وحدت وجود در عرفان اسلامی
آرشیو
چکیده
متن
نظریه وحدت وجود، از اعماق قرون و از آن سوی قلل ازمنه قدیم چهره مینماید و در آینهبندان ادیان و نحل، جلوهگری میکند و در آفاق زیر نگین حکماء و جهان فلسفه، پای این مسأله در میان است.دیرینگی و قدمت پرامتداد دارد.از یونان باستان، فلسفه ستان دیرینه روزگاران، شمیم این نظریه به مشام عقل میآید.در قلمرو پرعظمت و شوکت حکمت و عرفان اسلامی، نظریه وحدت وجود، شکوهمندانه متجلی است.
عرفای ربانی و حکمای متأله بر وحدت وجود متفق القولاند، اما در ارائه و عرضه این نظریه، طرق متفاوت و عدیده دارند، بسا به مشرب همدیگر نکتهها میگیرند، بالنیتجه همه راهها به این منتهی میشود که«لیس فی الدار غیره الدیار».در آفاق سراسر اشعه و اشراق عرفان اسلامی، محیی الدین بن عربی بنیانگر و پیافکن و طرح نو درانداز نظریه وحدت وجود است.در قرن هفتم هجری ابن عربی، نظریه وحدت وجود را به صورت متکامل منجسم نهایی پی افکند و محور همه آراء خود قرار داد، هر مسألهای را که مطرح میسازد به محور وحدت وجود میچرخد، بطوری که نام ابن عربی و عنوان وحدت وجود لازم و ملزوم هم بحساب میآیند.
ابن عربی، قهرمان وحدت وجود در عرفان اسلامی است.هه عرفاء چه شاعر و چه غیر شاعر و چه فارس و چه عرب و چه ترک، بعد از ابن عربی در جاذبه مکتب وحدت وجود واقع شدهاند و از او متأثرند و این نغمه را به لب دارند«یا هو یا من لیس الا هو»ابن عربی این سرود پرواقعیت را به مستان الهی یاد داده است و از لبان وی این نغمه میتراود:
«فسبحان من اظهر الاشیاء و هو عینها»، واسطة العقد سلسله نغمات عرفانی ابن عربی وحدت وجود است که در«فصوص الحکم»و«فتوحات مکیه»او انعکاس دارد.محیی الدین عربی بر آن است که وحدت وجود و موجود است و هیچ گونه کثرتی در وجود و موجود نیست و حقیقت وجود یکی است، تفاوت میان وجود و موجود، تفاوت بین مبدأ و مشتق است، مانند علم و عالم، یا علم و معلوم.کثرات در حقیقت، اعتباریات و نسب و اضافاتاند و نسبتهای مجازی به وجود و موجود حقیقیاند.یک وجود و یک موجود حقیقی بیش نیست.
همه جهان هستی یکواحد هستی است و هرگز افتراقی در وجود نیست، هستی، همه یکتایی و یکتانگری و یک حقیقت است و جز ظهور و مظهر چیز دیگری نیست.کثرتی در جهان وجود ندارد، کثراتی که در عالم هستی به نظر میآیند به جز خواب و خیالی نیستند و سایهها و عسکهایند و نقش دوم چشم احول بشمار میروند.همه این کثرات عوالم غیب و شهود، یک جلوه و ظهوری است که ازعشق به ذات و معروفیت اسماء و صفات، انبعاث یافته و این همه عکس می و نقش نگارین یک فروع رخ ساقی ست که در جام افتاده است.
صدر المتألهین شیرازی معروف به ملا صدرا افراختهترین قله فلسفه و حکمت اسلامی، که انقلاب عظیم و تحول سترگ در جهان فلسفه بپاساخت و طرح نو درانداخت، و مؤسس و مبتکر حکمت متعالیه برآمد و بنیانهای آن را برهان و عرفان و قرآن قرار داد و برهان و عرفان را به محور نور قرآن به گردش درآورد، بحث و نظر را با ذوق و کشف درآمیخت و در خطه عقل و اندیشه هنگامه برانگیخت و اساس حرکت جوهری را ریخت و در هوای پر طراوت مکتب او، فلسفه، جان تازه یافت و سیمای درخشان و جذاب بخود گرفت، اصالت وجود را طلیعه فلسفه خود ساخت و آن را با تشکیک وجود توأم کرد و نظریه وحدت وجود را جامع، مبتنی بر ادله و براهین ساطع، متجلی ساخت و تغمه نو بر پرده تار عقل و اندیشه نواخت و همسازی برهان و عرفان را عیان کرد و عقل و کشف و شرع را دست در دست هم نشان داد که قرآن و عرفان و برهان تفرقه ندارند و جمعند، عرفان تفسر انفسی قرآن، و برهان، لسان عرفان است و روایات، مرتبه نازله قرآن.
گلبانگ عقلآویز و اندیشه برانگیز و حقیقتخیز صدر الحکماء و المتألهین صدر الدین شیرازی در ام الکتابش«اسفار»چنین در آفاق فلسفه طنینانداز است:«تبا لفلسفة لا یطابق قوانینها قوانین الشریعه المطهرة».در حیات معقول حکیم متأله قرآن و عرفان و برهان تحقق یافته است، صورت نوعیه و فصل مقوم اوست.
منبع پرفیضان عرفان اسلامی
منبع پرفیضان و چشمه روشن عرفان اسلامی قرآن کریم و مصحف عزیز و سنت است، روایات و احادیث و سخنان عرشی که از لبان رسول اللّه(ص)و ائمه اطهار(ع)تراویده، جان عرفان و مرتبه نازله قرآنند و منبع پرفوران معرفت.قرآن کریم، تجلی حق است و خدای سبحان در آیینه آیات قرآن متجلی است، چون متکلم در قرآن حق تعالی است و در کلام خود تجلی تام دارد.متکلم نامتناهی و کلامش نیز نامتناهی است.
قال جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام، و اللّه لقد تجلی اللّه عز و جل لخلقه فی کلامه ولکن لا یبصرون.(قوت القلوب، ابو طالب مکی، ج 1، ص 100 طبع مصر، و کشکول، شیخ بهائی، ص 7625 ط 1).
قرآن با عظمت و جلالش و بلندی مأوایش و رفعت سر و معنایش والائی قدرش جامه حروف و اصوات پوشیده و به کسوت الفاظ و عبارات درآمده رحمتی از خداست و شفقت بر خلق خدا، که با آنها موانست داشته باشد و به اذهان و افهامشان نزدیک گردد، وگرنه گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا.در هر حرفی از حروف قرآن، هزاران رمز و اشاره و غنج و دلال و کرشمه است، دل اهل احوال را به خود جلب میکند.
قرآن گلبانگ آسمانی است که از عالم اعلی به جهان ناسوت پیچیده تا اسیران زندان دنیا را برهاند و از حضیض خاک به اوج افلاک رساند.قرآن سرچشمه هه عرفانها و باب معرفت اللّه است.از دیدگاه اهل معرفت محصف عزیز از حق تعالی به مبدئیت همه شؤون ذاتی و صفاتی و فعلی و به هه تجلیات جمالی و جلالی صدور یافته و دیگر کتب آسمانی این مرتبه و منزلت را ندارند.
تجلیگاه قرآن، قلب تقی نقی احمدی احدی جمعی محمدی است که حضرت حق با همه شؤون ذاتی و صفاتی و اسمائی و افعالی بر آن متجلی شده، دارای نبوت مطلقه و ولایت مطلقه است که از ازل به ابد امتداد دارد، چنانکه میفرماید:کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین، حلال محمد حلالی الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامه.
نبوت مطلقه، نبوت حقیقیه است که جاودانه است و آن آگاهی و اطلاع نبی دارای نبوت حقیقیه به استعداد همه موجودات بر حسب ذات و ماهیاتشان و اعطای حق هر حقداری که زبان استعدادش آن را میطلبد از حیث انباء ذاتی و تعلیم حقیقی ازلی، صاحب این مقام را خلیفه اعظم و قطب الاقطاب و انسان کبیر و آدم حقیقی و جوهره وجود و عطارهدار تحقق و صاحب برزخیت کبری نامند که از او با قلم اعلی و عقل اول و روح اعظم تعبیر میرود.
باطن این نبوت ولایت مطلقه است و آن عبارت است از حصول مجموعه این کمالات به حسب باطن در ازل و بقایش تا ابد است، برمیگردد به فنای عبد در حق و بقایش با حق، و بدین نکته قولش اشارتگر است:«انا و علی من نور واحد».
رسول اللّه(ص)و عترت او که مصداق اتم انسان کاملند، قرآن ممثلند.در همه مراتب وجودی و تجلیات حق، قرآن و عترت اتحاد دارند. انسان کامل و قرآن یک ظهور و جلوه حقند، انسان کامل، تجسم عینی قرآن است و قرآن کریم صورت کتبی و شرح حال انسان کامل است.انسان کامل ختمی، کتاب اللّه اکبر تکوینی جمعی است که ام الکتاب آفاقی و انفسی و اصل و تمام آن است.
همه عالم کتاب حق تعالی است
سراسر جهان آفرینش و مجموعه عالم غیب و شهود کتاب حق تعالی است که همه احکام صفات و اسماء الهی را دربردارد، هر یک از موجودات کلمهای از کلمات اللّهاند که بر معنی مخصوص از اسماء جزئی حق دلالت دارند و با نفس رحمانی که از باطن متکم منبعث شده، از غیب به شهود آمدهاند.مانند کلماتی که از درون انسان با نفس پدیدار میگردد.
آری، مایه و جان همه حروف و کلماتی که تفهیم و تفهم و تعلیم و تعلم با آنها صورت میگیرد، یک هوای تنفسی است که از فضای حنجره بیرون میتراود و به مخارج حروف بیست و هشتگانه جریان مییابد و در هر مخرجی از مخارج معین، حرفی از حروف تهجی چهره میگشاید، هر حرفی شکل مخصوصی به خود میگیرد که ما به الامتیاز اوست و با این امتیازات مختلف از آن مایه واحد حروف متعدد جلوهگری میکند، چون ژرفنگری و تدقیق گردد، روشن شود که همه این حروف متعدد که به اشکال گوناگون درآمدهاند، همان هوای تنفسی است که با اختلاف مخارج و عروض شکلهای مختلف اسامی و امتیازات مختلف یافتهاند.
صادر اول از حضرت حق نیز به مثابه آن هوای تنفسی یک حقیقت منبسطی است که ظل ممدود و وجود منبسط و نفس رحمانی نام میگیرد، همانند هوای تنفسی بر کوچه باغ ماهیات مختلف میگذرد و بر حسب استعداد آن ماهیات در هر معبری از معابر، به شکلی درمیآید و در هر مرتبهای از مراتب، با تعینی، متعین میگردد.
اگر آن حقیقت صادر اول که حقیقت محمدی و فیض مقدس با این تعیینات حادث، بطور اتحاد، لحاظ شود، حقیقت و فیض، عین تعین دانسته آید، صحیح جلوه میکند.چنانکه حروف تهجی هم با اعتباری عی هوای تنفسی است.و در این لحاظ شاهد و مشهود اتحاد دارد.
رق الزاج و رقت الخمر
فتشابها فتشاکل الامر
فکانما خمر ولا قدح
و کانما قدح و لا خمر
از صفای می و لطافت جام
بهم آمیخت رنگ جام و مدام
همه جام است و نیست گویی می
یا مدام است و نیست گویی جام
شیخ عارف محقق محیی الدین عربی در «فتوحات مکیه»بیان میدارد:همه موجودات کلمات اللّهاند که پایان نمیپذیرند.از قواعد متداول در نظرگاه معرفتاندوختگان و صاحبدلان، وضع الفاظ برای معانی عامه و پرشمول است، لفظ کتاب وضع شده برای هر چیزی که در آن چیزی مینگارند و منقش میسازند، چه آن اوراق و الواح، ظاهری باشد و چه الواح و صحایف، معنوی، مانند صحایف اذهان عالی و دانی و دفاتر اکوان وجودی و اعیان خارجی.
نقوش کتاب نیز اعم است، یا ارقام و حروف و الفاظ و کلمات ظاهری است، یا ارقام و نقوش معنوی الهی و حروف عالیات بسیط لاهوتی و کلمات تامات جبرویت ابداعی، یا آیات محکمات ملکوتی انشائی است، یا زبر و بنیات و دیگری متشابهات ناسوتی اختراعی تکوینی.
نخستین کتابی از کتب قرآنی الهی که اصل همه کتب اصلی کلی و مبدأ همه صحائف الهی و الواح حقی و خلفی است، حضرت احدیت ذاتی و مرتبه تعیین اول است که از آن، به مقام جمع الجمع و اصل الجمع و حقیقة الحقایق و برزخ البرازخ اکبر و محتد التعینات، و حقیقت محمدیه و طامه کبری و مقام او ادنی و افق العی، تعبیر میرود.
تعیین اول حضور و شهود ذات برای ذات است که ذات حق خود بخود بر خویش جلوه نمود.تعین اول مبدا علمی است که مبدا همه تعیینات است، حقیقت حق در این مقام همه حقایق را به شهود جمعی احدی شهود میکند، این شهود گاه جمعی احدی اولین مجلای غیبی وجوبی برای حقایق آیات خدا و بدایع حکمت نهفته او در غیب ذات و در عنقای مغرب است.تعیین اول، مرتبه علم احدی ذاتی جمعی قضائی است که به وحدت حقه حقیقیه خود، عقل بسیط اجمالی قرآنی برای حق تعالی نسبت به همه حقایق الهی اسمائی و صفاتی و مظاهر امکانی و رقایق اکوانی آنهاست، در این مرتبه حضرت حق، ذات خود را با ذات خود شهود میکند و کمالات ذاتش را به طبع شهود ذات، شهود احدی جمعی بسیط مبرا از کثرت تعینات و تعدد مفاهیم اسماء و صفات مینماید.
دومین کتاب از کتب الهی، حضرت واحدیت و تعین ثانی است.تعین ثانی و مرتبه واحدیت را مقام جمع و حضرت عمائی و برزخیه ثانی و مقام قاب قوسین و رحمت و صفیه و حقیقت محمدیه بیضائیه خوانند.تعین ثانی تجلی حق تعالی با فیض اقدس، برای اظهار اعیان ثابته و حقایق علمی از خفای مطلق و کنز مخفی به مقام تقدیر و تفصیل علمی است، یعنی اعیان ثابته و حقایق علمی با فیض اقدس، از حضرت احدیت و بطون ذات در حضرت واحدیت و مقام جلاء نمودار شدند.
در این مرتبه مفاهیم اسماء و صفات و رقائق آنها مسمی به ماهیات و اعیان ثابته چهره میگشاید، و حق تعالی ذاتش را به صور اسماء و صفاتش با شهود علمی قدری تفصیلی احاطی به همه چیز مشاهده میکند.در این مرتبه اسماء و صفات از ذات و از یکدیگر بر حسب مفهوم نه مصداق و وجود، تمیز دارند.
تعین ثانی، مجلای دوم برای حروف بسیط الهی و کلمات تامات ربانی و ارقام عالیات صمدانی است که دست رحمن با رحمت ذاتی و صفاتی در این صحیفه نوری وجوبی با فیض اقدس و تجلی اعلای انفس نگاشته است.
مرتبه سوم از مراتب کتب الهی، مرتبه تجلی حق تعالی با تجلی ایجادی و فیض مقدس و رحمت عامه امتنانی وجوبی و کلمه«کن»وجودی و مشیت ساری و رحمت واسعه و نفس رحمانی و حق مخلوق به است، اشیاء، با این تجلی از علم، به عین و مقام استجلاء برآمدند، با این تجلی، نور وجود بر هیکلهای قوابل ممکنات سریان و جریان یافت و ظلمت عدم عینی از اعیان ثابته طرد گردید و آسمانهای ارواح و اراضی اشباح را حضرت حق با فیض مقدس بر افروتخت و بر آنها اشراق و اشعه ریخت، فیض مقدس و نفس رحمانی و حق مخلوق به، و مشیت ساری و حقیقت محمدیه، حیات ساری در دراری و ذراری است.فیض مقدس ذات فیض و ربط است و مفاض و مرتبط به نیست و به ذات خود مجعول است و اشیاء به جعل او مجعولند، چنانکه روایت است«خلق اللّه الاشیاء بالمشیته، و المشیته بنفسها»حق تعالی در این مرتبه با صور اسماء و صفاتش ظهور عینی خارجی دارد.
پس همه ظهور مراتب موجودات ازمراتب تجلی و فیضان اوست.عرفاء و اهل کشف و ذوق این سخن را سر میدهند:در متن واقع و عین اعیان جز ذات واحده قائم به ذات خود نیست و جز او، اشراقات وجه و لمعات ذات و آیات جمالش است. جهان کثرات، آیینه خانه است و حق با همه اسماء و صفات در آن متجلی است، و وجود مطلق جز حق نیست و کثرت در مظاهر است که اعتباریات و نسب و اضافهاند و نسبت و ربط آنها به حق، اضافه اشراقی نوری است.
اضافه اشراقی نوعی اضافه است که هرگز قائم به دو طرف نیست، تنها یک طرف اضافه است و طرف دیگرش جز ربط محض و تعلق و وابستگی صرف نیست، فی المثل نسبت خورشید جهان افروز به اشعه پر فروزش خود از نوع اضافه اشراقی است.
در این اضافه آنچه مستقل است، خورشید است و اشعه عین ربط و تعلق و وابستگی به خورشید بشمار میرود.با قطع نظر از وجود خورشید، اشعه نیست و عدم است.کثرات و مظاهر نیز جز ربط و تعلق و وابستگی و نیاز به شمس ذات احدیت نیست و با قطع نظر از تجلی حق عدمند.
«یا ایها الناس انتم الفقراء الی اللّه و اللّه هو الغنی الحمید»(سوره محمد، 47/38)
منابع و مآخذ
(1)-شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، سید جلال الدین آشتیانی، چاپ دوم، انتشارات تبلیغات اسلامی، پاییز 1365.
(2)-شرح مناقب محیی الدین عربی، محمد صالح بن محمد موسوی خلخالی تهرانی، به اهتمام سید جمال الدین، انتشارات تکیه خاکسار 1363.
(3)-حکمت الهی، محیی الدین الهی قمشهای، چاپ سوم، انتشارات اسلامی، فروردین 1363.
(4)-وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامی، دکتر ابراهیمی دینانی، شرکت سهامی انتشار 1362 ش.
(5)-تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، میرزا مهدی مدرس آشتیانی، به اهتمام عبد الجواد فلاطوری و مهدی محقق، تهران 1352.
(6)-تعلیقه رشیقه بر شرح منظومه سبزواری، قسمت منطق، مهدی آشتیانی.
(7)-هرم هستی، دکتر مهدی حائر یزدی، چاپ دوم، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
(8)-الکتاب التذکاری محیی الدین بن عربی، دار الکاتب العربی بالقاهره، 1389 ه.
(9)-هستی از نظر فلسفه و عرفان، سید جلال الدین آشتیانی، نهضت زنان مسلمان.
(10)-وحی و رهبری، آیت اللّه جوادی آملی، انتشارات الزهراء، اردیبهشت 1368.