نماد و نمادپردازی ابزاری بوده است به درازای عمر بشر که در زندگی و هنر خویش از آن سود جسته است. در این بین شعرا و عارفانی چون مولوی از این قاعده مستثنی نبوده و در هنر خویش برای بیان مفاهیم متعالی عرفانی از آن بهره ها برده اند. مولوی نیز در بیان نکات و لطایف عرفانی از نمادها و سمبولهای کثیری استفاده کرده که گستردگی دامنه آن شاید در ادبیات کهن ایران زمین بی نظیر باشد. یکی از این نمادها «آیینه» می باشد که مولانا از آن برای تجلی اسرار الهی نمونه ها دارد. تمثیلات و قصص مولوی در مثنوی و استفاده از آیینه در داستانهای آن اثر بی بدیل برای بیان مسایل عرفانی قابل توجه می نماید، آیینه ای که در پاره ای موارد، خود ذات اقدس اله بیان شده است. و همچنین دیدگاه عرفا و خلط مسئله آینه و جام جم از طرفی در ادبیات عرفانی ایران زمین مهم و قابل بررسی است.
هدف آفرینش انسان، عبادت خداى متعال و رسیدن به کمال مطلوب است، چنان که در سوره ذاریات آیه 56 مىفرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» . بهترین راه شناخت پروردگار و عبادت او، شناختخویشتن است چنان که در حدیث نبوى آمده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه .» نویسنده مقاله به کاوشى پیرامون معرفت نفس در تفسیر المیزان پرداخته و اثبات مىکند که تنها عرفان کامل و سعادتبخش، عرفان ولایى و علوى است . طبق نظر علامه طباطبایى، شاهراه عرفان همانا خودشناسى و خودسازى است و بستر اصلى آفاق اندیشههاى علامه در حوزه عرفان، آیه کریمه «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم» (2) مىباشد و آن را کلید سلوک و شهود معرفى مىنماید .
در پایان نتیجهگیرى مىکند که مرحوم علامه، قرآن، احادیث و روایات را منبع مستقل و اصیلى براى عرفان جامع مىدانند و عرفان قرآنى و اهل بیت علیهم السلام; یعنى وصول به مقام شهود حق در عالم و آدم را بر روى همه آدمیان و طبقات و صنوف، گشوده مىداند و هر کس را طبق ظرفیت وجودى، تلاش، جهاد و اجتهادش از حقایق معنوى بهرهمند مىنماید .