعور باستلابها، عکسهما الشاعر فی صور ظاهره ومستتره تعدُّ رکائز ینهض بها البحث، أهمُّها: البقاء/الفناء، والوصل/الفصل، والعوده /الرّحیل، الظّلمه /الضّیاء، الحیاه /الموت. ویتقابل الطرفان المتضادان وقد یتکاملان، ولا أهمیه لطرف منهما بمعزل عن الآخر.
یعدّ هذا البحث قراءهً جدیده ًمن مجموعه قراءات تناولت نماذج شعریه لبعض شعراء المعلقات بالدراسه والتحلیل والتفسیر، عبرالتعمق فی البنیه اللغویه الشعریه، واکتشاف الدلالات والرموز، اعتماداً على الثنائیات الضدیه التی تُعالَج فی ضوء دراسه نصّیه تتناول الثنائیات، وتقف على أبعادها النفسیه.
التناصّ القرآنی فی شعر محمود درویش وأمل دنقل (دراسه ونقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنَّ ظاهرهَ التناصّ الدینی والتفاعل مع النصوص القرآنیه مِن التقنیات الأسلوبیه التی حفل بها الشعر العربی المعاصر. وبما تمتلکه هذه الظاهره من مِصْداقیَّه وحُظْوَه فی توسیعِ فضاءات المعنى فی النصّ الشعری، تعمّق الشعر وتجعله مفتوحاً على التأویل والتفسیر فی الذات الإنسانیه، فإنّ فضلاً عن دورها فی قداسهِ کلام الشاعر فی سیاقه الجدید. وبالإجمال إنتاج دلاله مؤازره للنص بالتضمین أو بالتلمیح، هذا مِنْ جهه، ومِنْ جهه أخری ظهر خلال السنوات الأخیره فی التناصّ القرآنی فی الشعر العربی، ما لا یراعی الشأن القرآنی المقدّس کما ینبغی. تهدف هذه الدراسه إلى معالجه ظاهره التناصّ القرآنی ونقده فی نماذج مختاره من شعر المقاومه فی فلسطین ومصر تمثّلت فی أعمال شعریه للشاعرین: محمود درویش وأمل دنقل. من النتائج التی خرجت بها أنّنا نرى أحیاناً بعض التجانفِ للشاعرینِ عن استغلالهما الأمثل للتفاعل مع النصوص القرآنیه.
رهیافتی تاریخی به «زیبایی شناسی چشم» درغزلیات شاعران عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وصف چشم، یکی از مهم ترین موضوعات غزل بوده و ارتباط ژرفی با مسألة زیبایی شناسی دارد. پژوهش حاضر در صدد است با پرداختن به روند تغییراتِ این عنصر زیبایی شناختی در نزد شاعران غزل پرداز عربی از زمان جاهلی تا عصر عثمانی (مملوکی) به نوعی به توصیف و تبیین تاریخی از زیبایی شناسی چشم در نزد شاعران عربی دست یازد.
مهم ترین یافته های این پژوهش که با روشی تحلیلی- توصیفی نگاشته شده است، بیانگر آن است که ذوق «زیبایی شناختی» چشم در نزد شاعران عرب با سقوط خلافت بغداد و بر سر کار آمدن ترکان، دچار یک تغییر بنیادی شد، به طوری که عرب هایی که تا آن زمان «چشم درشت» را زیبا می دانستند، روی به سوی وصف «چشمان تنگ» و تحسین آن آوردند. این مسأله، تأثیر بالای حکومت و نظام سیاسی- اجتماعی را بر ادبیّات بیان می دارد.
عناصر الموسیقی فی دیوان ""نقوش علی جذع نخله"" یحیی السماوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظراً، لأهمیه التی تحتلها الموسیقی فی الشعر، فإنّه یمکننا الحدیث عن جانبین للموسیقی فی أی عمل شعری، وهما: الموسیقی الخارجیه والموسیقی الداخلیه. وتعنی هذه الدراسه بدراسه الموسیقی بنوعیها الخارجیه والداخلیه والبحث فی الآثار والدلالات الناجمه عن کلّ نوع فی دیوان ""نقوش علی جذع نخله"" للشاعر یحیی السماوی. أما عن الموسیقی الخارجیه فقد حاولنا أن ندرس دراسه إحصائیه لنسبه تواتر البحور، والزحافات والعلل، ونسبه حروف الروی وحرکاته، وأنماط القافیه فی کلا النمطین (العمودی والحر)، عند الشاعر. أما علی صعید الموسیقی الداخلیه فتناولنا ظاهره التکرار ودورها الإیقاعی والدلالی فی تماسک القصائد، وبعض ظواهر إیقاعیه أخری کالطباق والجناس. وقد تبیّن من خلال الدراسه أن الشاعر یحاول، فی تشکیل البنیه الإیقاعیه لقصائده، الإفاده من أصغر الجزئیات وأدقها من أجل توظیفها واستثمار مکوناتها بغیه إثراء النغمه المؤثره المنبعثه من الإیقاعات الخارجیه والداخلیه وإثراء دلالات النص وبیان ما یختلج فی صدره من مشاعر الحزن والأسی والجراح التی تمر بالعراق.
درآمدی توصیفی- تحلیلی بر اسطورة سندباد در شعر صلاح عبدالصبور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطورة سندباد در هفت قصیده از دیوان صلاح عبدالصّبور آمده است. این اسطوره در شعر وی بر مضمون هایی همچون: سرگشتگی، فرار از واقعیّت های تلخ زندگی، شناخت و معرفت و سرکشی و نوآوری دلالت دارد.
سندباد به روش های گوناگونی در شعر عبدالصّبور آمده است؛ گاهی نقاب شاعر است و گاهی قهرمان روایت اوست. حضور وی اشاره وار، نمادین و با گفتگوهایی گاه عامیانه و گاه عالمانه است.
سندباد در شعر عبدالصّبور سه چهرة مختلف دارد: 1- مبارز، شجاع و مسافری که در پی ن اشن اخته های جه ان است و م ردم را نی ز ب ه جنبش ف رامی خواند. 2- ترسو و بزدل که از سفر می هراسد و 3- صوفی مسلکی است که به سفرهای درون می پردازد و در پی گمشده های معنوی است.
نوآوری های شعری نازک الملائکه (نازک الملائکة وإبداعاتها الشعریة؛ رؤی نقدیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یتطرق هذا المقال إلی الشاعرة العراقیة نازک الملائکة التی لها دور أساسی وهامّ فی الشعر العربی الحدیث ما بین الأربعینات والستّینات من القرن الماضی؛ المرأة التی دخلت معرکة أدبیة یخوضها الرجال وقامت بالإبداع، فظهرت کمبدعة فی مجال الشعر. هی تتعلق بالمذهب الرومانسی الذی یقوم أساسه علی الإبداع دون التقلید وإنها من ممثلی المذهب الرومانسی فی العراق، التی استطاعت أن تبلغ الرومنسیة إلی ذروتها فی العراق مع أنها دخلت العراق متأخرة بالنسبة إلی البلاد العربیة الأخری. کانت نازک الملائکة من روّاد التطوّر الشعری؛ التطوّر الذی عمّ أقطار العالم. وهی من أفضل شاعرات الوطن العربی، لأنهّا شاعرة الإبداع والتجدید وناقدة فی قضایا الشعر العربی. وهی عاشت فی عزلة عن بیئتها الثقافی وکانت أسیرة عالمها العائلی المحافظ بسبب أنها نشأت فی مجتمع لم یکن فی إمکان المرأة أن تبدی آراءها ولم تکن تقدر علی أن تحضر النوادی والجماعات الأدبیة وقبول هذه القضیة أن المرأة تختلط بالرجل فی الأماکن المختلفة والأسواق کان صعبا علی الرأی العام فی المجتمع.
بررسی بازتاب فرهنگ و تمدّن های مختلف در شعر أعشی و تأثیر این تمدّن ها بر شعر او
حوزه های تخصصی:
اعشی یکی از اصحاب معلّقات و یکی از شاعران طبقه ی اول عصر جاهلی است که در شعر وی به خاطر کثرت سفرهایش به مناطق مجاور می توان گوشه هایی از فرهنگ و تمدّن های مختلف همچون تمدّن فارسی، رومی، حبشی، نبطی، مصری، ترکی، کابلی و غیره را دید. از آنجا که او برای به دست آوردن مال و ثروت به همسایه های مجاور سفر کرد، شعر وی نمایانگر نشانه های فرهنگ و تمدّن مثل طلاق، ازدواج، جنگ، مجالس لهوولعب، وسایل عیش و نوش، آلات موسیقی و غیره است. علاوه برآن می توان در شعر وی ادیان مختلف، باورها و عقاید دینی، مراسم مذهبی مردم را دید. تمدّن و مدنیت علاوه بر خیال بر زبان، موضوعات و موسیقی شعری اعشی نیز تأثیر گذاشته است. زبان شعری وی به علت گوش دادن به سازوآواز کنیزکان برخلاف دیگر شاعران جاهلی مثل طرفة بن عبد همواره ساده بوده و فارغ از بیچیدگی است. تأثیر فرهنگ و تمدّن در موضوعات شعری وی این گونه است که او در فن مدح مثل شاعران عباسی به مبالغه می پردازد و در هجو، مهجوّ را به ریشخند می گیرد و در تغزل، در وصف معشوقه تنوّع و تفنّن به خرج می دهد. این شاعر برای موسیقی شعر خود أوزان آهنگین انتخاب می کند به طوری که پرکاربردترین أوزان شعر وی بحر طویل و متقارب می باشد. وی با به کاربردن قوافی آهنگین در غالب حروف رویّ شایع مثل لام، دال و راء، تکرار حروف و کلمات، هماهنگی آنها، برخی آرایه های بدیعی نظیر تنسیق صفات، طباق، ردّ العجز علی الصدر، انواع جناس و ... موسیقی شعر خود را افزایش می دهد و مخاطب را به هیجان درمی آورد.
پارناس در اندیشه ی أمین نخله
حوزه های تخصصی:
پارناس که معادل آن در زبان عربی «الفن للفن» یا «البرناسیه» و در زبان فارسی «هنر برای هنر» می باشد یکی از مکتب های نقد ادبی و حد اعتدال میان رومانتیسم و سمبولیسم است که نه مانند رومانتیک شعر را فدای احساسات شخصی کرده و آن را وسیله ای برای بیان احساسات و ذوق درونی شاعر قرار می دهد و نه مانند سمبولیسم دارای ابهام و پیچیدگی است؛ بلکه معتقد است خود شعر هدف است نه وسیله ای برای رسیدن به هدف؛ به عبارت دیگر، شعر، خودبه خود و به خاطر خودش زیباست و باید به آن ارج نهاده و برایش ارزش قائل شویم. این جستار بر آن است تا این مکتب را در اندیشه ی یکی از شاعران برجسته ی لبنانی، امین نخله، بررسی کرده و جنبه های گوناگون آن را تبیین نماید. در این تحقیق، هدف، بیان اهداف شعر از نگاه امین نخله است چراکه وی به عنوان یک شاعر پارناسی بر آن است که شعر فقط باید زیبا باشد و نباید در آن به دنبال هدف خاصی جز زیبایی باشیم. در این مقاله که برخی از قصاید او چون «البلبل» و «الشلاّل» و «الحبیب الأول» بررسی شده است به این نتیجه می رسیم که امین نخله شاعری ساختار گرا و کلاسیک است که به شکل و فرم اهمیت خاصی می دهد و به چگونگی گفتار توجه می کند نه چیستی آن همچنین شعر او، ادبیات برج عاجی است که در آن به مسائلی چون عشق و بلبل و مانند آن می پردازد.
التقاطب المکانیّ فی قصائد محمود درویش الحدیثه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لعلّ المکان من المکوّنات الهامّه فی النص الشعری فی الأدب العربی المعاصر، خاصّه فی القصائد الفلسطینیه، ذلک أنّ المکان الفلسطینی لدى الشعراء الفلسطینیین یساوی حیاتهم وهویتهم واحتلال وطنهم یعنی اللاهویه.
ولا نقصد من المکان، مجرد المکان الجغرافی، بل یتحول المکان إلى عبء ٍ یتحمل دلالات نفسیه واجتماعیه وتاریخیه، فالأمر لا یتعلق بوصف المکان وصفاً خارجیاً، بل یقدّم فضاءً للاحتمالات والدلالات والتخیلات.
ومن الشعراء المهتمین بالمکان، محمود درویش الذی قد دخل فی عالم القصیده فی بدایه الستینیات، إذ انعکس المکان فی تجربته الشعریه وصار المکان فی معظم قصائده مؤشراً تدور فیه أحداث النص.
وقد اهتم درویش بالمکان اهتماماً بالغاً، حیث احتل (المکان ) - بأقسامه المختلفه – حیّزاً کبیراً فی نصوص درویش الشعریه الجدیده. ویمکن أن نعالجه فی إطار ثنائیه الوطن / المنفى، ال (هنا) / ال (هناک)، الانقطاع/ الاتصال، ثنائیه العربی / الغربی؛ وفی هذه النصوص یعالج الأماکن أحیانا معالجه واقعیه وأحیانا رمزیه.
یهدف هذا البحث إلی إلقاء إطلاله عامه علی صوره المکان عند درویش وبیان دلالته ضمن مفهوم التقاطب علی أساس أعماله الشعریه الحدیثه ومنها: (سریر الغریبه ( 1999م )،جداریه (1999م)، حاله حصار(2002م)،لاتعتذر عما فعلت (2004) وکزهر اللوز أو أبعد (2005م))، حیث إنّ الباحث لم یجد أیّ دراسه فی موضوع المکان فی آثار درویش الحدیثه، خاصّه أنّه قد أنشد هذه القصائد فی سنواته الأخیره من عمره.
وقد تجلّت ذات الشاعر وخیاله ضمن معالجه هذه الأماکن لکون المکان عنصراً أساسیاً متجذّراً فی شعره منذ البدایه وحتی اللحظات الأخیره من حیاته ومن أهم مکونات شعریته ففیه یتمثل رؤیته وتفسیره للحیاه.
لونیّات ابن خفاجه الأندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اللون من أبرز العناصر الموجوده فی الطبیعه الّتی حولنا. یستخدمه الناس فی صناعه الألبسه والأدوات والمنازل وتزیینها. وقد استفاد الشعراء من الألوان الموجوده فی الطبیعه فی قصائدهم خاصّه أثناء الوصف.
وکان الأدب العربی فی الأندلس یتمتّع بالرقی والازدهار تبعا لازدهار المجتمع فی الأندلس العربیّ وطبیعته الساحره. وقد کان ابن خفاجه من شعراء الأندلس المشهورین بوصف الطبیعه. فأکثر من استعمال اللون فی شعره، وأجاد فی وصف المناظر الطبیعیّه مستفیدا من الألوان المختلفه، وذلک یعود إلى ما یتمتّع به من دقّه الملاحظه والحسّ المرهف والمعرفه بمواطن الجمال.
ومن أبرز الشواهد على إکثار هذا الشاعر الأندلسی من استعمال الألوان فی شعره وجود قصائد کثیره التزم الشاعر فی معظم أبیاتها باستعمال الألفاظ الدالّه على الألوان. ممّا جعلنا نسمّی ابن خفاجه مبدعا لنوع خاصّ من شعر الوصف باسم ""اللونیّات""، اقتداء بالخمریّات والزهدیّات والطردیّات.
هنجارشکنی شاعران معاصر عربی در کاربرد داستان های دینی پیامبران
حوزه های تخصصی:
میراث دینی در همه یاشکال و نزد همه ی ملت ها، یکی از مصادر مهم الهام شعری به شمار می آید و شاعران، در بسیاری از موضوعات و آثار ادبی خود از میراث دینی استمداد نموده اند که در این میان یکی از پرکاربردترین نمادهای دینی، پیامبران الهی می باشند.
شاعران در کاربرد نمادین شخصیت های پیامبران با پررنگ ساختن ویژگی های برجسته ی حیات آنان همچون رنج وعذاب مسیح(ع) و صبر ایوب(ع) ضمن اشاره به شخصیت های دینی از آنان در تبیین و تفسیر حیات معاصر خویش مدد می جویند.
با این حال گاه شاعران معاصر عرب در کنار نمادهای مقبول و معروف به هنجار شکنی در کاربرد نمادین شخصیت های دینی رو می آورند واز قالب های نامتعارف استفاده می کنند که در این میان بیشترین هنجارشکنی در داستان مسیح(ع)، وسپس در داستان ایوب(ع)، موسی(ع)،آدم(ع) و نوح(ع) قابل مشاهده است.
این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با مطالعه ی دقیق و کامل دواوین بدرشاکر السیاب، نازک الملائکه، فدوی طوقان، محمود درویش، سمیح القاسم، أمل دنقل و نزار قبانی و با استفاده از همه ی شاهد مثال های استخراجی برآن است که هنجارشکنی درکاربرد شخصیت های دینی پیامبران را تجزیه و تحلیل نماید.
بازآفرینی اسطوره «عولیس» در شعر معاصر عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد چگونگی حضور شخصیّت اسطوره ایِ «عولیس» و شیوه های فراخوانی و به کارگیری آن را از سوی سه شاعر مهمّ معاصر عربی، همچون محمود درویش (1941-2008) محمّد عمران (1962-1983) و یوسف الخال (1917-1987) مورد بررسی و نقد قرار دهد؛ بدین جهت که نامبردگان برای القای مفاهیم مورد نظر خود به مخاطب از این چهره اسطوری بهره ها بردند و کوشیدند با کمک آن، رمزگونه به ترسیم دغدغه های شخصی و غیر شخصی بپردازند. چنین استنباط می شود که این شاعران از اسطورة یاد شده خوانش سیاسی- اجتماعی داشته اند و با الهام گیری از تجربه های سنّتی وی، در پی رسیدن به «پنه لوپة» معاصر خویش، یعنی سرزمین غصب شدة کشورشان هستند. «عولیس» در شعر آنان شخصیّتی میهن خواه و پر دغدغه ای است که از دردی مشترک می نالد و همچون پیش، تلاش و انتظار در دستور کار خود دارد. از سویی دیگر آنان به کمک این اسطوره، سعی داشتند اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی کشورهای عربی را به چالش بکشانند و در همان حال که کوشیدند با بیان سمبولیک، ادبیّت متن شعری خود را دو چندان کنند.