جهاد با نفس
آرشیو
چکیده
متن
بنابر وعده ای که در پایان «پند پربار» در شماره ی پیشین داده شد، مقالات «جهاد با نفس» را با استعانت از خداوند متعال آغاز می کنیم.
شیخ حرّ عاملی که از دانشمندان نامدار شیعه است و در سال 1104 هجری قمری وفات یافته و در جوار امام هشتم(ع) به خاک سپرده شده است در کتاب «وسایل الشیعه» خود که دست افزار همه فقیهان در سده های اخیر است، در "کتاب الجهاد" پس از باب های مربوطه به جهاد با دشمن، 910 حدیث از میان احادیث انبوهی که درباره ی تهذیب نفس و درمان بیماری های آن از پیشوایان معصوم: رسیده است را برگزیده و آن ها را در 101 باب با عنوان «ابواب جهاد النفس و مایناسبه» مرتب ساخته است.
ما در این نوشتار، این احادیث را از نظر خواهیم گذراند و ره توشه ای از آن ها برخواهیم گرفت، إن شاءالله. اما پیش از پرداختن به احادیث، ناگزیر از آوردن مقدمه ای هستیم و آن، این که:
انسان تنها موجودی است که دو راه فرا روی او قرار دارد؛ یکی به سوی خوبی ها و دیگری به سوی بدی ها، و او با آزادی هر یک را که بخواهد در پیش می گیرد و می تواند خود را به آخرین منزلگاه (چنانچه بتوان آخری برای راه انسان فرض کرد) برساند. شاعری که گویا جامی است می گوید:
آدمی زاده طـرفه معجونی است کـز فـرشته سـرشتـه وز حـیوان
گر بدین میل کند بود بد از این ور بدان میل کند شود به از آن
جنبه ی حیوانی انسان ـ بنابر تعبیری که در شعر بالا به کار برده شده ـ در علم اخلاق اسلامی «نفس» و «نفس امّاره» نامیده شده است.
واژه ی «نفس» چند کاربرد دارد که برخی از آن ها عبارت است از:
1. عامه مردم آن را در معنای خمیره و طینت به کار می برند. آن گاه که گفته می شود: «فلانی دارای نفس زکیه ای است»، یا گفته می شود «بهمان خبیث النفس» است، این معنا مراد است. سعدی می گوید:
توان شناخت به یک روز در شمایل مرد که تا کجاش رسیده است پایگاه علوم
ولی ز باطنش ایمن مــباش و غـِـرّه مشـو که خُبث نفس نگردد به سال ها معلوم
2. فیلسوفان «نفس» را در معنای «روح» به کار می برند.
3. در علم النفس و روان شناسى، «نفس» را به معنای «خود» گرفته و گفته اند: خودِ هر کس همان است که هر یک از ما با کلمه «من» به آن اشاره می کنیم. این معنا هرچند به معنای مورد نظر فلسفه نزدیک است، اما عین آن نیست. خود هر کس عبارت است از: حقیقت وجودی و تمام شخصیت او، و این معنا به لحاظ مفهومی با معنای «روح» یکی نیست. سعدی می گوید:
بگفتا که این مرد بد می کند نه بر من که با نفس خود می کند
4. در علم اخلاق این کلمه در دو معنا به کار برده شده است:
یکم در معنای مقابل خدا؛ هرگاه کسی برای خود در برابر خداوند متعال شأن و شخصیتی قایل باشد، و برای خود صرف نظر از خواست خدا چیزی بخواهد، علمای اخلاق می گویند: «او گرفتار نفس، یا گرفتار هوای نفس است و باید نفس و هوای نفس را از میان بردارد تا بتواند به قرب پروردگار نایل آید».
گه دلت پیش خود و گه پیش دوست رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست
دوم شاخه ای (جلوه ای) از روح آدمی که او را به سوی بدی ها فرا می خواند.
«نفس» در معنای اخیر که به آن «نفس اماره» نیز گفته می شود، از آن رو که نه تنها بازدارنده ی انسان از گرایش به خوبی هاست، سوق دهنده ی او به بدی ها نیز می باشد و چنانچه زمینه را مساعد ببیند، تا صاحب خود را به پایین ترین نقطه ی پستی نرساند، دست بردار نیست، دشمن بلکه دشمن ترین دشمنان انسان دانسته شده است. پیامبر(ص) فرموده است: «أعدی عدُوِّکَ نفسُکَ الّتی بینَ جَنْبَیْک؛ دشمن ترین دشمنان تو نفس تو است که در درون تو جای دارد».
نفس در بیت سعدی که در زیر می آید می تواند به هر یک از دو معنای بالا باشد:
ما کشته ی نفسیم و بس آوخ که برآید از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
در حدیثی دیگر آمده است که: «کسی از پیامبر پرسید راه موافقت با حق چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: مخالفت با نفس. باز پرسید راه دست یابی به رضای حق (خدا) چیست؟ پیامبر پاسخ داد: ناخشنودی نفس. پرسش و پاسخ میان او و پیامبر(ص) به شرح زیر ادامه یافت:
ـ راه رسیدن به حق چیست؟
ـ دوری از نفس.
ـ راه پیروی از حق چیست؟
ـ نافرمانی نفس.
ـ راه این که به یاد حق (خدا) باشیم، چیست؟
ـ فراموش کردن نفس.
ـ راه نزدیک شدن به حق (خدا) چیست؟
ـ دور شدن از نفس.
ـ راه انس گرفتن با حق (خدا) چیست؟
ـ بی زاری از نفس.
ـ را دست یابی به این امور چیست؟
ـ یاری جستن از خدا در برابر نفس».
به شاخه یا جلوه ی دیگر روح انسان که صاحب خود را به خوبی ها دعوت می کند «نفس» گفته نمی شود مگر همراه با صفت «لوّامة». لوّامه به معنای نکوهشگر است. و به جلوه ی خیرخواه نفس از این رو «نفس لوّامه» گفته می شود که با نکوهش کردن صاحب خود به خاطر گرایش به بدی ها، او را از ادامه دادن این راه کج و انحرافی باز می دارد.
دوگانه و دو گونه بودن گرایش ها و تمایلات روحی انسان و مرکب بودن آدمی زاده از دو جنبه ی رحمانی و شیطانى، در قرآن مجید مورد توجه قرار گرفته است. قرآن می فرماید:
(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها ? فَألْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویَها)؛ نفس در این آیه شریفه به معنای روح است. قرآن همچنین فرموده است: (رَبّکُمْ أَعْلَمُ بِما فی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحینَ فَإِنّهُ کانَ لِْلأوّابینَ غَفُورًا).
به هر یک از دو جلوه (شاخه) نفس آیات دیگری جدا جدا پرداخته اند.
آیات مربوط به جنبه ی خیرگرایی نفس، مانند: )وَ لا أُقْسِمُ بِالنّفْسِ اللّوّامَةِ(، ) وَ إِذْ أخَذَ رَبّکَ مِنْ بَنی ءَادَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّیّتَهُمْ وَ أشْهَدَهُمْ عَلی أنـْفُسِهِمْ ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ...( ، )فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ().
آیات ناظر به جنبه ی شرخواهی نفس انسان، مانند:( وَ ما أبَرِّیُ نَفْسی إِنّ النّفْسَ َلأمّارَةٌ بِالسّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ)،(... وَ کَذلِکَ سَوّلَتْ لِی نَفْسِی)،( ... قالَ بَلْ سَوّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمیلٌ...) ، (... إن یتبعون إلاّ الظّنّ وَ ما تَهْوَی اْلأَنْفُسُ...)، (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ...) ، ( بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أمامَهُ).
مبارزه با نفس اماره و سرکوب جنبه ی شرگرایی نفس، از پرورش نفس لوّامه و تقویت جنبه ی خیرگرایی نفس بسی مهمتر است؛ زیرا نفس اماره و عملکرد آن، دل و جان آدمی را به صورت شوره زار و باتلاقی در می آورد که هر نهالی در آن غرس شود و هر اندازه که آبیاری شود، ثمری به بار نخواهد آمد.
شیخ اعظم انصاری(ره) بر این گفته ی برخی از اصولیین که در دَوَران امر بین وجوب و حرمت باید جانب حرمت را گرفت، استدلال کرده است به این که: «شارع و عُقلا، دفع مفسده را اولی از جلب منفعت دانسته و به آن اهتمام بیشتری ورزیده اند و روایتی هم از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که فرموده است: «اجتناب السّیّئات أولی من اکتساب الحسنات».
شاید به همین دلیل است که هم در قرآن مجید و هم در روایات و دعاهای رسیده از پیشوایان معصوم: بسیار بیشتر از توجه به نقش مثبت نفس لّوامه، به نقش منفی و مخرّب نفس اماره توجه شده و نسبت به خطرناک بودن آن هشدار داده شده است.
مناجات الشّاکین امام سجاد(ع) تنها یک نمونه از این دست هشدارهاست. امام در این مناجات می گوید: «إلهی إلیکَ أشکُو نَفْساً بالسّوء أمّارَةً و إلی الْخَطیئَةِ مُبادِرَةً وَبِمَعاصیکَ مُولَعَةً و لِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُکُ بی مَسالِکَ الْمَهالِکِ وَتَجْعَلُنی عِندَکَ أهْوَنَ هَالک. کثیرةَ العِلَلِ طَویلَةَ الأمَلِ إنْ مَسّها الشرُّ تَجْزَعُ وَ إن مسّها الخیر تمنعُ مَیّالَةً إلیَ اللَّعْبّ وَاللّهْوِ مملوّة بالغفلة والسّهو. تسرع بی إلی الحوبة و تسوّفنی بالتّوبة. إلهی أشکو إلیک عدوّاً یُضِلُّنی وَ شَیطاناً یُغْوینی قَدمَلأَ بِالْوَسْواسِ صَدْری وَ أحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبی یعاضِدُلی الهَوی وَ یُزَیِّنُ لی حبّ الدّینا و یحول بینی و بین الطّاعة والزّلفى. إلهی إلیک أشکو قلباً قاسیاً مع الوسواس متقلّباً و بالرّین والطّبع متلبّساً...»
چندین حدیث درباره ی ارزشمند بودن «شناخت نفس» از پیشوایان معصوم: به دست ما رسیده است که دوتای آن ها به این شرح است:
علی(ع) فرموده است: «معرفة النفس أنفع المعارف: شناخت نفس، پرسودترین شناخت هاست».
هم او(ع) فرموده است: «من لم یعرف نفسه بعُدَ عن سبیل النّجاة و خبطَ فی الضّلال و الجهالات: کسی که نفس خود را نشناسد از راه نجات منحرف می شود و در گمراهی ها و نادانی ها سرگردان خواهد شد».
راز این گران بهایی را از حدیث دیگری که آن نیز از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است می توان دریافت و آن حدیث این است: «من عَرف نفسَهُ جاهدهَا و من جَهِلَ نفسَه أهْمَلهَا: کسی که نفس خود را بشناسد در پی مبارزه با آن بر می آید و کسی که نفس را نشناسد آن را رها می کند». از این حدیث معلوم می شود فایده ی شناخت نفس این است که انسان با فریب ها و نیرنگ های نفس اماره که آشنا شد در پی سرکوب آن بر می آید.
انسان، چنانچه نفس خود را با جنبه های قوت و ضعفی که دارد خوب نشناسد و برای بهره برداری از توانمندی های بالقّوه ی خود و در امان ماندن از آفات کژاندیشی ها و انحراف جویی های نفس خود، و به دیگر سخن برای شناختن امکانات خود در پیمودن راهی که او را به سعادت و نیک بختی می رساند و بستن گذرگاه های خطرناکی که گام نهادن در آن ها موجب سقوط او در ورطه ی هلاکت است برنامه ریزی نکند، از رسیدن به مقصد شریف انسانیت باز خواهد ماند و به اردوگاه چرندگان و درندگان و بدتر از آن ها درخواهد آمد.
احادیث دیگری هم درباره ی اهمیّت شناخت نفس در دست است، مانند این حدیث که هم از پیامبر(ص) نقل شده است و هم از علی(ع): «من عَرف نفسَهُ فَقَد عَرَف ربَّه: کسی که خود را شناخت، خدا را هم شناخته است» و این حدیث علی(ع): «مَعرِفة النّفس أنفعُ المعرِفَتیَن: شناخت نفس از آن شناخت دیگر نافع تر است». اما ظاهراً این گونه حدیث ها مربوط به مقوله «شناخت» است و با مقوله «اخلاق» که محور آن جهاد با نفس است ارتباط مستقیم ندارد.
چکیده ی پیش گفتار
ـ شیخ حرّ عاملی(ره) 910 حدیث در ابواب جهاد بانفس وسایل الشیعه آورده است.
ـ انسان تنها موجودی است که دو راه پیش رو دارد: یکی به سوی خوبی ها و دیگری به سوی بدی ها.
ـ جلوه ای از روح که انسان را به راه بدی ها فرا می خواند «نفس» نامیده شده است.
ـ واژه ی «نفس» نزد عامه ی مردم، در فلسفه، در علم النفس و روان شناسى، و در علم اخلاق کاربردهای گوناگونی دارد. در علم اخلاق هم این واژه در دو معنا به کار می رود.
ـ روح انسان دو شاخه (دو جلوه) دارد. یکی او را به خوبی ها دعوت می کند که به آن «نفس لوّامه» می گویند و دیگری او را به بدی ها سوق می دهد که به آن «نفس امّاره» گفته می شود.
ـ مبارزه با نفس امّاره از تقویت نفس لوّامه مهمتر است و لذا در دعاها و احادیث به جهاد با نفس بسیار پرداخته شده است.
شیخ حرّ عاملی که از دانشمندان نامدار شیعه است و در سال 1104 هجری قمری وفات یافته و در جوار امام هشتم(ع) به خاک سپرده شده است در کتاب «وسایل الشیعه» خود که دست افزار همه فقیهان در سده های اخیر است، در "کتاب الجهاد" پس از باب های مربوطه به جهاد با دشمن، 910 حدیث از میان احادیث انبوهی که درباره ی تهذیب نفس و درمان بیماری های آن از پیشوایان معصوم: رسیده است را برگزیده و آن ها را در 101 باب با عنوان «ابواب جهاد النفس و مایناسبه» مرتب ساخته است.
ما در این نوشتار، این احادیث را از نظر خواهیم گذراند و ره توشه ای از آن ها برخواهیم گرفت، إن شاءالله. اما پیش از پرداختن به احادیث، ناگزیر از آوردن مقدمه ای هستیم و آن، این که:
انسان تنها موجودی است که دو راه فرا روی او قرار دارد؛ یکی به سوی خوبی ها و دیگری به سوی بدی ها، و او با آزادی هر یک را که بخواهد در پیش می گیرد و می تواند خود را به آخرین منزلگاه (چنانچه بتوان آخری برای راه انسان فرض کرد) برساند. شاعری که گویا جامی است می گوید:
آدمی زاده طـرفه معجونی است کـز فـرشته سـرشتـه وز حـیوان
گر بدین میل کند بود بد از این ور بدان میل کند شود به از آن
جنبه ی حیوانی انسان ـ بنابر تعبیری که در شعر بالا به کار برده شده ـ در علم اخلاق اسلامی «نفس» و «نفس امّاره» نامیده شده است.
واژه ی «نفس» چند کاربرد دارد که برخی از آن ها عبارت است از:
1. عامه مردم آن را در معنای خمیره و طینت به کار می برند. آن گاه که گفته می شود: «فلانی دارای نفس زکیه ای است»، یا گفته می شود «بهمان خبیث النفس» است، این معنا مراد است. سعدی می گوید:
توان شناخت به یک روز در شمایل مرد که تا کجاش رسیده است پایگاه علوم
ولی ز باطنش ایمن مــباش و غـِـرّه مشـو که خُبث نفس نگردد به سال ها معلوم
2. فیلسوفان «نفس» را در معنای «روح» به کار می برند.
3. در علم النفس و روان شناسى، «نفس» را به معنای «خود» گرفته و گفته اند: خودِ هر کس همان است که هر یک از ما با کلمه «من» به آن اشاره می کنیم. این معنا هرچند به معنای مورد نظر فلسفه نزدیک است، اما عین آن نیست. خود هر کس عبارت است از: حقیقت وجودی و تمام شخصیت او، و این معنا به لحاظ مفهومی با معنای «روح» یکی نیست. سعدی می گوید:
بگفتا که این مرد بد می کند نه بر من که با نفس خود می کند
4. در علم اخلاق این کلمه در دو معنا به کار برده شده است:
یکم در معنای مقابل خدا؛ هرگاه کسی برای خود در برابر خداوند متعال شأن و شخصیتی قایل باشد، و برای خود صرف نظر از خواست خدا چیزی بخواهد، علمای اخلاق می گویند: «او گرفتار نفس، یا گرفتار هوای نفس است و باید نفس و هوای نفس را از میان بردارد تا بتواند به قرب پروردگار نایل آید».
گه دلت پیش خود و گه پیش دوست رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست
دوم شاخه ای (جلوه ای) از روح آدمی که او را به سوی بدی ها فرا می خواند.
«نفس» در معنای اخیر که به آن «نفس اماره» نیز گفته می شود، از آن رو که نه تنها بازدارنده ی انسان از گرایش به خوبی هاست، سوق دهنده ی او به بدی ها نیز می باشد و چنانچه زمینه را مساعد ببیند، تا صاحب خود را به پایین ترین نقطه ی پستی نرساند، دست بردار نیست، دشمن بلکه دشمن ترین دشمنان انسان دانسته شده است. پیامبر(ص) فرموده است: «أعدی عدُوِّکَ نفسُکَ الّتی بینَ جَنْبَیْک؛ دشمن ترین دشمنان تو نفس تو است که در درون تو جای دارد».
نفس در بیت سعدی که در زیر می آید می تواند به هر یک از دو معنای بالا باشد:
ما کشته ی نفسیم و بس آوخ که برآید از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
در حدیثی دیگر آمده است که: «کسی از پیامبر پرسید راه موافقت با حق چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: مخالفت با نفس. باز پرسید راه دست یابی به رضای حق (خدا) چیست؟ پیامبر پاسخ داد: ناخشنودی نفس. پرسش و پاسخ میان او و پیامبر(ص) به شرح زیر ادامه یافت:
ـ راه رسیدن به حق چیست؟
ـ دوری از نفس.
ـ راه پیروی از حق چیست؟
ـ نافرمانی نفس.
ـ راه این که به یاد حق (خدا) باشیم، چیست؟
ـ فراموش کردن نفس.
ـ راه نزدیک شدن به حق (خدا) چیست؟
ـ دور شدن از نفس.
ـ راه انس گرفتن با حق (خدا) چیست؟
ـ بی زاری از نفس.
ـ را دست یابی به این امور چیست؟
ـ یاری جستن از خدا در برابر نفس».
به شاخه یا جلوه ی دیگر روح انسان که صاحب خود را به خوبی ها دعوت می کند «نفس» گفته نمی شود مگر همراه با صفت «لوّامة». لوّامه به معنای نکوهشگر است. و به جلوه ی خیرخواه نفس از این رو «نفس لوّامه» گفته می شود که با نکوهش کردن صاحب خود به خاطر گرایش به بدی ها، او را از ادامه دادن این راه کج و انحرافی باز می دارد.
دوگانه و دو گونه بودن گرایش ها و تمایلات روحی انسان و مرکب بودن آدمی زاده از دو جنبه ی رحمانی و شیطانى، در قرآن مجید مورد توجه قرار گرفته است. قرآن می فرماید:
(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها ? فَألْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویَها)؛ نفس در این آیه شریفه به معنای روح است. قرآن همچنین فرموده است: (رَبّکُمْ أَعْلَمُ بِما فی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحینَ فَإِنّهُ کانَ لِْلأوّابینَ غَفُورًا).
به هر یک از دو جلوه (شاخه) نفس آیات دیگری جدا جدا پرداخته اند.
آیات مربوط به جنبه ی خیرگرایی نفس، مانند: )وَ لا أُقْسِمُ بِالنّفْسِ اللّوّامَةِ(، ) وَ إِذْ أخَذَ رَبّکَ مِنْ بَنی ءَادَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّیّتَهُمْ وَ أشْهَدَهُمْ عَلی أنـْفُسِهِمْ ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ...( ، )فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا فِطْرَتَ اللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ().
آیات ناظر به جنبه ی شرخواهی نفس انسان، مانند:( وَ ما أبَرِّیُ نَفْسی إِنّ النّفْسَ َلأمّارَةٌ بِالسّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ)،(... وَ کَذلِکَ سَوّلَتْ لِی نَفْسِی)،( ... قالَ بَلْ سَوّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمیلٌ...) ، (... إن یتبعون إلاّ الظّنّ وَ ما تَهْوَی اْلأَنْفُسُ...)، (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ...) ، ( بَلْ یُریدُ اْلإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أمامَهُ).
مبارزه با نفس اماره و سرکوب جنبه ی شرگرایی نفس، از پرورش نفس لوّامه و تقویت جنبه ی خیرگرایی نفس بسی مهمتر است؛ زیرا نفس اماره و عملکرد آن، دل و جان آدمی را به صورت شوره زار و باتلاقی در می آورد که هر نهالی در آن غرس شود و هر اندازه که آبیاری شود، ثمری به بار نخواهد آمد.
شیخ اعظم انصاری(ره) بر این گفته ی برخی از اصولیین که در دَوَران امر بین وجوب و حرمت باید جانب حرمت را گرفت، استدلال کرده است به این که: «شارع و عُقلا، دفع مفسده را اولی از جلب منفعت دانسته و به آن اهتمام بیشتری ورزیده اند و روایتی هم از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که فرموده است: «اجتناب السّیّئات أولی من اکتساب الحسنات».
شاید به همین دلیل است که هم در قرآن مجید و هم در روایات و دعاهای رسیده از پیشوایان معصوم: بسیار بیشتر از توجه به نقش مثبت نفس لّوامه، به نقش منفی و مخرّب نفس اماره توجه شده و نسبت به خطرناک بودن آن هشدار داده شده است.
مناجات الشّاکین امام سجاد(ع) تنها یک نمونه از این دست هشدارهاست. امام در این مناجات می گوید: «إلهی إلیکَ أشکُو نَفْساً بالسّوء أمّارَةً و إلی الْخَطیئَةِ مُبادِرَةً وَبِمَعاصیکَ مُولَعَةً و لِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُکُ بی مَسالِکَ الْمَهالِکِ وَتَجْعَلُنی عِندَکَ أهْوَنَ هَالک. کثیرةَ العِلَلِ طَویلَةَ الأمَلِ إنْ مَسّها الشرُّ تَجْزَعُ وَ إن مسّها الخیر تمنعُ مَیّالَةً إلیَ اللَّعْبّ وَاللّهْوِ مملوّة بالغفلة والسّهو. تسرع بی إلی الحوبة و تسوّفنی بالتّوبة. إلهی أشکو إلیک عدوّاً یُضِلُّنی وَ شَیطاناً یُغْوینی قَدمَلأَ بِالْوَسْواسِ صَدْری وَ أحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبی یعاضِدُلی الهَوی وَ یُزَیِّنُ لی حبّ الدّینا و یحول بینی و بین الطّاعة والزّلفى. إلهی إلیک أشکو قلباً قاسیاً مع الوسواس متقلّباً و بالرّین والطّبع متلبّساً...»
چندین حدیث درباره ی ارزشمند بودن «شناخت نفس» از پیشوایان معصوم: به دست ما رسیده است که دوتای آن ها به این شرح است:
علی(ع) فرموده است: «معرفة النفس أنفع المعارف: شناخت نفس، پرسودترین شناخت هاست».
هم او(ع) فرموده است: «من لم یعرف نفسه بعُدَ عن سبیل النّجاة و خبطَ فی الضّلال و الجهالات: کسی که نفس خود را نشناسد از راه نجات منحرف می شود و در گمراهی ها و نادانی ها سرگردان خواهد شد».
راز این گران بهایی را از حدیث دیگری که آن نیز از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است می توان دریافت و آن حدیث این است: «من عَرف نفسَهُ جاهدهَا و من جَهِلَ نفسَه أهْمَلهَا: کسی که نفس خود را بشناسد در پی مبارزه با آن بر می آید و کسی که نفس را نشناسد آن را رها می کند». از این حدیث معلوم می شود فایده ی شناخت نفس این است که انسان با فریب ها و نیرنگ های نفس اماره که آشنا شد در پی سرکوب آن بر می آید.
انسان، چنانچه نفس خود را با جنبه های قوت و ضعفی که دارد خوب نشناسد و برای بهره برداری از توانمندی های بالقّوه ی خود و در امان ماندن از آفات کژاندیشی ها و انحراف جویی های نفس خود، و به دیگر سخن برای شناختن امکانات خود در پیمودن راهی که او را به سعادت و نیک بختی می رساند و بستن گذرگاه های خطرناکی که گام نهادن در آن ها موجب سقوط او در ورطه ی هلاکت است برنامه ریزی نکند، از رسیدن به مقصد شریف انسانیت باز خواهد ماند و به اردوگاه چرندگان و درندگان و بدتر از آن ها درخواهد آمد.
احادیث دیگری هم درباره ی اهمیّت شناخت نفس در دست است، مانند این حدیث که هم از پیامبر(ص) نقل شده است و هم از علی(ع): «من عَرف نفسَهُ فَقَد عَرَف ربَّه: کسی که خود را شناخت، خدا را هم شناخته است» و این حدیث علی(ع): «مَعرِفة النّفس أنفعُ المعرِفَتیَن: شناخت نفس از آن شناخت دیگر نافع تر است». اما ظاهراً این گونه حدیث ها مربوط به مقوله «شناخت» است و با مقوله «اخلاق» که محور آن جهاد با نفس است ارتباط مستقیم ندارد.
چکیده ی پیش گفتار
ـ شیخ حرّ عاملی(ره) 910 حدیث در ابواب جهاد بانفس وسایل الشیعه آورده است.
ـ انسان تنها موجودی است که دو راه پیش رو دارد: یکی به سوی خوبی ها و دیگری به سوی بدی ها.
ـ جلوه ای از روح که انسان را به راه بدی ها فرا می خواند «نفس» نامیده شده است.
ـ واژه ی «نفس» نزد عامه ی مردم، در فلسفه، در علم النفس و روان شناسى، و در علم اخلاق کاربردهای گوناگونی دارد. در علم اخلاق هم این واژه در دو معنا به کار می رود.
ـ روح انسان دو شاخه (دو جلوه) دارد. یکی او را به خوبی ها دعوت می کند که به آن «نفس لوّامه» می گویند و دیگری او را به بدی ها سوق می دهد که به آن «نفس امّاره» گفته می شود.
ـ مبارزه با نفس امّاره از تقویت نفس لوّامه مهمتر است و لذا در دعاها و احادیث به جهاد با نفس بسیار پرداخته شده است.