پدیده گویش ها و غلط های دستور زبانی و تحلیل آن, با تأکید بر آثار آنها بر زبان آموزی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-پژوهشیآرشیو
چکیده
بررسیهای زبانشناسی، از نخستین روز پیدایش به پدیدة لهجه و اشتباهات گفتاری نزد تودههای مردم و متخصصان پرداخته و از آنها برای بررسی جنبههای مثبت و منفی این پدیدهها بهره برده است. بههمینگونه، بررسیهای زبانشناسی در عربی، به روشن ساختن تفاوتها میان واژههای مفرد و ترکیبها پرداخته تا از اشتباه و آمیزش دلالتهای آنها جلوگیری کند تا جایی که لهجهها و زبانهای گوناگون را مطالعه میکند و فصیح را از غیرفصیح بازمیشناسد، و نیز لهجههای فصیح را با لهجههای عامیانه مقایسه میکند و ابزار شناخت در همة اینها، اندازة آمیزش با غیرعربها بوده، و همة این کارها برای خدمت به قرآن کریم و حدیث شریف انجام گرفته است.متن
زبانشناسی نو پدیدة لهجه و اشتباهات گفتاری نزد زبانآموزان را به صورت تحلیلی(analytical) بررسی میکند، و بهرههای فراوانی از این تحلیل میبرد تا جایی که علم نوی جدا شده از زبانشناسی مقایسهای (Comparative linguistics) به نام زبانشناسی تفاوتها (Contrastive linguistics) پدید آورده که در درجة نخست به فراگیری و آموزش زبانها از راه بررسی اشتباهات زبانآموزان و تحلیل علمی آنها با توجه به علل این اشتباهات و تعداد و چگونگی آنها میپردازد تا در پرتو آنها برنامههای آموزشی و مواد درسی ویژهای پدید آورد، و بههمینگونه، دانش ترجمه و نظریات و روشهای آن را تکامل بخشد که یکی از آنها همان نظریة توحیدی ما استUnithetical linguistics) ) که در کتاب علماللغة التوحیدی از آن سخن گفته، و در پرتو چند مقالة دیگر از جمله همین مقالة مختصر، آنها را متبلور ساختهایم.
پیش از بررسی پدیدهشناسی(Phenomenal) این مسأله چه منفی و چه مثبت که گویشها و اشتباهات و تفاوتهای زبانی در هر جامعهای بر جا میگذارد؛ به ویژه در جامعة عربی که به برکت اسلام در وضعی قرار گرفت که با ملتها
نوشتة دکتر محمدعلی الحسینی1
ترجمه عباسعلی براتی
و زبانها و آداب و رسوم دیگر آمیخته شد، و در قرون نخستین تاریخ اسلام، آغوش خود را برای فرهنگها و تمدنهای گوناگون گشود، ناگزیریم پیش از هر چیز معناهای مختلف «گویش» و دلالتهای گوناگون آن را از کتابهای لغت و واژهنگاری عمومی عربی به دست آوریم. «گویش» (لحن) به چند معنا به کار رفته است:
أ. آهنگ و موسیقی و ریتم؛
ب. پنهانکاری و گفتوگوی رمزی به گونهای که مخاطب، معنا را دریابد؛ ولی دیگران به مقصود پی نبرند؛
ج. اشتباه در دستور زبان؛
د. گویش ویژة (اقوام)؛
ه'. هوشمندی؛
و. معنای سخن و مضمون آن «و لتعرفنهم فی لحنالقول».2
قابل توجه اینکه معناهای گوناگون واژة «لحن» همه در یک چیز مشترکند و آن «منحرفساختن چیزی از مسیر اصلی آن است».3
پدیدة «لحن» غلطهای دستوری از قرنهای نخستین در جامعة عربی و اسلامی گسترش یافت و هر چه اقوام غیرعرب، بیشتر اسلام میپذیرفتند و با عربها بیشتر آمیزش میکردند، این پدیده نیز افزایش مییافت. چیزی که عرب را ناگزیر به رویارویی با این پدیده کرد، اصرار فراوان آنان بر حفظ قرآن کریم از تحریف در خواندن و نوشتن و دریافت و برداشت از آن بود «دانی» در مقدمة کتاب نقطةالمصاحف مینویسد:
بدان که خداوند، با توفیق خویش یارت باد. آنچه که پشینیان را وادار کرد، قرآنها را نقطهگذاری کنند... این بود که دیدند مردم زمان ایشان با اینکه به روزگار فصاحت و اهل فصاحت نزدیکند، زبان را به درستی فرا نگرفتهاند، و لهجهها و تلفظهای گوناگونی دارند، و در گفتار عربی، سلیقههای مختلفی به کار میبرند و حتی گفتار ناسره به انسانهای فرهیخته و غیرفرهیخته گسترش یافته است. و خواستند تا با این کار، به نقطهگذاری که اصل حروف بود، بازگردند، و آن را به شکل اصلی بازگردانند تا هر گونه شک و ابهامی در تشخیص کلمات برطرف شود و اِعراب درست کلمات شناخته شود و بنای حقیقی الفاظ و واژهها روشن گردد.4
همچنین به این نکته اشاره شده است که امام علی7 پیشگام اصلاح کژیها در گویش عربی بوده، و در جایگاه زبانشناس اصلاحگر، دربارة آن موضع گرفته است. آن حضرت برای تحقیق هدف خویش، قواعد عمومی زبان را تعیین فرمود و کلمه را به دسته تقسیم کرد: اسم و فعل و حرف که در همة زبانها وجود دارد؛ سپس هر کدام از این گروهها را تعریف، و برای آن، مفهوم منطقی کلی بیان کرد، و به ابیالأسود ذئلی امر فرمود تا راهنمایی نخستین او را تکمیل کند، و فرمود: «به همین شیوه ادامه بده». شیوة ابوالأسود بر نقطهگذاری بر روی حروف و اعرابگذاری و تنوین دادن به اواخر واژهها مبتنی بود، و نه چیز دیگر. یک قرن پس از وی، خلیل بن احمد فراهیدی، علامتهای دیگری را مانند نشانههای همزه و تشدید و رَوم و اشمام را پدید آورد و آنها راافزایش داد... و مردم به پیروی از این دو نفر ادامه دادند، و این نشانهها در همة کشورها رواج یافت و مردم در هر زمان بدان عمل میکردند.5
توجیه پدیدة انحرافهای گفتاری را دیگر نحویان و زبانشناسان ادامه دادند، و بهویژه آنها که به قرائتهای گوناگون قرآن توجه داشتند، مانند کسائی (د. 192 ق) پیشوای مکتب کوفه و یکی از هفت تن قاریان مشهور قرآن، کتابی تألیف کرد و آن را چنین نامید: آنچه مردم عادی به اشتباه تلفظ میکنند. این کتاب در سال 1385 قمری در قاهره چاپ، و در مجموعهای به نام ثلاث رسائل گنجانده شد که یکی از آنها، رسالة کسائی است. کسانی مانند فَرأ (د. 207 ق) که شاگرد وی بود و ابوعبیدة معمر بن شنی، اهل بصره (د. 207 ق) و دیگران، نامآوران مکتب بصره و کوفه، این راه را ادامه دادند. این حرکت در شرق و غرب جهان اسلام، رواج یافت تا اینکه از مردم مغرب و اندلس، ابوبکر اشبیلی (د. 379 ق) نیز رسالهای در این زمینه نگاشت.
دانشمندان و سرشناسانی چون ابوهلال عسکری (د. 390 ق) و ابن جنی (د. 392 ق)، دربارة خطاهای دستور زبانی خواص نیز به نگارش پرداختند و دومی کتاب الفرق بین الخاص و العام را نوشت، و کار به جایی کشید که در شکار خطاهای دستوری خواص به مبالغه پرداختند و ابوزید بصری، کتابی به نام النحو و من یلحن من النحویین6 را تألیف کرد.
حریری (د. 1054 م) کتاب درةالغواص فی اوهام الخواص را نگاشت و پس از وی، ابنمنظور (د. 711 ق) لغتشناس نامدار، آن را پیرایش کرد و به شکل واژهنامهای درآورد و آن را تهذیب الخواص من درةالغواص7 نامید، و این روش تا روزگار ما ادامه یافت و استاد ما مرحوم دکتر مصطفی جواد، کتابی را به نام قل و لا تفعل نوشت که رشته درسهایی کوتاه در تلویزیون عراق بود و به گوش عام و خاص خوش آمده بود.
حریری کتاب خود را به نام الدرة با نگاهی انتقادی آغاز میکند و میگوید:
دیدهام که بسیاری از کسانی که بر ستیغ پستها بالا رفتهاند و نشان ادب را بر خود دارند، در گفتار و سخن، همانند مردم عامی شدهاند، و رشتة سخن را از دست میدهند و قلمهای آنان به لغزش میافتد که اگر کسی به آنها پی ببرد و از آنان به یادگار بماند، از آن جایگاه بلند فرو میافتد. و آن نشان و زیور، آسیب میبیند و همین، مرا واداشت که از بزرگواری و نام نیک آنان دفاع کنم تا جایی که شبههها را از آنان بزدایم و اشتباهات آنان را روشن کنم... و این کتاب را نوشتم تا بینش و یادآوری برای همة کسانی باشد که میخواهند به یاد آورند، و آن را درةالغواص فی اوهام الخواص نامیدم، و در هر بخشی، برگزیدة مطالب، و نکتههای نایاب در هیچ کتابی را در آنها آوردهام و از آن گذشته، در هر جایی سخنان کمیاب، داستانهای بیجا و مناسب را زیور آن ساختهام.8
وی نمونههایی از این گونه پدیدههای انحرافی و خطاهای دستوری را از سخنان و نوشتارهای آنان میآورد و میگوید: یکی از پندارهای آشکار و اشتباهات روشن آنها این است که میگویند:
«قدم سائر الحاج» (همة حاجیان آمدند) و «استوفی سائر الخراج» (همة مالیاتها وصول شد) و کلمة «سائر» را به معنای همه به کار میبرند؛ در حالی که در سخن عرب، سائر به معنای باقیمانده است؛ از همین رو بازماندة غذا در ظرف را «سؤر» میگویند... و درست آن است که برای هر چیز باقیماندهای چه کم و چه زیاد، به کار رود؛ زیرا همة زبانشناسان بر این همه استاتند که معنای حدیث «اًذا شربتم فاسأروا» این است که (هنگام آشامیدن، در ظرف، اندکی باقی بگذارید. ... دلیل دیگر بر اینکه «سائر» به معنای باقی است، اینکه سیبویه این شعر را شاهد آورده:
تری الثورفیها مدخل الضل رأسهو سائره بادٍ اًلی الشمس أجمع
و مقصود شاعر آن است که... سرش را در سایه برده، و در این سخن، «قَلب» انجام گرفته است؛ چنانکه میگویند: انگشتر را به دستم کردم (أدخلت الخاتم أصبعی) و در حقیقت، انگشت را به انگشتر میکنند، و «قلب» در سخن از
عادتهای عرب است که به ما رسیده و اشکال گوناگونی مییابد که معروف است؛ از جمله در قرآن آمده است: «ما اًن مفاتحه لتنوءو بالعصبة»9 و در واقع، تقدیر چنین است: «ما اًن العصبة تنوء بمفاتحه»
میبینیم که حریری در کتاب دره... از ابن قتیبه در کتاب ادب الکاتب پیروی میکند؛ زیرا او نیز در پی سخنان دارای اشتباه دستوری و نگارشی هر دو بوده است و در آن به «لحن» و کژی در آداب و دستور زبان اشاره دارد، و میخواهد زبان و دست گویندگان و نویسندگان را به قاعده و قانون باز آورد. وی در مقدمة کتاب خویش آورده است:
من دیدهام که بسیاری از نویسندگان زمان ما مانند مردم دیگر از بیبند و باری خوششان میآید و بر سمند ناتوانی سوار شدهاند، و خود را از رنج استدلال و زحمت تفکر رهانیدهاند. ... چون چنین دیدم که این کار، روز به روز رو به کاستی دارد، و ترسیدم که آثار آن از میان برود، بخشی از توجه خود را بدان
اختصاص دادم و در گوشهای از تألیفات خود بدان پرداختم، و برای کسانی که از ادبیات غافلند، کتابهایی ساده در شناخت روش و قانونمند کردن زبان و دست پدید آوردم، و هر کتابی یک هنر را در بر دارد، و در آنها از پرگویی و پیچیدهگویی پرهیز کردهام. این کتابهای ما برای کسانی نیست که تنها به تن انسانی چسبیدهاند، و از نگارش، تنها به شکل آن پرداختهاند، و از ابزارهای کار، چیزی جز خامه، و خامهدان، چیزی را نمیشناسد؛ بلکه برای کسانی است که بهرهای از علم اعراب بردهاند، و صدروه صدر و حال و ظرف و اندکی از علم تصریف و بناهای کلمه و قلب یأ به واو و الف به یأ و مانند آن را میشناسد.10
ابن قتیبه و دیگر کسانی که به این پدیده پرداختهاند، از پیشگام این راه ابوالاسود دئلی پیروی میکنند که او از راهنمایی امام علی7 در پایهگذاری قواعد و اصلاح غلطهای زبانی بهرهمند شده است و حتی شعر خود را در این راه به کار میگیرد. او که خود یکی از شاعران چیره دست است، میگوید:
و لا أقول لقدر القوم قد غلیت و لا أقول لبابالدار مغلوقُ لکن أقول البابی معلق و غَلَت قدری و قایلها دَن و اًبِریقُ11
نمیگویم که دیگ مردم غَلیَت و نمیگویم که در خانه، مغلوق است ولی میگویم که در خانهام مُغلَق است و دیگم غَلَت و در برابر آن خمره و ابریق است
یعنی برای بستن در، از باب افعال (اغلاق) و برای جوشیدن دیگ از شکل صحیح کلمه یعنی غَلَت استفاده میکنم که لامالفعل در آن ساقط میشود؛ مانند «رَمَت» (مترجم).
ابنمنظور در تهذیبالدره اینگونه پدیدههای غلط دستوری را به گروههایی مفرد و مرکب تقسیم کرده و به گونة الفبایی در آورده که به شیوة لسانالعرب واژهنامة مشهور است که معروفترین کتاب لغت در زبان عربی بهشمار میآید؛ اگر نگوییم معروفترین آنها است. شیوة آن به این گونه است که آن رابهبابها و فصلهایی چند تقسیم میکند یا بنا بر قافیه (آخر کلمات) به چینش آنها میپردازد و بیشتر بر کتاب درةالغواص حریری تکیه دارد، و نظریات لغوی و انتقادی خود را بر آنها میافزاید؛ برای مثال میگوید: شیخ ابومحمد القاسم بن علی حریری - ره - درةالغواص فیاوهام الخواص را تصنیف کرد و گروهی از ادیبان را نام برد که در چیزهایی اشتباه کردهاند که از نظر غلط دستوری آنان را همانند مردم عادی میسازد، و از قدر و منزلت آنان میکاهد؛ هر چند جایگاه آنان والا است. او بر سر غیرت آمده و کتابی نوشته است تا آنان را از اشتباهاتشان آگاه سازد، و وادارد تا از آنها بپرهیزند، و معنای آنها را در یابند؛ ولی کتاب خود را بدون فصلبندی و ترتیب لازم تدوین کرده است و مطالعهکننده در آن گم میشود، و اطلاعات مورد نیاز خود را گم میکند، من آن را بر پایة الفبا مرتب ساختهام تا یافتن چیزهای مبهم در آنها آسان شود و آن را تهذیب الخواص من درةالغواص12 نامیدم.
میتوانیم بگوییم که پدیدة غلطهای دستوری، در گذشته و حال همواره شایع بوده، و در جامعههایی که با زبانهای دیگر آمیزش و ارتباط دارند، چیزی عادی و طبیعی است. برخی از پژوهشگران، در برابر آن، موضع منفی دارند، و برخی دیگر با موضعگیری مثبت با آن روبهرو میشوند. گونهای دیگر از کتابهای زبانشناسی نیز وجود دارد که به غلطهای دستوری میپردازد؛ ولی نامی دیگر و اصطلاحی همانند آن دارند، و «الفروق اللغویة» نامیده میشوند، و کار آنها، فرق گذاشتن میان دو کلمه یا دو واژة مفردی است که در تلفظ یا نگارش خطی شبیه هم هستند، و مردم بیشتر در ساختار و معنا آنها را با هم به اشتباه میگیرند. زبانشناسان برای «فروق لغوی» (تفاوتهای واژگان) اهمیت ویژه و جداگانهای در نظر گرفته یا آنها را در بحث واژههای مترادف آوردهاند و این دو مسأله در کتابهای لغت از دیرزمان و آغاز پیدایش علوم لغت به این رشته راه یافت. ابنقتیبه، باب ویژهای برای «آنچه مردم در جای خویش به کار نمیبرند»، در نظر گرفته که نخستین باب کتاب است. ابوهلال عسکری، کتاب جداگانهای به نام «الفروق اللغویه» دارد که به همان شیوة عسکری و ابنقتیبه و با همان هدف و شیوه نگارشته است. ابنقتیبه و عسکری و دیگران به این نکته توجه کردهاند که مردم، شمار بسیاری از واژههایی را که معنایی نزدیک به هم دارند، بهصورت شبیه و همانند یکدیگر به کار میبرند و میان کاربردهای آنها تفاوتی نمیگذارند، و این را نوعی از نابودی زبان شمردند و کوشیدند آن واژهها و الفاظ را که کم هم نیستند، به معنای حقیقی آنها باز آورند. میان معناهای نزدیک به یکدیگر به روشنی فرق گذاشتند، و کاربرد نادرست آن را نشان دادند. لغتشناسان از دیرباز در موضوع ترادف با یکدیگر اختلافنظر داشتند، و در اینکه آیا به راستی «چنین چیزی اصلاً در زبان عرب وجود دارد یا نه، به دو گروه موافق و مخالف تقسیم شدند. برخی نیز به یک موضعگیری میانه پرداختند. یکی از کتابهایی که به مسألة فروقلغویه پرداخته، کتاب سمع نورالدین جزائری است.13
برخی بررسیها و پژوهشهای لغوی نیز به تفاوت میان لهجهها و واژههای مربوط به آنها پرداخته و آنها را از نظر شیوایی ردهبندی کرده و نیز میزان آمیختگی اقوام غیرعرب را که در همسایگی عربها میزیستهاند، با آنان در نظر آورده است. قبایلی را که کمتر با غیرعربها آمیزش داشتهاند، فصیحتر و شیواتر، و واژهها و روشهای ترکیبی آنان را از دیگران بهتر شمردهاند؛ چنانکه نحویان به لهجة کسانی که همزه به کار میبرده و آنان که از همزه استفاده نمیکردهاند، توجه داشتهاند، و واژههایی چون سَأَلَو «سال» را از این دید، بررسی کردهاند و به لهجة کسانی که میگفتند «أکلونی البراغیث» که لهجة غیرمعتبری است، اشاره دارند. این توجه به فروق لغوی و لهجهها از آغاز پرداختن به علوم عربیت وجود داشته است؛ برای مثال، سیبویه به انواع گوناگون لهجههای عربی موجود در زمان خود پرداخته است و از استاد خود، فراهیدی نقل میکند که «برخی از عربها همزه را تشدید میدهند؛ ولی این لهجة نادرستی است».14
همچنین نحویان نخستین، جایگزین واژهها را در بسیاری از حالتها آورده، و آنها را بر پایة معیارهای قبیلهای بر یکدیگر برتری دادهاند، و لهجة یک قبیله را درست و دیگری را نادرست، و احتمالاً اثر پذیرفته از زبانهای غیرعربی همسایه شمردهاند،15 و نیز این اندیشه وجود داشته است که «هر واژهای که کمتر رایج و از کاربرد روزانه دورتر باشد، فصیحتر است»، و وقتی دو واژه را با یک معنا بررسی کردهاند، آن را که در مکالمات روزانه و عامیانه کمتر به کار میرفته، شیواتر و فصیحتر دانستهاند، و چنین به نظر میرسد که این پدیده، بهطور کامل در واژگان مربوط به مکالمات روزمره آشکار است. واژههایی که در گفتار روزانه فراوان به کار میرود، در لهجة فصیح عربی شکل دیگری دارد و یکی از مثلهای رایج آن، در مکالمات امروزه «رأی» (دید) است که در لهجة عامیانه «شاف» به جای آن به کار میرود یا «ذهب» در عربی فصیح که در روزانه، «راحَ» به جای آن میآید.16
چکیدة سخن اینکه بررسیهای زبانشناسی در عربی از آغاز پیدایش خود به پدیدة «لهجه» پرداخته و اشتباهات دستوری را نزد مردم عامی و خواص بررسی کرده، و از این اشتباهات برای حل این مشکلات دستوری استفادههای مثبت و منفی فراوان برده است، و به همین ترتیب، بررسیهای لغوی در عربی به فروق لغوی پرداخته و تفاوت میان مفردها و مرکبها را برای از میان بردن اشتباه و ابهام در دلالت آنها به کار گرفته است، و لهجههای گوناگون را از نظر شیوایی و ناشیوایی مقایسه کرده و میان لهجة فصیح و عامیانه نیز فرق گذاشته است و معیار آنها، آمیزش با عجمها (غیرعرب) و عدم آمیزش بوده است. همة این بررسیها برای خدمت به زبان قرآن و حدیث انجام گرفته است؛ ولی زبانشناسی نو، به پدیدة لهجه و اشتباه دستوری، بهویژه نزد کسانی که زبانهای گوناگون را میآموزند، از دید تحلیلیanalytical مینگرد، و از این تحلیل، بهرههای فراوان میبرد تا جایی که دانش نوی برخاسته از زبانشناسی مقایسهایcomparativel) (linguistics به نام زبانشناسی تحلیل تقابلیcontrastive) (analysis پدید آورده که پیش از هر چیز، به فراگیری و آموزش زبانها میپردازد، و از راه آن، خطاهای زبانآموزان را پی میگیرد و به تحلیل علمی آن میپردازد، و از آنجا به علل این اشتباهات و لهجهها و چند و چون آنها میرسد تا در پرتو آن، روشهای آموزشی و مواد ویژه آموزش را بر پایة آن نظر تحلیلی پدید آورد.17
دانشمندان زبانشناس کنونی، در برابر پدیدة لهجه و غلطهای دستوری، موضع مثبت و تحلیلیanalytical) ) دارند؛ سپس از مقایسة زبان مادری(mother language) یا زبان اول(LI) و زبان مقصد(target language) یا زبان دوم (Ls) که هدف، آموختن آن است، به نکتههای آموزشی مهمی دست یافتهاند که مهمترین آنها عبارتند از:
1. انسان در کودکی آموخته است به نشانههای لغوی که وظیفة رساندن پیامهای فکری و درونی به دیگران را دارند، توجه کند و به نشانههایی که کاری انجام نمیدهند، بیتوجه باشد.
He has Learned to ignore all those features that) 18do not so function)
یعنی کودک با سرشت و توانایی آموختن طبیعی خود، به نشانههای صوتی ویژهایphonetic distinctire) ) (features) توجه میکند و در سخن گفتن با دیگران، از آنها بهره میبرد و نقاط کور(blind spots) را که وظیفهای متفاوت ندارند، در زبان خودش تکامل میبخشد.19
2. زبان مادری، اثر فراوانی در آسانی یا سختی آموختن زبان دوم دارد و این با مقایسه میان سیستمهای صوتی و معنایی دو زبان مقایسه شده به دست میآید.
بدون تردید، زبانآموز در آموختن برخی نشانههای زبان، احساس سختی، و در برخی، احساس آسانی میکند. دانشمندانی که به این مسائل علاقه دارند، دریافتهاند علایمی دشتوارترند که با زبان مادری شباهتی ندارند، و علایم آسانتر آنها هستند که همانند زبان مادری نیستند، و این به خود آن نشانهها ربطی ندارد؛ بلکه به رابطه میان دو زبان باز میگردد. اگر سیستم آواها در زبان مقصد، شبیه زبان مادری باشد، بر پایة نظریة معروفِ اجرای نیرومند strong version))، آموختن آن، آسان است، و همچنین دیگر نظامهای صرفی و نحوی و دلالتی، بلکه حتی این قانون به فرهنگها و آداب و رسوم نیز سرایت میکند.
ما به مقولات توحیدی مشابهی دست یافتهایم و آنها را ضمن تدریس زبانشناسی تقابلیcontrastive) (linguistics یا زبانشناسی تحلیلیcontrastive analysis) ) به شکل زیل درآوردهایم:
similarities lead to sim plicities, Differences lead" 20to difficulties "
(همانندی به آسانی، و اختلاف به دشواری میانجامد).
در نتیجه، چیزهای شبیه به هم را به سادگی، و چیزهای گوناگون را به دشواری؛ میتوان آموخت زیرا شبیه
هر چیزی به سوی آن گرایش دارد و با وجود نظریههای مخالف با نظریة «اجرای نیرومند»، مانند نظریة اجرای ضعیف(weak virsion) یا نظریة اجرای متوسطmoderate) virsion)، نظریة اجرای نیرومند، همانند نام خود، قویتر است.
3. کسی که به آموختن یک زبان و فرهنگ میپردازد، بهطور معمول نشانههای زبان خود را از نظر شکلform) ) و محتوا(meaing) و پخشdistribution) )، به زبان و فرهنگ مقصد، منتقل میسازد، و هنگام مقایسه و اجرای آن، همان نکتة پیشین دربارة آسانی و دشواری در آموزش و آموختن بر آنها روشن شد، زیرا به نشانههای مشابه و مختلف مراجعه کردند، و دیدند که معمولاً نشانههای مشابه آسانتر فرا گرفته میشوند.
برخی نیز عکس این را استفاده کرده، و معتقدند که تشابه، باعث اشتباه میشود، و این، همان نظریة اجرای ضعیف است یا چنانکه ما به صورت توحیدی آن را ترجمه کردهایم، نسخة ضعیف(woak vevsion) بهصورت عکسالعملی در برابر نسخة نیرومندstrong vevsion) ) قرار دارد.
the weak vevsion is a model with diagnostic and ex planatory as opposed to the predietire clain of strony 21version
و نظریة اجرای نیرومند مدعی است که میتواند لهجهها و اشتباهات لغوی زبانآموز را که با توجه به زبان مادری خود، دچار آنها میشود، پیشبینی کند، و راهحلهای آموزشی را در پرتو آنها مدون سازد.
4. اگر زبان مادری زبانآموزان یکی باشد، دچار خطاهای مشابهی خواهند شد، و بدون توجه به سن و جنسیت، و انگیزههای فردی آنان، اشتباهاتی نزدیک به هم خواهند داشت. چنانکه گفتیم، میتوان آنها را پیشبینی کرد و به سادگی زیر نظر گرفت. دانشمندان زبانشناس معاصر در تدوین واژهها و روش آموزش با اصطلاح ویژة «special sylabuses» از آنها بهطور مثال برای آموزش عربی به فارسی زبانان با توجه به نظامهای زبانی آن دو بهره میبرند و همچنین در تدوین روش آموزش عربی به ترکها یا هندیها و دیگران، و همة اینها با توجه به تشابه و اختلاف سیستمهای آوایی و واژههای مفرد و مرکب و دلالت فرهنگها است.
5. ما خود در پرتو این نظریة توحیدی و روشهای مقایسهای آن، به تشابه میان همة زبانهای بشری و فرهنگها به صورت ریشهای و شاخهای پرداختهایم و در همة زمینهها و سطوح، به ویژه رابطة اصوات (آواها) با معانی و در پرتو این نظریة توحیدی، این اصطلاح را به گونهای دیگر، یعنیcan - trastive میخوانیم و پیشوندcan را که نشانة یگانگی و شباهت در آهنگ و ریتم است، به زبان فارسی، به معنای هم طراز و به متقابل (مخالف) مینگریم؛ یعنی رابطة توازن و تعادل میان زبانها را جایگزین تقابل و اختلاف میسازیم که همان دلالت توحید و اشتراک جهانیuniversal) یا(unithecal است.
در پرتو همة آنچه گفته شده، به این نکات میرسیم: از آنجا که جوهر همهچیز و هر صوت و آوا و معنایی در جهان زبانهای بشری، همانند دیگر بخشهای جهان، شبیه یکدیگر است، آموختن همة زبانها آسان خواهد بود. هر انسانی میتواند، هر زبانی را فرا بگیرد. میبینیم کودکانی که در یک محیط زبانی ویژه تربیت میشوند که زبان مادریشان تفاوت دارد، به سادگی زبان مادری آن را فرا میگیرند؛ زیرا توانایی آموختن در آنها فطری، و از سوی خداوند متعالی به آنها ارزانی شده استGod given gift) ) و هماکنون آن را به «Linguistic competence» تعبیر میکنند، و این توانایی در اصل، میان همة انسانها مشترک است، و چنانکه ملاحظه میکنیم، کودکان و بزرگسالان میتوانند به آسانی چند زبان را فرا گیرند؛ زیرا مشترکات زبانی در آواها و معانی بشری فراوان است. و میتوان دیگر زبانها را نیز در سایة نظریة توحیدی، لهجههاییdialects) ) خواند؛ یعنی چنانکه این واژهها نشان میدهد،dia یعنی دو lects یعنی زبان و لهجه، و این همان معنای توحیدی است.
پوشیده نماند که زبانهای نزدیک به هم که در خانوادههای زبانی مشابه گنجانده میشوند، به همین علتها، سادهتر آموخته میشوند، و هر چه نزدیکی و همانندی بیشتر باشد، آموختن و آموزش آسانتر است.
غلطهایی را که هنگام آموختن پیش میآید را میتوان بر پایة نظریة اجرای نیرومند به اختلاف صوری میان این زبانها یا بهتر بگوییم لهجهها بازگرداند؛ چنانکه میتوان از تحلیل این اشتباهات با نگاه علمی و تبدیل کردن اندیشة اشتباه که عیب و کاستی یا گناه(guilt) به شمار میآید، به پدیدهای طبیعی رسید که از راه روشهای آموزشی و با دستهبندی آنها و تحلیل، با آنها مقابله میشود. زبانشناسی مقایسهای نو به این کار میپردازد و از همین روی زبانشناسی تقابلی(contrastive linguistics) نام گرفته است. این نظریة معاصر هر چند در بررسیهای کهن زبانشناسی ریشه دارد، اکنون جنبة آموزشی نو به خود گرفته که شتاب بیشتری به آموختن زبان و نیکو دانستن آن میدهد و نیز روشها و برنامههای آموزش زبان از تحلیل همین اشتباهات پدید آمده است. در گذشته، اینها شناخته نشده بود و اگر هم بود، با این ظرافت و لطافت نبود، و دیگر، این اشتباهات، پدیدة منفی شناخته نمیشود که زبانآموز را برای آنها سرزنشکنند و او را گناهکارguilty بدانند؛ بلکه پدیدهای طبیعی است که میتوان به پیگیری و درمان آن پرداخت و این کار را با نظریات زبانشناسی نو و روشها و فنآوری نو آموزشی ویژه به انجام رساند.
این علم را اکنون علم روششناسیmethodo logy) ) میخوانند. این علم، هشت روش مهم با فنآوری ویژه خود دارد که ما نیز روش توحیدی(unithetical method) را بهصورت روش فهم بر آن افزوده، و از همة آنها استفاده کرده، و همه را با هم یکی ساختهایم تا جایی که میتوان روش ما را روش جامع و فراگیرcollective یا روش برگزیده (elective) نامید.22
از اینها نتیجه میگیریم که همة زبانها را میتوان به سادگی فرا گرفت و آموزش داد به شرط آنکه نظریة علمی توحیدی و آگاهی کامل از روشهای آموزشهای زبان نو را در اختیار داشته باشیم و دربارة هر کس و در هر وضعیتی، روشها و وسایل مناسب را به کار بریم؛ و یگانه چیزی که باید در روشهای آموزش و آموختن به کار بریم، همین نظریة عملی و توجه به نقاط مشابه و مختلف در ظاهر است، و اغلب نیز سطحی(on the surface) است و میتوان در پرتو مقایسهها و تفاوتها یا بهتر بگوییم موازنههای لغوی توحیدی که خود تابع قوانین توحیدی کلیunithetical rules) (General است، بر آنها چیره شد، و تجربههای فراوان در آموزش و آموختن زبانها و فرهنگهای گوناگون، همین نظریة توحیدی را ثابت میکند. ما برای اثابت آن، از دیگر نظریات لغوی کهنه و نو در شرق و غرب استفاده کردهایم؛ ولی عالمان لغت معاصر، بیشتر، نظریههای خود را بر پایة نظریات مادی اشیا بنا نهادهاند که تابع عوامل زمان و مکان و انسان بدون توجه به خدا و ایمان به وجود پروردگاری است که بر همه چیز فرمان میراند و از آغاز پیدایش تا زمان بودن و ماندن آنها همواره بر آنها چیرگی دارد. ما این نظریه را در پرتو نظر قرآنی و عرفانی روشن ساختهایم که در سورة الرحمن آمده است:
الرَّحمنُ عَلَّمَ القُرآنَ خَلَقَ الا ًِنسَانَ عَلَّمَهُ البَیَانَ.23 پروردگار بخشنده، قرآن آموخت؛ انسان را آفرید؛ به او سخن گفتن آموخت.
در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که دانش تحلیل خطاهای لغوی سرانجام در پرتو بررسیها به چیزی رسیدهاند که زبانشناسی واسطه(inter language) نام دارد؛ یعنی زبانآموزان یک زبان مقصود، به زبانی میرسند که هم با زبان مادری تفاوت دارد و هم با زبان مقصد. و گرچه، در ظاهر، برای مثل به انگلیسی سخن میگویند، در واقع انگلیسیِ ویژة خود آنهاست که اگر زبان مادری آنها عربی یا فارسی است، و آنها به زبان انگلیسی که در مدرسه یا دانشگاه یاد گرفتهاند، سخن میگویند، این یک انگلیسی ویژة آنها است؛ بلکه تا آنجا پیش رفتهاند که گفتهاند، هر سخنگویی، زبانی ویژه خود دارد؛ زیرا اگر او، واژههای ویژهای را به کار میبرد که با زبان مقصود متفاوت است یا ترکیبهایی را میسازد که نظام دستوری آن زبان پذیرای آن نیست، در پرتو این نظر نو، اشتباهات دستوری به شمار نمیآید؛ بلکه زبان ویژة آن زبانآموز است که با آن تفاهم میکند و مقصود خود را به صاحبان اصلی زبان میرساند در نتیجه، این نظر جدید، بالاترین درجة تساهل و تسامح را دربارة اشتباهات دستوری به کار میبرد، و در پی تصحیح یا موضعگیری منفی در برابر آن نیست. از نگاه ما، این نظریه، نباید خیلی مورد توجه و اعتماد باشد و نمیتوان این زبان واسطه(inter language) زبانی شمرده شود که به سطحیابی از ادبیات و فرهنگ برسد؛ بلکه هدف از آن فقط تفاهم و تفاهم کامل است.
ما دیدهایم که صاحبان این نظریه همچنان در سردرگمی به سر میبرند و پرسشهای بسیاری دارند که پاسخی نیافته است. آنان تأکید میکنند که هدف از زبان، تفاهم و گفتوگو با دیگران است؛ ولی میپرسند: طبیعت این گفتوگو چیست؟24
But what is the nature of that conversation?
و اگر زبانآموزی با صاحبان اصلی زبان، به این زبان واسطه(inter languge) سخن بگوید، این گفتوگو پربار و اصیل نیست؛ زیرا اشتباهات دستوری و لهجهای دارد که گوش صاحبان اصلی زبان(native speakers) با آن آشنا نیست.
but the learner is himself hampered in his) attempt to use his inter languge for communicative 25purposes by its relative simplicity and porerty)
پینوشتها:
.1 عضو هیأتعلمی دانشگاه تربیت معلم تهران.
O تاریخ دریافت: 20/4/81 O تاریخ تأیید: 21/5/81.
.2 محمد (47): 30.
.3 امیل یعقوب: معجمالخطأ و الصواب، ص 11 - 14.
.4 دانی، المحکم، ص 29؛ زبیدی: حکمةالاشراق، ص 81.
.5 دانی: المحکم، ص 31.
.6 بنگرید م عطار، مقدمة صحاح، ص 34 - 35.
.7 ما این کتاب را به صورت متنی تطبیقی در زمینة پیشگامی مسلمانان در بررسیهای زبانشناسی تحقیق کردیم و به ویژه به آنچه که امروز «زبانشناسی مقایسهای با تحلیل اشتباهات (error analgsis) گفته میشود، پرداختهایم.
.8 حریری: درةالخواص فی اوهمام الخواص، ص 3 - 6.
.9 قصص (28): 76. چیزی که بر دوش کشیدن کلیدهای آن برای یک گروه از باربران نیز سنگین است.
.10 ابن قتیبه: ادب الکاتب، ص 6 - 9.
.11 حلبی: البحر العوام، ص 19؛ کسائی: ماتکن فیه العوام، ص 32.
.12 کتاب تهذیب هنوز هم به صورت نسخة خطی در یکی از کتابخانههای استانبول نگهداری میشود. من آن را بهصورت متن لغوی که نشان از پیشگامی مسلمانان در مطالعات زبانشناسی به ویژه تحلیل اشتباهات دستوری و دستهبندی آنها دارد، تحقیق کردهام، و بهصورت پیوست تحقیقی رسالة دکتری خود از جامعه سنت آندروز - انگلستان در سال 1979،st. Andrews - univevsity - U .K. در آوردهام.
.13 از مقدمة کتاب فروق اللغات، ص 4 و 5، چاپ 1408 ه'.
.14 ر.ک: سیوبه: عالم الاصوات، تألیف دکتر ناصر.
.15 همان.
.16 همان.
.17 به تازگی در زبان انگلیسی، واژهنامههایی تألیف شده که به این تفاوتهای زبانی و واژههایی که در آنها اشتباه میشود، پرداخته است، از قبیل: A Concise Dictionary of Confusable, by phthian
.18 از مقدمة چارلز فرایزcharles fries بر کتاب:
: lado.1Linguistics across cultures P:
.19 همان.
.20 توجه کنید به روابط توحیدی میان همانندیsimilanty : و آسانی easyness و دشواریdiffialty وlead یعنی رهبری و رهبر.
.21 ر.ک: کتاب همکار ما دکتر کشاورزی، به نامcontrastive an .
.22 ر.ک: فصل 16 کتاب: George Yule the study of language
چاپ 1988، برای اطلاع بیشتر از این روشها همچنین ر.ک: کتابdiane larsen freeman به نامtechnienues and methods، چاپoxford .
.23 رحمن (55): 1 - 4.
.24 از مقدمةpit corder همان منبع، ص 3.
.25 همان.