آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

خواجه شمس الدین محمد شیرازی، یکی از بزرگترین غزل سریان ایران در سده هشتم هجری، در شیراز متولد شد. غزل‌های این شاعر پرآوازه که آیینه تمام نمای اندیشه‌های عرفانی اوست، در واقع نمیانگر مراحل سیر و سلوک او می‌باشد که در قالب نظم فراهم آمده است. وی در جوانی به آموختن قرآن و ادبیات عرب و علوم اسلامی پرداخت و گفته می‌شود در تفسیر و حکمت و ادب، متبحر بود. او حافظ قرآن بود و لذا به همین لقب تخلّص می‌نمود. به قول خود، قرآن را با چهارده روایت از حفظ می‌خوانده است:
عشقت رسد به فریادگر خود به سان حافظ قـرآن زبــر بخــوانی در چـارده روایــت
حافظ، مضامین مذهبی و عرفانی را به شیوایی در اشعار خود گنجانده است، چنانکه او را لسان‌الغیب لقب داده‌اند. گویی این شعرها که او سروده از زبان غیب به زبان او جاری می‌شده است. برخی از صاحب نظران برآنند که شعر حافظ، همه الهامات و حدیث قدسی و لطایف حِکمی و نکات قرآنی است. عبارات و الفاظ قرآنی و روایی در اشعار حافظ، خود نشانگر توجه و انس او به قرآن در دقت سرودن آنهاست.
نـدیـدم خــوشتـر از شعـر تــو حـافـظ بــه قـــرآنی کـــه انـــدر سیـنـه داری
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد لطایـف حـکـمی بـا نـکــات قـرآنی
وی در فراز و نشیب زندگی، قرآن را دستاویزی محکم می‌داند:
حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار تا بود وردت دعـا و درس قـرآن غم مخور
حافظ که همه عنیات ربانی را از برکت دعای شب و ورد سحر می‌دانست در اشعارش از خلوت سحر و دعای شب و مناجات، بسیار یاد کرده‌است:
مرا در‌این ظلمات آنکه راهنمایی کرد نیاز نیم شبی بـود و گـریه سحـری
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
این غزل سرای پرآوازه که او را بلبل خوش نوای بوستان ادب و عرفان نام نهاده‌اند در پس سیر و سلوک خود آل رسول اللّه را یگانه کشتی نجات دانسته که چون کشتی نوح، هر که درآن نشست، نجات یافت:
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ورنــه طـوفـان حــوادث بـبــرد بنیادت
ای دل ار سیـل فنـا بنیاد هستی بـرکـنـد چون ترا نوح است کشتیبان زطوفان غم مخور
در دیوان غزلیات حافظ که سرشار از مفاهیم مذهبی، فلسفی و عرفان است به ابیاتی برمی‌خوریم که گاهی شاعر به الفاظ قرآن اشاره کرده و گاه مفهوم و مضمون ایه در آن هویداست:
عرضه کردم دو جهـان بر دل کار افتاده بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست
اشاره است به ایه شریفه:«کل من علیها فان. ویبقی وجه ربّک ذو‌الجلال والاکرام؛ هر‌چه بر‌(زمین) است فانی شونده است و ذات با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند».(سورهی‌الرحمن، ایهی26و27)
وی در یکی از سروده‌هایش،غمگین شدن آدمی را برای از دست دادن چیزی و شاد شدن و در واقع مغرور شدن به متاع فانی دنیا، منع کرده و چنین می‌سراید:
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن زدست
از بهـر ایـن معـاملـه غمگیـن مبـاش و شـاد
تلمیحی است به قول خداوند سبحان که: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و‌لا تفرحوا بما ءاتاکم و‌اللّه‌لایحبّ کلّ مختال فخور؛ تا بر‌آنچه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به (سبب) آنچه به شما داده است، شادمانی نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد».(سورهی حدید، ایهی23)
در غزلیات او به بیتی برمی‌خوریم که به کردار انسان در کتاب اعمالش اشاره دارد:
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد حسـابش بـا کـرام الکـاتبیـن است
اشاره است به ایهی شریفه: «و‌إنّ علیکم لحافظین.کراماً کاتبین. یعلمون ما تفعلون؛ و قطعاً بر شما نگهبانانی گماشته شده‌اند، فرشتگان بزرگواری که نویسندگان (اعمال شما) هستند». (سورهی‌انفطار،ایهی10ـ12)
خداوند سبحان در ایه‌ای به بندگانش تأکید می‌کند که اگر به عهد خود وفا کنید من نیز به عهد خود وفا خواهم کرد: «و‌اُوفوا بعهدی اُوفِ بعهدکم و‌یای فارهبون».(سورهی بقره، ایهی40) حافظ نیز در بیتی از سروده‌هایش به مضمون این ایهی شریفه‌اشاره دارد که:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمانه نـگــاه دار ســررشتــه تــا نگـه دارد
و یا بیت:
شرابی به خمارم بخش یا رب که بـا وی هیچ دردسر نبـاشد
اشاره دارد به ایهی شریفه: «یتنازعون فیها کأساً لا لغو فیها و لا تأثیم؛ در آنجا جامی از دست هم می‌ربایند که در آن نه یاوه‌گویی است و نه گناه».(سورهی طور، ایهی23)
حافظ در ابیاتی چند به آدم و گوهر وجودش و توجه به اینکه از کجا آمده و به کجا می‌رود، اشاره داشته است. وی در یکی از سروده‌هایش به قصه آدم که به گفته قرآن، بار امانت الهی را تنها او پذیرفت که به دوش بکشد، اشاره کرده و می‌سراید:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گـل آدم بسـرشتنـد و بـه پیمـانه زدند
ساکنـان حـرم ستر و‌عفـاف‌‌ملکـوت بـا مـن راه نشیـن بـاده مستـانه زدنـد
آسمـان بـار امـانـت نتـوانست کشید قـرعـه کـار بـه نـام مـن دیـوانه زدنـد
که تلمیحی است به ایه شریفه: «إنا عرضنا الأمانة علی السّماوات و‌الأرض و‌الجبال فأبین أن یحمِلنَها و‌أشفقن منها و‌حملها الإنسان؛ ما امانت (الهی و بار تکلیف) را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند و (لی) انسان آن را برداشت».(سورهی احزاب، آیهی72)
در اشعار حافظ گاه به لفظ ایه قرآن نیز اشاراتی شده است از جمله:
ظلّ ممدود خم زلف توام بر سر باد کاندرین سایه قرار دل شیدا بـاشد
که برگرفته از ایهی شریفه: «و‌ظل ممدود؛‌و سایه‌ای پایدار».(سورهی واقعه، ایهی30) است.
و یا بیت:
مگر وقت وفا پروردن آمد فـالم «لا تذرنی فرداً» آمد
که به دعای زکریا‌(ع) در قرآن اشاره دارد: «رب لا تذرنی فردا؛ پروردگارا! مرا تنها مگذار».(سورهی‌انبیاء،ایهی89) که به تعبیر استاد مطهری، در تفسیر عرفانی؛ یعنی خدیا! مرا در طبیعت باقی مگذار و به من توفیق بده که از سرای طبیعت عبور کنم.
علاوه بر این ابیات، حافظ در بسیاری از سرودهایش به قصص قرآنی نیز اشاره دارد که ذکر همه آنها مبحث پر حجمی را طلب می‌کند که از عهده این مقاله خارج است.

تبلیغات