محقق در یک «مطالعه موردی» می کوشد تا مباحث نظری و ماهیت متفاوت پیشبینی در پدیده های انسانی و پدیده های طبیعی در انقلاب اسلامی ایران و بازتاب آن را بررسی کند. وی ضمن جدایی دو مقوله پیشبینی و پیشگویی، خطوط افتراق آن را در عرصه های علوم دقیقه و علوم انسانی برجسته می کند. به نظر وی درک عمیق بحث بازتاب انقلاب اسلامی ایران منوط به فهم مقوله پیشبینی و ظرایف آن در علوم انسانی است. نویسنده بر این باور است که محافل غربی اعم از نظریه پرداز و یا سیاست مدار در پیشبینی وقوع انقلاب اسلامی ناکام بوده اند و غافل گیرانه با آن مواجه می شوند؛ اما آنان کوشیده اند تا به پیشبینی بازتاب انقلاب اسلامی بپردازند. زین سبب، پیشبینی بازتاب های وسیع انقلاب اسلامی در سطح تحلیل منطقه ای و سطح تحلیل بینالمللی موجب شد تا کارگزاران آن با دست کاری در «شرط وقوع» این پیشبینی ها، از این تاثیرات جلوگیری کنند و یا دست کم زمان وقوع آن را تا اطلاع ثانوی به تعویق اندازند و یا از شدت آن بکاهند. کاوش در موضوع پیشبینی تاثیرات انقلاب اسلامی ایران در موقعیت «وقوف بعد از وقوع» پیچیدگی در صحنه شطرنج سیاست را افشا، و ضرورت استفاده از «علم سیاست» در تصمیمگیری ها در موارد مشابه را اثبات می کند.مقاله حاضر میتواند بخشی از «کاستیهای نظری» درس بازتاب انقلاب اسلامی ایران را جبران کند.
این مقاله به بررسی فرایند رانت جویی در نظام بودجه ریزی دولتی ایران می پردازد با این هدف که چهارچوبی تحلیلی برای درک بهتر فرایند رانت جویی در بودجه ریزی دولتی کشور، به دست دهد. در واقع، تمرکز مقاله بر اقتصاد سیاسی و جنبه کلان سیاست گذاری دولت و به طور مشخص بر فرایند بودجه ریزی دولتی در ایران است. در این مقاله، ابتدا مساله مورد مطالعه، با رویکرد نظریه «انتخاب عمومی» تبیین می شود، سپس الگوهای تعامل میان تامین کنندگان منابع عمومی و تیم سیاسی بررسی می شود. در این خصوص چهار الگوی تعاملی اقناع مالی، مبادله مالی، اجبار مالی و امتناع مالی شناسایی و تحلیل می شوند. در پایان نیز شیوه رانت جویی طیف کارگزاران بودجه ریزی دولتی (تامین کنندگان منابع عمومی، سیاست مداران، بوروکرات ها و گروه های فشار) و نیز سازوکارهایی تحلیل می شوند که به نظر می رسد به تسهیل این فرایند در ایران کمک می کنند.