فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۳۶۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مشترک در میان اساطیر اقوام مختلف، تقدّس بخشی به حیوانات از جمله «گاو» است. گاو به عنوان نخستین جانور اساطیری از اهمیّت ویژه ای در میان ملل گوناگون از جمله اعراب برخوردار بوده و نقش و جایگاه آن در آثار ادبی آنها بازتاب یافته است. در اشعار کهن عربی با اتخاذ رویکرد اسطوره ای، می توان تفسیری نو از جایگاه این حیوان عرضه کرد. نبرد میان گاو وحشی و سگ های شکاری، گاو و باران زایی و ارتباط میان گاو و جنّ از موضوعات این پژوهش است که در پرتو این رویکرد تحلیل و تفسیر شده اند. تطابق ادبیات عربی و ادبیات دیگر ملل در حوزه اساطیر نیز از دیگر بخش های این نوشتار است.
مقاله به زبان عربی: بدبینی در شعر ابوالعلاء معری و عبدالرحمن شکری (التشاؤم فی شعر أبی العلاء المعری وعبدالرحمن شکری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدبینی حالتی روحی است که از ناراحتی، نا امیدی و دیدگاه منفی به زندگی نشأت می گیرد ودلایل گوناگونی دارد که این دلایل از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است؛ از جمله این دلایل می توان به ضعف انسان و ناتوانی در رسیدن به آرزوها، از مشکلات روحی و جسمی و اوضاع نابسامان اجتماعی و سیاسی کشورها اشاره کرد.
بدبینی در دوره های مختلف بین شاعران رایج بوده است، به گونه ای که می بینیم ابوالعلاء معری یکی از شاعران بزرگ دوره عباسی است که شعر وی در اثر شرایط حاکم بر زندگیش رنگ و بوی بدبینی به خود گرفته است. همچنین عبدالرحمن شکری در دوره معاصر، که به دلیل تأثیر پذیری از اوضاع اجتماعی دوره خود و گرایش رمانتیک و خلق و خوی غمگینش و همچنین در نتیجه مطالعات وی در شعر شاعرانی بدبین مانند خیام به سوی تشاؤم گرایش پیدا کرده است.
این مقاله تلاش می کند با روش توصیفی - تحلیلی نمود های تشاؤم و عوامل تأثیر گذار عام و خاص را که بر زندگی و تفکر دو شاعر اثر گذاشته رصد کند. نتایج نشان می دهد که که مشکلات جسمی مانند کوری، گوشه گیری از جامعه و شرایط سیاسی و اجتماعی بر زندگی دو شاعر تأثیر گذاشته و باعث بدبینی آنان شده است، علاوه بر این اشتراکاتی در نمود های تشاؤم در نزد دو شاعر مشاهده می کنیم، مانند: مرگ، شکایت از روزگار، ناامیدی، جبرگرایی و ...
صوره السّلاح فی دیوان أوس بن حجر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یتناول البحث بالدراسه الرؤیه الجمالیه الشعریّه للحرب، بوصفها مکوِّناً جوهریّاً من مکوّنات الوعی العربیّ فی العصر الجاهلیّ، وذلک من خلال تصویر الشّعراء الجاهلیین عتادهم الحربیّ. وقد حدّدت الدّراسه مجالَها فی دیوان الشّاعر الجاهلیّ ""أوس بن حجر"" لظهور السّلاح فیه بصور ذات شعریّه فائقه. تهدف الدّراسه إلى کشف الأنساق المُضمره التی تکتنزها صور السّلاح فی أشعار أوس بن حجر، والکشفِ عن الوعی الجمالیّ الجاهلیّ للحرب، التی یمکن أن تعدّ أحد الأوجه المأساویه للعالم الإنسانی.
مصادر حکمه الصبر عند ناصیف الیازجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الحکمه کانت نوعاً من التعبیر الّذی یکثف الشعراء بها تجاربهم الذاتیّه أو ممارساتهم الیومیّه، وکانوا یعبّرون بها فی داخلهم من فکرهٍ أو رأی، ینقلون ذلک إلی من حولهم فی مجتمعهم فی القبیله أو فی الأسواق والمواسم. والیازجی شاعرٌ حکیم وهو من الشعراء الذین تطرّقوا إلی جوانب الحکمه العدیده، خاصّهً حکمه الصبر کما إهتمَّ بها اهتماماً تاماً. والیازجی یُعلی مقامَ الصبر ویشوّق الناسَ إلیه لأنَّ ثمرته حلوهٌ تجعل الإنسان متمسکاً بحبل الله تعالی وتزید إیمانه وتقوی عزمه أمام بلایا الدهر.
وقد تأثّر الیازجی فی حکمته حول الصبر بالقرآن الکریم والأحادیث النبویّه الشریفه ونهج البلاغه والمتنبی الذی کان من أعلام الشعراء وأفذاذ الحکماء فی الشعر العربی القدیم، إضافه إلی الأقوال المأثوره والشعر القدیم والحدیث وما یجری علی ألسنه الناس من الأمثال وما یعرض له من الخواطر فی اختباره للدنیا. لغته فی حکمته بسیطه لا یحتاج القارئ فی فهمها إلی التأمّل. وقد رکّزت المقاله على محاوله إرجاع المعانی التی تطرّق إلیها الیازجی فی أشعاره الحکمیه إلى مصادرها. وقد وجدنا الیازجی یکرر ما قاله الآخرون ولم یکن مبدعاً فی خلق المعانی الجدیده.
تحلیل و اثبات رویکرد متن محور در نظریه پردازی های مجله لبنانی شعر با تکیه بر اندیشه های ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجله لبنانی شعر به عنوان یک جنبش نو گرای ادبی و نقدی در عرصه شعر و ادب معاصر عرب، در فعالیت های نو گرایانه خود، روی کردی ضد رئالیستی داشته است. این جنبش از ارجاع به برون متن (ایدئولوژی، سیاست، جامعه و...) خودداری می کند و در کل، گرایش های درون متنی و متن محور دارد. چنین گرایش هایی، در مبانی نظری جنبش ادبی فرمالیسم روس نیز دیده می شود. مجله شعر، همانند فرمالیسم روس، در پی آن بوده است که به ادبیات و مطالعات ادبی، جایگاهی مستقل ببخشد و این روی کرد، با برخی گرایش های فکری آن- که بیشتر ترسیم سوررئالیسم و فرا واقعیت است- پیوند خورده است. این جریان در راستای هدف های خود و در تناسب با سوررئالیسم و روی کرد های ماوراء طبیعی اش، به زبان مجاز گرایش بسیار داشت و این مسئله، یکی دیگر از نقاط مشترک آن با فرمالیسم روس، یعنی تمایز زبان ادبی با زبان معیار را اثبات می کند. عامل اصلی در ایجاد این تمایز، مسئله ادبیت است که از ره گذر آشنایی زدایی در لایه های فرمی و ساختاری حاصل می شود. ادبیت و آشنایی زدایی، از دیگر مسائل مورد تأکید این دو جنبش به شمار می رود و چنین مواردی تحلیل و اثبات روی کرد متن محور در نظریه پردازی های مجله شعر را در چهار چوب نظری قرار می دهد.
اتجاهات الغزل عند أبی دهبل الجُمحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تتناول هذه المقاله «أنواع الغزل عند أبی دهبل الجمحی»، أحد شعراء العصر الأموی، الذی عرف بأخلاقه الحسنه، والتزامه الکامل بمبادئ الإسلام، وقد کان عفیفا جمیلا، عرَّض نفسه للجوع والعطش والموت، فقد أشرف على الموت، - کما ذکر صاحب الأغانی – ولم تحدثه نفسه أن یرتکب ما حرم الله، وجمیع الروایات التی وردت عنه تصفه بأنه من شعراء آل البیت (ع) المتقین الورعین، فقد کان الإسلام متبلورا فی شخصیته وسلوکه وحیاته وعلاقاته مع أبناء مجتمعه. وتغزّل أبی دهبل بعاتکه بنت معاویه، قد احتل الجزء الأکبر من الترجمه التی خصصها له صاحب الأغانی.
ونستخلص مما رواه صاحب الأغانی، أن تغزل أبی دهبل بعاتکه، کان یعکس حقیقهً أساسیه، هی کراهیه أبی دهبل للأمویین وإصراره على مناوئتهم وخصومتهم، فغزله بعاتکه إذن قریب من ذلک النوع من الغزل الذی یطلقون علیه اسم «الغزل الکیدی». وبعد التعرف على النماذج الشعریه عند أبی دهبل، قمنا بعرض نماذج شعریه تعکس اتجاهات شعر أبی دهبل، وقد وجدنا صعوبه فی إدراج هذا الشاعر الکبیر، أحد شعراء قریش الخمسه المشهورین، تحت أی اتجاه منها، وإلا سیکون ذلک ترجیحا فقط ولیس على سبیل القطع.
مقاله به زبان عربی: درنگی در زندگی و شعر ابو المجد اصفهانی (أبو المجد الأصفهانی حیاتُه وشعرُه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابو المجد اصفهانی یکی از برترین شاعران ایرانی عربی سرا است که در دو محیط ایران و عراق (اصفهان و نجف) تربیت شد و به تحصیل علم پرداخت و از این دو سرچشمه فرهنگی نوشید. با وجود اینکه ابوالمجد, شاعر و دانشمند توانایی است اما زندگی علمی و ادبی او کمتر مورد توجه محافل علمی و دانشگاهی قرار گرفته است، لذا پژوهش حاضر در صدد است تا با روشی توصیفی ـ تحلیلی جنبه های مختلف زندگی علمی و ادبی او را مورد بررسی قرار دهد.
از مهمترین یافته های این پژوهش این است که اخوانیات مهمترین موضوع شعری ابوالمجد را تشکیل می دهد, کما اینکه او همیشه به مدح بزرگان و شکوه از انسان های باطل و پست نیز نظر داشته است. او هر چند شاعر پرکاری نبوده است اما معانی و مفاهیمی را در شعرش گنجانده که او را شاعری با طبع روان نشان می دهد. مهمترین ویژگی شعر ابوالمجد, اهتمام او به صنایع بدیعی و از همه مهمتر جناس و توریه است.
شخصیت عاذله در آیینه شعر جاهلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از موضوعات پرکارب رد در شعر جاهلی، عاذله (زن سرزنش گر) و انواع ملامت های وی نسب ت به شاعر و رفت ار و ک ردار او است. ترس از مرگ و تمایل به باقی ماندن نام نیک و قهرمان بودن، شاع ر را به افراط در انفاق مال و شجاعت و بی پروایی می کشاند، و از ط رف دیگر شاعر از فقر و مرگ و نیستی احساس نگرانی می کند؛ و از این رو دو شخصیت متضاد در شعرش جلوه گر می شود: یکی خود شاعر که در قالب فردی افراطی و بی پروا تصویر می شود، و دیگری عاذله که به صورت فردی عاقل و متعادل خود نمایی می کند. بین این دو شخصیت کشمکشی صورت می گیرد که در صورت گفتگویی خارج ی نم ود می یابد. این پژوهش به بررسی اسل وب و فن گفتگو در قصایدی که عاذله در آن حضور دارد، می پردازد، و نحوه حضور شخصیت عاذله را در شعر شاعران جاهلی به روش توصیفی- تحلیلی مورد بحث و تحلیل قرار می دهد. با بررسی این شخصیت، در قصاید شاعران بزرگی همچون؛ لبید بن ربیعه، حاتم طایی، النمر بن تولب، مخبّل السّعدی، عروه بن الورد، عنتره بن شداد، ابو ذؤیب الهذلی و کعب بن سعد الغنوی جایگاه زن در عصر جاهلی به عنوان شریکی عاقل وسخنگویی دانا مطرح می گردد؛ شریکی که به او حق استدلال و گفتگو داده می شود تا بتواند مرد را در مسیر داشتن اندیشه ی صحیح و متعادل، یاری نماید.
تحلیل موازنه ای دو سوگ چامه از ابوفراس حمدانی و محمود سامی البارودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوفراس حمدانی شاعر با احساس قرن چهارم هجری است که در زندان رومیان، چکامه ای در سوگ مادرش به نظم کشید و بارودی، شاعر باذوق قرن سیزدهم هجری است که در روزگار تبعید، به یاد همسر فقیدش اشک حسرت ریخت و طرح چامه ای باشکوه را در انداخت. این دو چکامه از جمله باشکوه ترین سوگ سرودهای این دو سراینده و ادبیات عربی است. تحلیل ساختاری و محتوایی این دو اثر جاودان و قرار دادن آن ها در ترازوی نقد و موازنه، چشم انداز کلان این نوشتار را تشکیل می دهد. پژوهش حاکی از آن است که این دو اثر شایان، با برخورداری از وحدت موضوعی و صدق هنری، عواطف دردآلود، دغدغه های روانی و شرایط ناگوار حاکم بر زندگی دو سراینده محنت کشیده را به نیکویی و در نمایی هنری به تصویر می کشند. دلالت ساختار سروده ها بر احوال و احساسات دو سراینده که در سطح گزاره ها، واژگان و حروف، نمودار شده، از جمله شباهت های دو چکامه است. اختلاف بین این دو چامه نیز، برآمده از تفاوت بین شرایط و روحیّات سرداری است گرفتار که در سوگ مادرش، اشک می ریزد و امیر رانده شده ای که داغدار همسر خاک نشین خویش است.
مفهوم الشعر عند الرافعی والعقاد (دراسة تحلیلیة) (بررسی تحلیلی مفهوم شعر از دیدگاه رافعی و عقاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی دیدگاه های نقدی برای پی بردن به کنه مفهوم شعر غالبا اختلافات معیاری وسخنهای متفاوتی را برمی انگیزد چرا که غالبا در هر برهه ای از زمان و توسط هر شاعر و ناقدی تعریف به خصوصی از شعر ارائه می شود، از سوی دیگر شعر در جوهره ی خود هنری با ویژگی های روحی است که همین ویژگی آن را به ذات انسان پیوند می دهد و طبعا هر ادیب نیز به عنوان یک انسان ذاتیت مخصوص به خود را داراست که این امر باعث می شود هر شخص بر حسب حالات ذاتی خود تعریف متفاوتی از شعر نسبت به دیگران ارائه دهد.
در این پژوهش تلاش شده تا با بررسی دیدگاه دو تن از شاعران ناقد عرب در زمینه مفهوم شعر با ارائه تصویری عام نسبت به این پدیده هنری، ضمن بررسی کتب نقدی به صورت خاص با بررسی موضوعی_تحلیلی آثار منظوم و منثور رافعی و عقاد پرداخته شود تا با محوریت دیدگاه های این دو تن هم در تعریف شعر طرحی نو دراندازیم و هم ستیزه نقدی_ادبی آن دو را از بعد هنری در حد توان داوری کنیم.
الأسطوره ووظائفها فی دیوان عبد الوهاب البیَّاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یتناول البحث الأسطوره ووظائفها فی دیوان عبد الوهاب البیّاتی، ویبیّن مفهومها لغه واصطلاحاً، ویتعرَّض إلى دوافع الأسطوره لدى الشاعر: الدوافع الذاتیَّه وهی ذات صله باهتمامات الشاعر والدوافع الفنِّیَّه، وهی ذات صله بطبیعه الشعر.
ویتناول أیضا توظیف الأسطوره فی شعره، فقد وظَّفها البیَّاتی توظیفا فکریا لخدمه أغراض سیاسیَّه واجتماعیَّه،وللتعبیر عن قلق الإنسان وخوفه ومعاناته،وتوظیفا جمالیا لإغناء النص الشعری فنِّیا ، ولإبراز أبعاد جمالیَّه فیه ذات صله بالتکثیف و الإیحاء، و بأسطره الواقع، وذات صله بإعاده الأسطوره إلى أرضها ثانیه.
بررسی تطبیقی مفهوم بدبینی در شعر الیاس ابوشبکه و هوشنگ ابتهاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدبینی از مهم ترین مفاهیم تجلی یافته در شعر معاصر است و شعر الیاس ابو شبکه و هوشنگ ابتهاج از مصادیق این تجلی است. شعر این هر دو، به تأثیر شرایط روحی و اجتماعی ،بیانگر دردها و تلخکامی های زندگی آنان است. با وجود این که هر دو شاعر چشم به آینده ای درخشان و آرزوهایی شیرین دوخته اند، اما بدبینی و ناخرسندی بر شعرشان سایه افکنده و این بیانگر اوضاع و احوال ناآرام دوران آنان است. بدبینی در دیوان های آن دو در مفاهیمی هم چون فروپاشی آرزوها، مرگ خواهی، بدبینی اجتماعی، اضطراب درونی و فاصله طبقاتی و ... تجلی یافته است. در این جستار سعی بر آن است تا بر مبنای مکتب آمریکا در ادبیات تطبیقی، به تحلیل و بررسی پدیده بدبینی و عوامل پیدایش چنین دیدگاهی در شعر آن دوپرداخته شود و برای سؤالات زیرپاسخی یافت گردد: 1- آیا می توان آن دو را بطور کلّی شاعری بدبین توصیف کرد؟ 2- بدبینی در شعر کدام یک از آنان شدیدتر است؟ 3- چه عواملی باعث تمایل آنان به بدبینی و انزجار گردیده است؟ 4- مضامین مشترکی که دو شاعر را در این پدیده به هم مرتبط می سازد، کدام است؟
مقاله به زبان عربی: نمود ازرش رنگ ها در اشعار نازک الملائکه (القیم التشکیلیه للالوان فی اشعار نازک الملائکه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنگ ها از دیرباز در شکل گیری تصاویر شعری شاعران نقش مهمی را ایفا کرده اند و تصاویر رنگین یکی از بارزترین مظاهر واقعی و حسی نزد شاعران به شمار می روند و شاعران از واژگان رنگین برای کشف و توضیح روابط میان اجزای تصاویر شعری و گاه برای تبیین و تعبیر افکار خود از آنها بهره برده اند. و در این میان شاعر نوپردازی چون ""نازک الملائکه"" که با در هم شکستن قالب های سنتی شعر قدیم، تحولی شگرف در شعر معاصر عربی ایجاد کرد، به نوبه ی خود، مثل سایر شعرای معاصر عرب، به رنگ ها توجه خاصی نشان داد.
رنگ ها در اشعار نازک الملائکه به شکل های مختلفی ظاهر می شوند که تحوّل رنگی و نابودی رنگ ها و تطابق دو رنگ و تعدّد رنگ ها و توصیف خود رنگ از جمله ی آنهاست. توجه زیاد شاعر به رنگ ها و معانی متنوع و دلالات های نمادین و زیبای آنها نشانگر نگاه هوشمندانه شاعر به دقائق هستی و طبیعت اطراف خود و تأثیرپذیری او از حوداث و تحولات سیاسی و اجتماعی اوست.
این مقاله به بررسی ارزش های شکل گرفته برای رنگ ها در اشعار نازک الملائکه می پردازد.
روش کار در این مقاله توصیفی – تحلیلی است.
مقاله به زبان عربی: ارسال المثل در دیوان طغرائی اصفهانی (ارسال المثل فی دیوان الطغرائی الاصفهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ارسال المثل» در اصطلاح علم بدیع آن است که شاعر، مثَل معروفی را در شعر خود بیاورد، یا شعر، و یا سخن حکیمانه ای بگوید که حُکم مثَل پیدا کند و قبول عام یابد و به صورت ضرب المثل در آید.
بی گمان هر شاعری می خواهد شعرش ماندگار باشد و به همین روی می کوشد تا شعرش را حکمت آمیز، و خود را حکمت آموز جلوه دهد. ارسال المثل، به شعر کلیت می بخشد و باعث می شود که خیلی زود، به اذهان سپرده شده، در موقع و موضعِ مناسب از آن استفاده گردد.
در این مقاله، نگارندگان با بازخوانی دیوان طغرائی، نمونه های ضرب المثل یا جاری مجرای مثل را استخراج کرده و کوشیده اند در حد توان، برای برخی از آن ها، نمونه هایی از قرآن کریم، آثار نظم و نثر عربی، و مواردی مشابه در امثال و حکم فارسی و عربی بیابند.
ناسازوارگی در سروده های عرفانی (مطالعة موردپژوهانه: دیوان کبیر «ابن عربی» و دیوان «ابن فارض»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع آشنایی زدایی در زبان، انتخاب بیان پارادوکسی است. پارادوکس در زمرة قوانین شناخته شدة رستاخیز کلمات در حوزة بوطیقای جدید و زبان شناسی قرار دارد. ادیبان عرب در بهره گیری از این ترفند ادبی غافل نمانده اند. آنان به ویژه در ادبیّات عرفانی غنی ترین جلوه های پارادوکسی زبان را به کار گرفته اند. آمیختگی عرفان با ادب و تحوّل تکاملی ادبیّات از سادگی به ژرفایی را می توان مهم ترین عامل گسترش ناسازوارگی در ادب عربی برشمرد. در بلاغت صوفی، محور جمال شناسی شکستن عرف و عادت های زبانی است. در مرکز این قلمرو استتیک غلبة موسیقی و شطح (پارادوکس) بر دیگر جوانب بیان هنری کاملاً آشکار است.
با واکاوی در دیوان کبیر«ابن عربی»و«ابن فارض» درمی یابیم که هرچه از عرفان زاهدانه به عرفان عاشقانه گرایش پیدا می کنیم، بسامد ناسازوارگی بیشتر می شود؛ و هرچه فاصلة میان دوسویة ناساز واره در دیوان «ابن عربی» و «ابن فارض» کمتر می شود بر بلاغت سخن آنان افزوده می شود و پایه و مایة سخن آنان را بالاتر می برد.
متناقض نما در دیوان کبیر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع آشنایی زدایی در زبان، انتخاب بیان پارادوکسی است که از قوانین شناخته شده رستاخیز کلمات به شمار می رود و در حوزه بوطیقاهای جدید و زبان شناسی قرار می گیرد.ادیبان تاری زبان در بهره گیری از این ترفند ادبی غافل نمانده اند.آنان به ویژه در ادبیات عرفانی، غنی ترین جلوه های پارادوکسی زبان را به کار گرفته اند.آمیختگی عرفان با ادب و تحول تکاملی ادبیات از سادگی به ژرفایی را می توان مهم ترین عامل گسترش متناقض نما در ادب عربی برشمرد. با واکاوی دیوان کبیر محی الدین بن عربی، عارف قرن ششم هجری در می یابیم که بسامد متناقض نمایی در عرفان زاهدانه نسبت به عرفان عاشقانه بیش تر است و هر چه فاصله دو سویه متناقض در دیوان ابن عربی کم تر می شود، بر بلاغت سخن او افزوده می گردد و پایه و مایه سخنش بالاتر می رود.
جامعه شناسی تطبیقی زبان شعری در مرثیه های ابن رومی و سعاد صباح با توجه به متغیر جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرودن اشعار حزن انگیز در سوگ فرزندان یکی از رایج ترین موضوعات رثاء به شمار می رود. به دلیل پیوند عمیق نوع ادبی رثا با عواطف و احساسات شاعر، این نوع ادبی بیش از سایر گونه های ادبی، زمینه انعکاس ذهنیّات و افکار شاعر را فراهم می آورد و به همین دلیل ظرفیّت تحلیل و بررسی از نظر بازتاب جنسیّت را دارد.
در پژوهش حاضر با روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از آرای محقّقان جامعه شناسی زبان، کوشش می شود، اشعار «ابن رومی» و «سعاد صباح»، دو تن از پیشتازان شعر رثای عربی را در سه سطح واژگانی، نحوی و بلاغی مقایسه کند، تا از این طریق، پیوند زبان و جنسیّت را در اشعار این دو شاعر به مقایسه، نقد و تحلیل گذارد. مهم ترین نتیجة حاصل از کاربست این نظریه در تحلیل مرثیه های ابن رومی و سعاد صباح، نشان می دهد که رابطة تنگاتنگی بین عاطفه رثاء و جنسیّت شاعر وجود دارد و عاطفة حزن سعاد صباح قوی تر بوده و آن به دلیل ویژگی احساسی و درونی زنان در این زمینه است.
وصف الطبیعه عند الحلّی و وردزوث: دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الموضوع الرئیس الذی یدور حوله البحث هو وصف الطبیعه لدى اثنین من الشعراء من مدرستین مختلفتین وبیئتین مختلفتین هما صفیّ الدین الحلّی، أشهر شعراء العصر المغولی فی العراق أو العصر المملوکی فی مصر والشام والشاعر الإنجلیزی ولیام وردزورث عمید المدرسه الرومانسیه فی بریطانیا، فکانا متعاندین فی نظرتهما للطبیعه. تناول البحث فی البدایه مختصراً من حیاه کلا الشاعرین والخصائص الأدبیه لعصریهما ثمّ عرّج على أسلوب وصف الطبیعه لدیهما.
أمّا الموضوع الأصلی للبحث فهو تحلیل ثلاث من قصائد الشاعرین من نواحی الألفاظ والمعانی والبناء والبلاغه والمقارنه بینهما لتبیین نقاط اشتراکهما واختلافهما، لیصل فی نهایه المطاف إلى هذه النتیجه، وهی أنّ العاطفه تکاد تنعدم فی صور صفیّ الدین الحلی لذلک لا یستطیع الانسجام مع الشاعر أو التواصل معه وهو یمثّل دور الراوی ولا نرى الرساله التی یرید الشاعر إیصالها للمتلقّی الذی یحسّ بلاهدفیه الشعر وغیاب الشاعر، بینما نرى فی قصائد ولیام وردورث صوراً کامله لحالات الشاعر المختلفه.
فراخوانی شهرها در شعر یحیی سماوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر از بارزترین موضوعاتی است که شاعران در شعر معاصر عرب به آن پرداخته اند. فراخوانی شهرها در بین شاعران متفاوت است. اغلب دارای دلالت های نمادین و مناسب با گرایش های فکری و دیدگاه های آنها نسبت به زندگی است. یحیی سماوی شاعر معاصر عراقی از بارزترین شاعران نوگراست که در شعر خود به مفهوم نمادین شهرها پرداخته است. بیشتر شهرها و روستاهای کشور عراق را در شعر خود ترسیم کرده و از فقر، بیماری و وضعیّت نابسامان آنها شکایت می کند.
مقالة حاضر برآن است که بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی، به مهم ترین شهرهای عربی و دلالت های نمادین آنها در شعر سماوی بپردازد. «بغداد»، «سماوه» و «مکّه» به ترتیب بیشترین شهرهای به کار رفت ه در شعر اوست. «بغداد» یایتخت با پیشینه تاریخی، نماد تمام شهرهای عراق، بلکه نماد کیان عربی به شمار می رود. «سماوه» زادگاه شاعر و آرمان شهر وی، نماد زیبایی و سرسبزی، عفّت و دلاوری می باشد؛ و «مکّه» به عنوان یکی از شهرهای عربی و پایتخت معنوی اسلام بوده که شاعر پس از ترک کشور عراق، در آنجا اقامت گزید و برای نخستین بار طعم امنیّت را در این شهر چشید.
ازدواجیّه الأنا والآخر فی التکوینات الرمزیّه لشعر الخمر الصوفیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یتناول البحث مجموعه من نصوص الخمر الصوفیّه فی القرنین السادس والسابع الهجریّین، فیقف على خصائص الخمر وثیماتها وأوصافها، على المستویین الحسّیّ والروحیّ، کما لو أننا بصدد نصّین اثنین: الأوّل منهما ذو دلالات ظاهره مباشره، تکون الخمر فیه حسیّه تقتضی السکر، وتؤدی بمعاقرها إلى الهذیان والجنون، والثانی منهما ذو دلالات محجوبه باطنه، تکون الخمر فیه رمزاً للمعرفه والمحبّه والخلق، ممّا یعنی أنّنا إزاء ازدواجیّه بین المعنى الموجود والمعنى المفقود، بوصف الأوّل منهما یحیل على ما أحال علیه أهل الفقه والشریعه، والثانی منهما یحیل على ما أحال علیه أهل التصوّف، مثلما نحن إزاء جدلیّه تدور رحاها حول علاقه الأنا بالآخر ""الذات الإلهیّه""، صعوداً وقد تمثّل بالاتصال معه، أو هبوطاً وقد تمثّل بالانفصال عنه، فی محاوله جادّه من قبل الشاعر الصوفیّ للحفاظ على دیمومه التجربه وحمایتها من الموت والبوار.