آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

            ‌اشاره‌

در این‌ نوشتار، کوشش‌ می‌شود، بدفهمیهای‌ روش‌ شناختی‌ که‌ در خصوص‌ برداشت‌ وبر از رابطه‌ اخلاق‌ و دین‌ با توسعه‌ بوجود آمده، مطرح‌ شود و همچنین‌ بدبینیهای‌ معرفت‌ شناختی‌ و روش‌ شناختی‌ او نیز بیان‌ گردد. در مجموع‌ می‌توان‌ گفت، جهت‌گیری‌ اصلی‌ این‌ نوشتار دستیابی‌ دقیقتر به‌ الگوی‌ بررسی‌ و تحقیق‌ او است.

 

            ‌مقدمه‌

ماکس‌ وبر (1864 - 1920) از جامعه‌شناسان‌ کلاسیک‌ اروپایی‌ است‌ که‌ نام‌ او در فرهنگ‌ جامعه‌شناسی‌ با بینش‌ تفهمی‌ تفسیری‌ عجین‌ شده‌ است. او در زمینة‌ جامعه‌شناسی، اقتصاد، تاریخ، فرهنگ‌ و دین‌ آثار بسیاری‌ دارد. خوانندگان‌ فارسی‌ زبان‌ با بسیاری‌ از این‌ آثار آشنایی‌ دارند زیرا کتاب‌ اقتصاد و جامعه، اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌  سرمایه‌داری، شهر در گذر زمان، و دانشمند و سیاستمدار به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ است، علاوه‌ بر آن، منابع‌ دیگری‌ نیز در مورد آرأ و نظریات‌ ماکس‌ وبر به‌ زبان‌ فارسی‌ وجود دارد.

ماکس‌ وبر، به‌ دلایلی‌ چند، بیشتر به‌ عنوان‌ متفکر و نظریه‌ پرداز شناخته‌ شده‌ است‌ و به‌ دقت‌ او در روش‌شناختی‌ کمتر توجه‌ شده‌ است‌ زیرا با غلبة‌ دورویکرد اثبات‌ گرایی‌ و مارکیسیم‌بر جامعه‌شناسی‌ ایران، اندیشة‌ ماکس‌ وبر در شرایط‌ انفعالی‌ در راستای‌ نقد و یا جایگزین‌ برای‌ دو رویکرد فوق‌ مطرح‌ شده‌ است. از یک‌ طرف‌ برای‌ نقد مارکسیسم‌ و از طرف‌ دیگر در نقد و بررسی‌ اثبات‌گرایی‌ در عرصه‌ بینش‌ و روش‌شناختی‌ مطرح‌ شده‌ است. به‌ نظر می‌آید، شناسایی‌ اندیشه‌ وبربا توجه‌ به‌ الگوها، شیوه‌های‌ تحقیق‌ و بررسی‌ او ضروری‌ است. در نوشتار حاضر، سعی‌ بر این‌ است‌  ضمن‌ اینکه‌ بد فهمیهای‌ روش‌شناختی‌ که‌ در خصوص‌ برداشت‌ وبر از رابطة‌ اخلاق‌ و دین‌ با توسعه‌ بوجود آمده، مطرح‌ شود بدبینیهای‌ معرفت‌ شناختی‌ و روش‌شناختی‌ او نیز مطرح‌ شود. از اینروست‌ که‌ سوگیری‌ اصلی‌ این‌ نوشتار، دستیابی‌ دقیقتر به‌ الگوی‌ بررسی‌ و تحقیق‌ اوست.

 

            ‌بدفهمیهای‌ نظریة‌ وبر

رابطة‌ بین‌ اخلاق‌ و دین‌ با توسعه‌ در دو سطح‌ بررسی‌ می‌شود: -1 سطح‌ نظری؛ -2 سطح‌ عملی.

-1 سطح‌ نظری: شاید بدون‌ هیچ‌ اغراقی، در بسیاری‌ از ادیان‌ الهی‌ که‌ تحریف‌ نشده‌اند عناصر بسیار مؤ‌ثر و مهمی‌ در تأیید و تقویت‌ رویکرد توسعه‌ای‌ بتوان‌ یافت‌ زیرا خداوند ادیان‌ را برای‌ نجات‌ بشر از مشکلات‌ و نارساییهای‌ دنیایی‌ برای‌ زندگی‌ بهتر فرستاده‌ است.

هدف، نجات‌ انسانها از مشکلات‌ و بهبود زندگی‌ دنیایی‌ و اخروی‌ است؛ اگر نتوان‌ به‌ نگرش‌ ایجابی‌ در این‌ زمینه‌ دست‌ یافت‌ و در عوض، جهت‌گیری‌ دینی‌به‌ انزوا طلبی، رهبانیت، دوری‌ از دنیا، تشویق‌ نشدن‌ به‌ فعالیت‌ و... باشد، نقض‌ غرض‌ صورت‌ گرفته‌ است. این‌ مطلب‌ خصوصاً‌ در مورد اسلام‌ که‌ دین‌ جهانی‌ و کامل‌ است‌ بیشتر صادق‌ است.

پس، در سطح‌ نظری، ادیان‌ الهی‌ خصوصاً‌ دین‌ اسلام، رویکرد مثبت‌ در مورد توسعه‌ (البته‌ توسعة‌ فرهنگی‌ که‌ توسعة‌ اقتصادی‌ از آن‌ ناشی‌ می‌شود)، خواهد داشت.

-2 در سطح‌ عملی: شناسایی‌ و تبیین‌ رابطة‌ نظری‌ بین‌ دین‌ و توسعه، نه‌ در حیطة‌ وظایف‌ جامعه‌شناسی‌ (و خصوصاً‌ جامعه‌شناسی‌ دین) است‌ و نه‌ مورد علاقة‌ آن‌ است. بلکه‌ وظیفة‌ اصلی‌ و عمدة‌ جامعه‌شناسی‌ شناسایی‌ و تعیین‌ نوع‌ رابطه‌ای‌ است‌ که‌ دین‌داری‌ ( رفتار دین‌داران‌ در مقایسه‌ با کسانی‌ که‌ دین‌دار تلقی‌ نمی‌شوند) با توسعه‌ در سطح‌ عمل‌ است.

به‌ عبارت‌ دیگر، توجه‌ جامعه‌شناسی‌ به‌ جای‌ تأکید بر رابطه‌ دین‌ و توسعه‌ در سطح‌ نظری‌ متوجه‌ سطح‌ عملی‌ است. جامعه‌شناس‌ در مطالعة‌ واقعیتهای‌ اجتماعی‌ می‌خواهد بفهمد که‌ اولاً: آنچه‌ تحقق‌ یافته‌ است‌ دارای‌ چه‌ ساختی‌ است؟ ثانیاً: عوامل‌ شکل‌ دهندة‌ آن‌ کدامند؟ به‌ عبارت‌ دیگر، عوامل‌ فردی، انگیزه‌ای، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی‌ و... مؤ‌ثر کدامند؟ ثالثاً: کدامیک‌ از عوامل‌ فوق‌ در زمینة‌ مورد نظر تعیین‌ کننده‌تر است؟ به‌ لحاظ‌ این‌ که‌ تعیین‌ کنندگی‌ عوامل‌ نیز به‌ موقعیتهای‌ اجتماعی‌ مربوط‌ می‌شود. از این‌ رو همیشه‌ و در همه‌ جا می‌بینیم‌ یک‌ دستة‌ خاص‌ از عوامل‌ مطرح‌ نیستند زیرا رویکرد موقعیتی‌ امکان‌ ملاحظه‌ عوامل‌ متعدد را فراهم‌ نموده‌ و در نهایت‌ درک‌ درست‌تر از واقعیت‌ را فراهم‌ می‌سازد.

اگر به‌ بحث‌ وبر در زمینة‌ رابطة‌ اخلاق‌ و دین‌ با توسعه‌ توجه‌ کنیم، تمییز او در سطح‌ نظری‌ و عملی‌ روشن‌ می‌شود و سپس‌ تأکید او بر تحقیق‌ جامعه‌شناختی‌ از واقعیتهای‌ اجتماعی‌ روشن‌ می‌شود.اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌دارای‌ وبر، مقدمه‌ای‌ بر رابطة‌ اخلاق‌ و زندگی‌ در سطح‌ عملی‌ است:

عنوان‌ «فرقة‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داری‌ » مقدمة‌ عمومی‌ برای‌ تحقیقاتی‌ وسیعتر دربارة‌ ادیان‌ خاصی‌ است‌ که‌ آنها را به‌ طور کلی‌Die Wirtschafts der   Weltreligionein(اخلاق‌ عملی‌ ادیان‌ جهانی) می‌نامند.(1)

در نظر بسیاری‌ این‌ مطلب‌ بسیار واضح‌ است‌ که‌ وبر به‌ مناسباتی‌ بین‌ حیات‌ دینی‌ و رشد اجتماعی‌ اقتصادی‌ به‌ عنوان‌ واقعیتهای‌ محقق‌ و جاری‌ قایل‌ است:

«اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داری» به‌ عنوان‌ تحقیقی‌ کلاسیک،یکی‌ از پربارترین‌ و با اهمیت‌ترین‌ خدمات‌ وبر به‌ جامعه‌شناسی‌ محسوب‌ می‌شود. به‌ طوری‌ که‌ از عنوان‌ کتاب‌ بر می‌آید، وبر سعی‌ دارد مناسبات‌ میان‌ حیات‌ دینی، اجتماعی‌ و اقتصادی‌ را در فرهنگمعاصر تبیین‌ کند. او نتیجه‌ می‌گیرد که‌ میان‌ باورهای‌ دینی‌ (اخلاق‌ پروتستان) و رشد حیات‌ اقتصادی‌ عقلایی‌ بورژوازی‌ ، قرابت‌ نسبی‌ وجود دارد».(2)

نظریة‌ وبر دربارة‌ رابطة‌ دین‌ و توسعه‌ از منظرهای‌ متعددی‌ دچار بدفهمی‌ شده‌ است. عده‌ای‌ مباحث‌ او را به‌گونه‌ای‌ مطرح‌ کرده‌اند که‌ وبر قصد داشته‌ است‌ دین‌داری‌ مطلق‌ را به‌ منزلة‌ عنصر اصلی‌ توسعه‌ فرهنگی‌ و سپس‌ توسعه‌ اقتصادی‌ بداند. این‌ نوع‌ تلقی‌ در تعبیرهای‌ سیاسی‌ و روزنامه‌ای‌ بیشتر دیده‌ می‌شود تا تعبیرهای‌ علمی، در صورتی‌ که‌ تأکید وبر بر رابطه‌ اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داری‌ حکایت‌ از دیدگاهی‌ خاص‌ و معین‌ دارد نه‌ دیدگاهی‌ کلی‌ و عام. در مقابل، عده‌ای‌ نیز مطالب‌ وبر را امری‌ تاریخی‌ دانسته‌اند و ارزش‌ نظری‌ و علمی‌ برای‌ آن‌ قایل‌ نیستند. از این‌رو طرح‌ الگویی‌ برای‌ تبیین‌ تحولات‌ فکری، اجتماعی‌ و اقتصادی‌ را امکان‌ پذیر نمی‌دانند.

آنچه‌ مسلم‌ است‌ بدفهمی‌ در مورد نظریة‌ وبر مانند نظریة‌ مارکس‌ و دیگر جامعه‌شناسان‌ به‌ طور عمد و یا غیر عمد وجود داشته‌ است‌ پارسونز در پیش‌گفتار کتاب‌ وبر مدعی‌ است‌ که‌ مقدمة‌ وبر بر کتاب‌ جامعه‌شناسی‌ ادیان‌ که‌ او آن‌ را برای‌ کتاب‌ اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داری‌ نیز انتخاب‌ کرده‌ است‌ و تا حدودی‌ راهگشای‌ ابهامهای‌ موجود در زمینة‌ نظریة‌ وبر است. از نظر پارسونز، این‌ مقدمه‌ تا حدودی‌ مشکلات‌ دیدگاه‌ وبر را پاسخ‌ می‌دهد:

«ما این‌ مقدمه‌ را در ترجمة‌ حاضر (از آلمانی‌ به‌ انگلیسی) به‌ متن‌ اصلی‌ اضافه‌ کرده‌ایم، زیرا مبین‌ زمینه‌ای‌ کلی‌ از نظریه‌ها و مسائلی‌ است‌ که‌ به‌ عقیده‌ وبر این‌ تحقیق‌ در آن‌ جای‌ دارد. این‌ مقدمه، به‌ویژه‌ از این‌ جهت‌ مطلوب‌ است‌ که‌ نشان‌ می‌دهد مجادله‌های‌ فراوانی‌ که‌ در اطراف‌ مقالة‌ وبر در آلمان‌ در گرفت، ناشی‌ از عدم‌ درک‌ کامل‌ وسعت‌ موضوع‌ و حدود آن‌ بوده‌ است. هر چند، درک‌ این‌ مطلب‌ بدون‌ مطالعه‌ کلیة‌ آثار جامعه‌شناسنانة‌ وبر ممکن‌ نیست، ولی‌ این‌ مقدمة‌ مختصر برای‌ رفع‌ بسیاری‌ از سوءتفاهمها کافی‌ بنظر می‌رسد».(3)

یکی‌ دیگر از بدفهمیها نسبت‌ به‌ نظریة‌ وبر، عدم‌ تعیین‌ محدودة‌ نظری‌ اوست. بسیاری‌ تصور می‌کنند که‌ وبر در جهت‌ ارائه‌ یک‌ نظریه‌ عام‌ و جهان‌شمول‌ در زمینة‌ دین‌ و توسعه‌ بوده‌ است. در حالی‌ که‌ او قصد این‌ کار را نداشته‌ است.

البته‌ او مدعی‌ مطالعة‌ جامعه‌شناختی‌ ادیان‌ بوده‌ است؛ به‌ عبارتی، او از اولین‌ جامعه‌شناسانی‌ است‌ که‌ در این‌ زمینه، مطالعة‌ علمی‌ و نظریه‌پردازی‌ کرده‌ است، ولی‌ ادعای‌ او، بیشتر از طرف‌ دیگران‌ عام‌ و کلی‌ تلقی‌ شده‌ است‌ تا خود او. از طرف‌ دیگر، وبر، سعی‌ نکرده‌ است‌ تا تکلیف‌ سرمایه‌داری‌ را معلوم‌ سازد. سؤ‌ال‌ اصلی‌ او در بدو امر چگونگی‌ تأثیرگذاری‌ اخلاق‌ کالونیسم‌ بر نوع‌ خاص‌ رفتار اقتصادی‌ بوده‌ است‌ که‌ به‌ واسطة‌ خود او و دیگران‌ تعمیم‌ یافته‌ است. آنچه‌ در شناسایی‌ نظریة‌ وبر مهم‌ است،  موضوعاصلی‌ مورد توجه‌ اوست. او قصد نداشت‌ نظریه‌ای‌ عام‌ و کلی‌ در زمینة‌ پیدایش‌ و توسعة‌ سرمایه‌داری‌ ارائه‌ دهد بلکه‌ قصد اصلی‌ او بیان‌ چگونگی‌ تحقق‌ سرمایه‌داری‌ اولیه‌ بود. با طرح‌ این‌ سؤ‌ال‌ وبر که‌ چه‌ عواملی‌ موجب‌ پیدایش‌ و بسط‌ سرمایه‌داری‌ در غرب  شد، این‌ مطلب‌ قابل‌ درک‌ می‌شود.

بدفهمیهای‌ دیگری‌ نسبت‌ به‌ نظریة‌ وبر دربارة‌ مفهوم‌ سرمایه‌داری‌ و اصلاح‌ دینی‌ صورت‌ گرفته‌ است، زیرا عده‌ای‌ بدون‌ درک‌ درست‌ از مفاهیم‌ کلیدی‌ وبر، چون‌ اصلاح‌ دینی، مدعی‌اند راه‌ اصلی‌ دستیابی‌ به‌ توسعة‌ پایدار، تحول‌ در اندیشه، روحیه‌ و اخلاق‌ است‌ که‌ این‌ تحول‌ در اثر بازنگری‌ و احیاگری‌ دینی‌ امکان‌پذیر است. منظور این‌ افراد از احیاگری، تفسیر مجدد از دین‌ براساس‌ نیازهای‌ دوران‌ معاصر و جهت‌دهی‌ به‌ رفتار و اعمال‌ مؤ‌منان‌ در فرایند توسعه‌ است. به‌ عبارت‌ دیگر، دنیایی‌ نمودن‌ دین‌ و رفع‌ موانع‌ و مشکلات‌ موجود در ساختار تفکر دینی، برای‌ دستیابی‌ به‌ توسعه‌ ضروری‌ دانسته‌ شده‌ است‌ که‌ در این‌ رویکرد، این‌ افراد مدعی‌اند عمده‌ترین‌ موانع، گرایش‌ به‌ سنت، سلوک‌ و مناسک، انزواطلبی‌ و... است.

عده‌ای‌ نظریة‌ وبر را منحصر به‌ جامعه‌ غربی‌ دانسته‌اند ومدعی‌اند کاربست‌ نظریه‌ وبر در موقعیت‌های‌ دیگر بایستی‌ براساس‌ نیازهای‌ اجتماعی، فرهنگی‌ طراحی‌ شود، زیرا وبر متعلق‌ به‌ دوران‌ کلاسیک‌ بوده، و صرفاً‌ رابطة‌ بین‌ اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داریرا بازگو کرده‌ است. از طرف‌ دیگر، عده‌ای‌ نیز تعابیر دیگری‌ در مورد مفاهیم‌ اصلی‌ وبر از سرمایه‌داری، عقلانیت، اخلاق‌ پروتستان، کار و .. بیشتر فردی‌ دانسته‌اند از اینروست‌ که‌ عموم‌ جامعه‌شناسان‌ با تعابیر اینگونه‌ای‌ وبر موافق‌ نیستند زیرا تعریف‌ وبر از سرمایه‌داری‌ رابه‌ اندازه‌ کافی‌ گویا و رسا نمی‌دانند.

چندین‌ اشکال‌ بر تعریف‌ وبر از سرمایه‌داری‌ وارد شده‌ است. سرمایه‌داری‌ از نظر وبر عبارت‌ است‌ از: سرمایه‌گذاری‌ مستمر سودها با توسل‌ به‌ راه‌ و روش‌ عقلانی.(4)

اول‌ این‌ تعریف‌ بیش‌ از حد ساده‌ است، زیرا سرمایه‌داری‌ فرایندی‌ با پیچیدگیها و تنوعهای‌ بسیار است. دومین‌ اشکال‌ بر وبر، عدم‌ تمییز بین‌ روحیة‌ دینی‌ و نهضتهای‌ اجتماعی‌ است‌ زیرا روحیة‌ جدیدی‌ که‌ در جامعة‌ غرب‌ پیدا شده‌ بیشتر متأثر از شرایط‌ دوران‌ معاصر تا اصلاح‌ در دین‌ بود. البته‌ این‌ دو بر روی‌ یکدیگر اثر گذاشته‌ و در نهایت‌ ساختار جدید جامعه‌ غربی‌ را ساخته‌اند، ولی‌ روحیة‌ جدید دینی، زمینه‌ ساز اصلی‌ نبوده‌ است. سومین‌ اشکال، در عدم‌ ملاحظة‌ نهادها و نظرات‌ سیاسی‌ دورة‌ رنسانس‌ است. چهارمین‌ اشکال‌ به‌ عدم‌ ملاحظة‌ استقرار نهادهای‌ اقتصادی‌ از قبیل‌ بورس‌ بازیهای‌ تاجران‌ و اقتصاددانان‌ ... برمی‌گردد.(5)

از طرف‌ دیگر، آنچه‌ تاکنون‌ در بررسیهای‌ ماکس‌ وبر دربارة‌ رابطة‌ بین‌ اصلاح‌ طلبی‌ دینی‌ و پیدایش‌ سرمایه‌داری‌ نادیده‌ گرفته‌ شده‌ است، بی‌رغبتی‌ او به‌ ارائه‌ دستوالعمل‌ است. وبر پدیدة‌ منحصر به‌ فرد سرمایه‌داری‌ را بررسی‌ و بر آن‌ تفسیر خاصی‌ ارائه‌ داده‌ است، ولی‌ او ضمن‌ این‌ که‌ ادعای‌ تعمیم‌ نداشته‌ است‌ مدعی‌ این‌ امر هم‌ نبوده‌ است‌ که‌ اصلاح‌ گران‌ دینی، برای‌ دستیابی‌ به‌ سرمایه‌داری، به‌ اصلاح‌طلبی‌ دست‌ زده‌اند بلکه‌ سرمایه‌داری‌ از نتایج‌ ناخواستة‌ عمل‌ معتقدان‌ به‌ آیین‌ کالون‌ بوده‌ است.

وبر، در بررسی‌ موقعیت‌ دین‌ و اثرات‌ آن، به‌ یک‌ اصل‌ عمدة‌ جامعه‌ شناختی‌ پی‌ برد و آن‌ نتایج‌ ناخواستة‌ کنش‌ اجتماعی‌ است. او متوجه‌ شده‌ است‌ که‌ دستورها و احکام‌ دینی‌ نتایجی‌ را ببار می‌آورند که‌ با نیت‌ و خواسته‌ بنیان‌گذاران‌ آن‌ دین‌ یکی‌ نیست‌ و گاه‌ کاملا" متناقض‌ است. مثلاً، هدف‌ بنیان‌گذاران‌ کیش‌ کنفوسیوس‌ ارائه‌ دینی‌ در مقابله‌ با انباشت‌ سرمایه‌ نیست، ولی‌ آنچه‌ محقق‌ شده‌ است‌ خلاف‌ اهداف‌ اولیه‌ است. از طرف‌ دیگر، مؤ‌منان‌ پروتستان‌ به‌ نکوهش‌ ثروت‌ پرداخته‌اند ولی‌ انباشت‌ سرمایه، منجر بهانباشت‌ ثروت‌ شده‌ است.(6)

رویکرد وبر، درباب‌ کلیت‌ مذهب‌ پروتستان‌ این‌ است‌ که: چرا پروتستان‌ به‌ جای‌ دعوت‌ مردم‌ به‌ سوی‌ معنویت‌ و آخرت، متضمن‌ نوعی‌ دعوت‌ مادی‌ و دنیوی‌ است؟ زمینه‌های‌ این‌ نوع‌ نگرش‌ چیست؟(7)

از سوی‌ دیگر، بیانات‌ متعدد لوتر در رد رباخواری‌ و سود و منفعت، به‌ هر شکل‌ و صورتی، اندیشة‌ تحصیل‌ سرمایه‌دارانه‌ را آشکار می‌سازد که‌ در مقام‌ مقایسه‌ با مکتب‌ اسکولاستیک‌ متأخر، این‌ سخنان‌ از نقطة‌ نظر سرمایه‌دارانه، قطعاً‌ عقب‌ مانده‌ تلقی‌ شده‌ است.(8)

از طرف‌ دیگر، آنچه‌ وبر در مورد رابطة‌ اخلاق‌ و رشد و توسعه‌ می‌داند در حال‌ حاضر دیگر تازگی‌ دوران‌ اولیه‌ را ندارد، زیرا یکی‌ از اصول‌ بدیهی‌ و عمدة‌ تحقیق، اثرگذاری‌ عناصر اخلاقی، روانی‌ و فرهنگی‌ بر ساختارهای‌ اجتماعی‌ است. پروفسور تانی‌ این‌ مطلب‌ را در دیباچة‌ کتاب‌ وبر مطرح‌ کرده‌ است:

«تفسیری‌ که‌ وبر در کتاب‌ جامعه‌شناسی‌ ادیان‌ از باورهای‌ دینی‌ و نهادهای‌ اجتماعی‌ به‌ عنوان‌ نمودهای‌ متفاوت‌ یک‌ گرایش‌ روان‌شناختی‌ معمول‌ عرضه‌ می‌کند، اکنون‌ دیگر تازگی‌ زمان‌ خود را ندارد و زمانی‌ که‌ به‌ زبان‌ آورده‌ شود، طنینی‌ خشن‌ دارد».(9)

 

            ‌بنیانهای‌ معرفت‌ شناختی‌ و روش‌شناختی‌ نظریة‌ وبر

وبر در خلأ‌ فکری‌ و فرهنگی‌ بسر نمی‌برده‌ است‌ بلکه‌ قبل‌ از او بسیاری‌ از افراد و مکاتب‌ در پی‌ فهم‌ چرایی‌ تحقق‌ سرمایه‌داری‌ جدید بوده‌اند. سوسیالیستها، مارکس، سومبارت، اقتصاددانان‌ کلاسیک‌ و... در این‌ زمینه‌ تلاش‌ کرده‌اند، ماکس‌ وبر یکی‌ از مهمترین‌ این‌ متفکران‌ است‌ که‌ در اثر آشنایی‌ با دیدگاهها و نظریه‌های‌ ارائه‌ شده‌ معتقد بود که‌ اولا" سؤ‌ال‌ اصلی‌ در فهم‌ سرمایه‌داری‌ به‌ درستی‌ طرح‌ نشده‌ است، ثانیاً‌ چارچوب‌ نظری‌ درستی‌ برای‌ بررسی‌ سؤ‌ال‌ انتخاب‌ نشده‌ است‌ و ثالثاً‌ روش‌ مناسبی‌ نیز طراحینشده‌ است. از این‌رو، او وظیفه‌ خود می‌داند بخشی‌ از این‌ سؤ‌ال‌ اساسی‌ را روشن‌ کند و به‌ این‌ منظور، از چارچوب‌ نظری‌ و روش‌شناسی‌ مناسب‌ نیز بهره‌گرفته‌ است. در ادامة‌ بررسی‌ دیدگاه‌ وبر، به‌ این‌ نکات‌ برمی‌خوریم:

 

            ‌-1 سؤ‌ال‌ اصلی‌ وبر

ماکس‌ وبر برای‌ ورود به‌ عرصة‌ خاص‌ جامعه‌شناسی‌ دین، به‌ اجبار از یک‌ سؤ‌ال‌ کلیتر، که‌ البته‌ اکثر جامعه‌شناسان‌ بدان‌ توجه‌ داشته‌اند، شروع‌ کرده‌ است:

«هر فرد متأثر از تمدن‌ معاصر اروپایی، به‌ هنگام‌ بررسی‌ مسائل‌ تاریخ‌ جهانی‌ باید از خود بپرسد، چه‌ شرایط‌ و عواملی‌ موجب‌ شد که‌ پدیده‌های‌ فرهنگی‌ فقط‌ و فقط‌ در تمدن‌ اروپایی‌ ارزش‌ و اعتبار جهانی‌ پیدا کند».(10)

وبر سؤ‌ال‌ کلی‌ فوق‌ را به‌ صورت‌ دیگری‌ مطرح‌ کرده‌ است:

«وظیفة‌ ماست‌ که‌ معلوم‌ کنیم‌ شکل‌ واقعی‌ و خاص‌ تفکر عقلی‌زادة‌ اندیشة‌ کیست‌ که‌ از آن‌ ایده‌ تکلیف‌ و عشق‌ به‌ کار بوجود آمد و این‌ تفکر از دیدگاه‌ نفع‌ شخصی‌ خودخواهانة‌ محض، بسیار غیر عقلانی‌ است، اما یکی‌ از مشخص‌ترین‌ عناصر فرهنگ‌ سرمایه‌داری‌ بودهو هست. ما در اینجا به‌ ویژه‌ علاقه‌مندیم‌ ریشة‌ این‌ عنصر کاملا" غیر عقلانی‌ را که‌ در این‌ معنا و هر معنای‌ دیگری‌ از مفهوم‌ تکلیف‌ مستتر است‌ روشن‌ کنیم».(11)

پارسونز مدعی‌ است‌ سؤ‌ال‌ اصلی‌ وبر به‌ شرح‌ زیر است:

«به‌ نظر وبر که‌ یکی‌  از پایه‌گذاران‌ دوران‌ نوین‌ علوم‌ اجتماعی‌ است، چگونگی‌ و میزان‌ تأثیر ارزشهای‌ فرهنگی‌ و دینی‌ بر رفتار افراد و جامعه‌ موضوع‌ اصلی‌ نیست‌ بلکه‌ باید دید این‌ ارزشها چگونه‌ و به‌ چه‌ میزان‌ بر رفتار تأثیر دارند و خود چگونه‌ تحت‌ تأثیر متغیرهای‌ دیگر قرار می‌گیرند».(12)

پارسونز سعی‌ دارد تا به‌ کشف‌ و سپس‌ توسعة‌ سؤ‌ال‌ جامعه‌شناختی‌ وبر بپردازد. به‌ نظر می‌آید نظر پارسونز در مورد سؤ‌ال‌ وبر را می‌توان‌ به‌ صورت‌ زیر بیان‌ کرد:

سرمایه‌داری‌        ‌‌            ‌رفتارفردوجامعه‌    ‌‌            ‌ارزشهای‌فرهنگی‌ودینی‌     ‌‌            ‌متغیرهای‌دیگر

 از نظر پارسونز، وبر ضمن‌ این‌ که‌ به‌ تبیین‌ رابطة‌ بین‌ ارزشهای‌ فرهنگی‌ و دینی‌ با رفتار افراد و جامعه‌ می‌پردازد، باید چگونگی‌ شکل‌گیری‌ و تحقق‌ ارزشهای‌ فرهنگی‌ و دینی‌ متأثر از متغیرهای‌ دیگر را نیز به‌ اثبات‌ برساند.

وبر در پایان‌ کتب‌ سعی‌ دارد تا عوامل‌ مؤ‌ثر در تغییر ارزشهای‌ فرهنگی‌ و دینی‌ - خصوصاً‌ در مورد کالونیسم‌ در میان‌ فرقه‌های‌ متعدد - را بیان‌ و در نهایت‌ مسئله‌ مطرح‌ شده‌ در بیان‌ پارسونز را به‌گونه‌ای‌ جدید پاسخ‌ گوید.

او مانند بسیاری‌ از محققانی‌ که‌ علت‌ و معلول‌ را روشن‌ و شفاف‌ ننموده‌ و سپس‌ به‌ بررسی‌ میزان‌ رابطه‌ بین‌ آنها بپردازد، نیست. به‌ نظر می‌آید، آنچه‌ وبر انجام‌ داده‌ است‌ بایستی‌ - به‌ لحاظ‌ روش‌شناختی‌ - اساس‌ کار باشد. او در آغاز به‌ تبیین‌ بخشی‌ از مفاهیم‌ بکار رفته‌ در نظریه‌اش‌ (به‌ طور خاص‌ مفهوم‌ اخلاق‌ پروتستان، روح‌ سرمایه‌داری) پرداخته‌ است‌ و برای‌ جلوگیری‌ از ابهام‌ و اشکال، علت‌ یا متغیر مستقل‌ - اخلاق‌ پروتستان‌ - را تعریف‌  و تعیین‌ مصداق‌ کرده‌ و در نهایت‌ عوامل‌ مؤ‌ثر در شکل‌گیری‌ آن‌ را بیان‌ نموه‌ است. چرا وبر چنین‌ کرده‌ است؟ به‌ نظر می‌آید، او سعی‌ داشته‌ است‌ در طول‌ مطالعه، میزان‌ اثرگذاری‌ عوامل‌ مؤ‌ثر بر علت‌ را از نقش‌ علت‌ اصلی‌ و مستقیم‌ بر معلول‌ - روحیة‌ سرمایه‌داری‌ - تمییز دهد و این‌ مطلبی‌ است‌ که‌ احتمالا" پارسونز در توضیحو شفاف‌ سازی‌ سؤ‌ال‌ اصلی‌ وبر در نظر داشته‌ است.

تانی، در دیباچه‌ای‌ که‌ بر کتاب‌ اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داری‌  نوشته‌ است، باز به‌ نوعی‌ دچار مغلطه‌ کاری‌ و عام‌گرایی‌ شده‌ است. او دقت‌ نظر پارسونز را نداشته‌ است‌ و به‌ تفکیک‌ بین‌ علل‌ مؤ‌ثر و مستقیم‌ و عوامل‌ غیر مستقیم‌ دیگر در شکل‌گیری‌ اخلاق‌ پروتستان‌ و نقش‌ اخلاق‌ پروتستان‌ در شکل‌گیری‌ روحیة‌ سرمایه‌داری‌ نپرداخته‌ است.

او همة‌ عوامل‌ را کنار هم‌ قرار داده‌ است. تانی‌ بحث‌ را این‌گونه‌ مطرح‌ کرده‌ است:

«سوالی‌ که‌ وبر در صدد پاسخ‌گویی‌ به‌ آن‌ است، سؤ‌الی‌ ساده‌ اما اساسی‌ است‌ و به‌ وضعیت‌ روانی‌ توسعة‌ تمدن‌ سرمایه‌داری‌ مربوط‌ می‌شود».(13)

 

            ‌-2 پیش‌ فرضهای‌ نظری‌ او

وبر، در آغاز، ضمن‌ نقد بعضی‌ پیش‌ فرضهای‌ موجود در میان‌ متفکران، به‌ بیان‌ پیش‌ فرضهای‌ جدید پرداخته‌ است. به‌ نظر می‌آید، چارچوب‌ نظری‌ او فراتر از مجموعة‌ پیش‌ فرضهای‌ او نیست.

الف) کار عامل‌ از خود بیگانگی‌ و فقط‌ ابزار و وسیله‌ نیست، بلکه‌ هدفی‌ معنوی‌ و اساسی‌ برای‌ بشر است: «کار فقط‌ یک‌ وسیلة‌ اقتصادی‌ و امرار معاش‌ نیست، بلکه‌ هدفی‌ معنوی‌ است.»(14) وبر با تأکید بر هدف‌ انسانی‌ برای‌ کار، به‌ نقد پیش‌ فرض‌ نظری‌ مارکس‌ در نقد سرمایه‌داری‌ دست‌ زده‌ است.

ب‌ )- تلقی‌ جدید از علم‌

«او پیدایش‌ علم‌ جدید را با غرب‌ جدید مرتبط‌ می‌داند:

تنها در مغرب‌ زمین‌ است‌ که‌ علم‌ به‌ مرحله‌ای‌ از پیشرفت‌ رسیده‌ که‌ ما امروز آن‌ را معتبر می‌شناسیم‌ ... خلاصة‌ کلام‌ این‌ که، شناخت‌ و مشاهدة‌ عمیق‌ و پر دامنه، در همه‌ جا به‌ ویژه‌ در هندوستان، چین، بابل‌ و مصر وجود داشته‌ است، ولی‌ در هیچ‌ یک‌ از این‌ تمدنها، علم‌ نجوم‌ که‌ مبانی‌ ریاضی‌ آن‌ توسط‌ یونانیان‌ پایه‌ریزی‌ شده‌ بود، وجود نداشت. هندسه‌ که‌ از جمله‌ ابداعات‌ یونانیان‌ است‌ در هندوستان‌ بابرهان‌ عقلی‌ همراه‌ نبوده‌ است. علوم‌ طبیعی، هر چند از لحاظ‌ نظری‌ کاملا" پیشرفته‌ بود اما از روشهای‌ تجربی‌ - که‌ محصول‌ دورة‌ روشنگری‌ است‌ - بهره‌ نداشت. علم‌ پزشکی‌ نیز، به‌ ویژه‌ در هندوستان، هر چند از لحاظ‌ تجربی‌ کاملا" توسعه‌ یافت، ولی‌ مبنای‌ زیست‌ شناختی‌ و شیمی‌ نداشت.به‌ طور کلی، جز در تمدن‌ مغرب‌ زمین، در سایر تمدنها شیمی‌ علمی‌ سابقه‌ای‌ نداشته‌ است».(15)

وبر، پیدایش‌ علم‌ به‌ معنای‌ جدید را که‌ مختص‌ تمدن‌ جدید غربی‌ است‌ در حوزه‌های‌ دیگری‌ چون‌ هنر، معماری، موسیقی، صنعت‌ چاپ، شکل‌گیری‌ مؤ‌سسات‌ جدید آموزشی‌ و پژوهشی‌ و نظام‌ اداری‌ جدید نیز دنبال‌ و بررسی‌ کرده‌ است‌ و همة‌ این‌ اتفاقات‌ را ناشی‌ از رشد عقلانیت‌ جدید می‌داند.

ج- تلقی‌ جدید از سرمایه‌داری‌

وبر بین‌ سرمایه‌گذاری‌ و سرمایه‌داری‌ با سوداندوزی‌ غیر عقلانی‌ و شخصی‌ تمییز قائل‌ شده‌ است.زیرا انگیزة‌ مال‌اندوزی‌ و سودجویی‌ از سرمایه‌داری‌ و سرمایه‌گذاری‌ مدرن‌ متمایز بوده‌ است:

«بدیهی‌ است‌ که‌ انگیزة‌ مال‌اندوزی‌ و سودجویی‌ در اصل، هیچ‌ ارتباطی‌ به‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ و سرمایه‌دار ندارد؛ این‌ انگیزه‌ در میان‌ کارگزاران‌ دولتی، پزشکان، امرای‌ ارتش، اشراف، قماربازان، گدایان، زنان‌ بدکاره‌ و مأموران‌ فاسد دولتی‌ نیز وجود دارد. سرمایه‌داری‌ عبارت‌ است‌ از روحیة‌ سودجویی‌ و سرمایه‌گذاری‌ مستمر سودها با توسل‌ به‌ راه‌ و روش‌ عقلانی».(16)

 

            ‌-3 مبانی‌ روش‌شناسی‌ وبر

آنچه‌ ماکس‌ وبر در کتاب‌ اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌دارای‌ مطرح‌ کرده‌ است، بیش‌ از این‌که‌ به‌ لحاظ‌ نظری‌ اهمیت‌ داشته‌ باشد، به‌ لحاظ‌ روش‌شناختی‌ مهم‌ است. از این‌روست‌ که‌ وبر را می‌توان‌ بیشتر پایه‌گذار دیدگاه‌ جدید روش‌شناختی‌ تا تئوریکی‌ دانست. پارسونز در این‌ زمینه‌ مدعی‌ است:

«نکته‌ مهم‌ در مورد آثار نظری‌ عمومی‌ وبر (مانند تحلیل‌ وی‌ از نظام‌ صنعتی) تعیین‌ میزان‌ اهمیت‌ نسبی‌ عقاید یا عوامل‌ اقتصادی‌ نیست‌ بلکه‌ اهمیت‌ کار او در روش‌ تحلیل‌ نظامهای‌ کنش‌ اجتماعی‌ است‌ که‌ در درون‌ آنها باورها، ارزشها و نیز نیروهای‌ اقتصادی‌ بر کنش‌ تأثیر می‌گذارند».(17)

او تاکید روش‌شناختی‌ وبر را به‌گونه‌ای‌ دیگر نیز مطرح‌ کرده‌ است. از نظر او کتاب‌ اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داری‌ وبر ارائه‌ دهنده‌ نحوة‌ تحلیل‌ جدیدی‌ در علوم‌ اجتماعی‌ است:

«مقالة‌ او دربارة‌ اخلاق‌ پروتستان، به‌ خودی‌ خود، فقط‌ شالوده‌ای‌ است‌ که‌ خود وبر بنا کرد و پس‌ از وی‌ به‌ وسیلة‌ دانشمندان‌ دیگر توسعه‌ و استحکام‌ یافت. بهتر است‌ این‌ رساله‌ به‌ دقت‌ مطالعه‌ شود زیرا مقدمه‌ای‌ است‌ عالی‌ برای‌ برخورد علمی‌ و تحلیلی‌ علوم‌ اجتماعی‌ با مسائل‌ تحلیلی‌ تاریخی‌ و نیز تفسیر جامعه‌ای‌ است‌ که‌ در قرن‌ حاضر توسعه‌ یافته‌ است».(18)

در این‌ صورت‌ توجه‌ و تأکید روش‌شناختی‌ وبر - در مقایسه‌ با رویکرد نظری‌ او - اهمیت‌ بیشتری‌ می‌یابد. به‌ نظر می‌آید، قبل‌ از ارائه‌ الگوی‌ تحقیق‌ وبر، آنچه‌ او با عنوان‌ احتیاطها و یا نبایدهای‌ روشی‌ دربارة‌ رابطة‌ بین‌ اخلاق‌ و سرمایه‌داری‌ آورده‌ است، باید در نظر گرفته‌ شود:

 

            ‌-4 احتیاطهای‌ روش‌شناختی‌ وبر

وبر یکی‌ از متفکرانی‌ است‌ که‌ در یافته‌های‌ خود، دربارة‌ رابطة‌ روحیة‌ دینی‌ و سرمایه‌داری، جانب‌ احتیاط‌ را رها نکرده‌ است.زیرا او:

-1-4 در آغاز مدعی‌ نیست‌ که‌ اخلاق‌ توضیح‌ دهندة‌ پیدایش‌ کلیت‌ سرمایه‌داری‌ است:

«دو مقالة‌ اول‌ کتاب‌ از جمله‌ مقاله‌های‌ قدیمی‌ است. در این‌ دو مقاله، کوشش‌ می‌شود مهمترین‌ و در عین‌ حال‌ مشکلترین‌ مسائل‌ مورد بحث‌ قرار گیرد و آن‌ تأثیر برخی‌ مفاهیم‌ دینی‌ بر توسعة‌ یک‌ نوع‌ روح‌ اقتصادی‌ یا فرهنگ‌ عمومی‌ یک‌ نظام‌ اقتصادی‌ است. ما در این‌ مورد، رابطة‌ روح‌ حیات‌ اقتصادی‌ معاصر را با اخلاق‌ عقلی‌ پروتستانیسم‌ ریاضت‌گرا بررسی‌ می‌کنیم».(19)

-2-4 اجتناب‌ از عام‌گرایی، وبر قصد ندارد به‌ تعمیمهای‌ کلی‌ و عام‌ بپردازد:

«بنابراین، در اینجا فقط‌ به‌ تعیین‌ یکی‌ از علل‌ رشد سرمایه‌داری‌ می‌پردازیم. در بررسی‌ بعدی‌ که‌ اخلاق‌ اقتصادی‌ ادیان‌ جهانی‌ مورد نظر است‌ به‌ بررسی‌ رابطة‌ مهمترین‌ ادیان‌ با حیات‌ اقتصادی‌ و قشر بندی‌ اجتماعی‌ محیط‌ آنها بپردازیم‌ و مناسبات‌ علی‌ هر دو را تا جایی‌ که‌ بتوان‌ با توسعة‌ غربی‌ مقایسه‌ کرد، دنبال‌ خواهیم‌ کرد».(20)

وبر از تعمیم‌گرایی‌ اجتناب‌ کرده‌ است. او مدعی‌ است:

«از جهت‌ دیگر، افراد تازه‌ کار را باید بیم‌ داد که‌ در اهمیت‌ این‌ تبلیغات‌ مبالغه‌ نکنند. در این‌ بررسیها برای‌ هر یک‌ چین‌شناس، هندشناس، سامی‌شناس، مصرشناس، مسلماً‌ مطلب‌ بدیعی‌ وجود ندارد. فقط‌ امیدواریم‌ در این‌ تحقیقات‌ دچار لغزشهای‌ اساسی‌ نشده‌ باشیم. نتیجه‌ این‌که‌ بررسی‌ حاضر به‌ ویژه‌ آن‌ بخشی‌ که‌ مربوط‌ به‌ آسیاست‌ خصیصه‌ای‌ کاملا" موقت‌ دارد. قضاوت‌ نهایی‌ فقط‌ حق‌ اهل‌ فن‌ است».(21)

-3-4 نیاز به‌ مطالعه‌ تطبیقی؛ وبر، در میان‌ جامعه‌شناسان‌ کلاسیک‌ مطالعة‌ تطبیقی‌ در حوزة‌ ادیان‌ را ضروری‌ می‌داند. اما در کار تطبیقی، توجه‌ به‌ حوزه‌های‌ خاص‌ دیگر، هر قدر هم‌ قابل‌ اعتراض‌ باشد ، اجتناب‌ناپذیر است‌ و با پذیرفتن‌ تردیدهای‌ زیادی‌ که‌ دربارة‌ میزان‌ موفقیت‌ وجود دارد، باید نتیجه‌گیری‌ کرد.

-4-4 ملاحظة‌ نسبیت‌گرایی؛ او ادعای‌ مطالعة‌ کامل‌ فرهنگها را نداشته‌ است‌ و یافته‌هایش‌ مبتنی‌ بر مطالعة‌ محدود است:

«ما در این‌ تحقیقات، مدعی‌ تحلیل‌ کامل‌ فرهنگها - ولو به‌ اختصار - نیستیم؛ برعکس، در هر فرهنگ‌ به‌ دقت‌ بر عناصری‌ تأکید می‌کنیم‌ که‌ با عناصر تمدن‌ غربی‌ متفاوت‌ است.بنابراین، این‌ تحقیقات‌ متوجه‌ مشکلاتی‌ است‌ که‌ از این‌ دیدگاه، برای‌ درک‌ فرهنگ‌ غرب‌ اهمیت‌ دارد. با توجه‌ به‌ هدف‌ ما اتخاذ روش‌ دیگری‌ به‌ نظر امکان‌پذیر نیامد، اما برای‌ این‌که‌ سوءتفاهمی‌ پیش‌ نیاید، باید در اینجا بر تحدید هدف‌ خود تاکید خاص‌ داشته‌ باشیم».(22)

وبر به‌ لحاظ‌ توانایی، محدودیت‌ فرصت‌ و هدفی‌ امکان‌ مطالعة‌ کلیت‌ مذاهب‌ و فرهنگهای‌ غیر غربی‌ را نداشته‌ است. از این‌ رو احکام‌ او بایستی‌ محدود تلقی‌ شود. از طرف‌ دیگر، آن‌ بخش‌ از فرهنگ‌ و تمدنهای‌ غیر غربی‌ را مطالعه‌ کرده‌ است‌ که‌ در شناخت‌ غرب‌ بیشتر از هرجای‌ دیگر مؤ‌ثر بوده‌ است.

«در اینجا فقط‌ به‌ نکته‌های‌ مقایسه‌پذیر با ادیان‌ غربی‌ اکتفا کرده‌ام».(23)

 

            ‌5 - نقد رویکرد تک‌ عاملی‌

عده‌ای‌ به‌ دلیل‌ بدفهمی‌ آرا و نظریات‌ وبر، او را در مجموع‌ از متفکران‌ تک‌ عاملی‌ شناخته‌اند اما خود او منتقد این‌ دیدگاه‌ است. در دوران‌ او دو نوع‌ برداشت‌ تک‌ عاملی‌ (اقتصادگرایی‌ مارکس‌ و فرهنگ‌گرایی) وجود داشته‌ است‌ که‌ او هردوی‌ این‌ رویکرد را نقد کرده‌ است. در آغاز او مدعی‌ است‌ با دیدگاه‌ جبری‌ و اصالت‌ بخشی‌ به‌ تحولات‌ اقتصادی، تفسیر دقیقی‌ از وقایع‌ ارائه‌ دهد:

«در عین‌ حال‌ باید خود را از اسارت‌ این‌ فکر آزاد سازیم‌ که‌ می‌توان‌ نهضت‌ اصلاح‌ دین‌ را به‌ عنوان‌ نتیجة‌ الزاماً‌ تاریخی‌ از برخی‌ تحولات‌ اقتصادی‌ استنتاج‌ کرد. موقعیتهای‌ تاریخی‌ بیشماری‌ لازم‌ بود بوجود آید که‌ نمی‌توان‌ آنها را به‌ هیچیک‌ از قوانیناقتصادی‌ کاهش‌ داد و قابلیت‌ هیچ‌ نوع‌ تبیین‌ اقتصادی، به‌ ویژه‌ روندهای‌ کاملا" سیاسی‌ را ندارند، تا کلیساهای‌ جدیدالتأسیس‌ بتوانند دوام‌ یابند».(24)

در ادامة، برجسته‌ کردن‌ صرف‌ احیای‌ دینی‌ به‌ عنوان‌ عامل‌ اصلی‌ توضیح‌ پیدایش‌ سرمایه‌داری‌ - که‌ دیدگاه‌ اصالت‌ فرهنگی‌ مدعی‌ آن‌ بودند - را نیز نقد کرده‌ است:

«از سوی‌ دیگر، ما قصد نداریم‌ نظریة‌ دستوری‌ و احمقانه‌ای‌ را بپذیریم‌ که‌ می‌گوید روح‌ سرمایه‌داری‌ (به‌ مفهومی‌ که‌ قبلا" بیان‌ شد) می‌تواند فقط‌ ناشی‌ از تأثیرات‌ نهضت‌ اصلاح‌ دین‌ باشد. یا قبول‌ کنیم‌ که‌ سرمایه‌داری‌ به‌ عنوان‌ نظام‌ اقتصادی، از جمله‌ دستاوردهای‌ نهضت‌ اصلاح‌ دین‌ باشد. این‌ واقعیت‌ که‌ برخی‌ اشکال‌ مهم‌ سازمان‌ تجاری‌ سرمایه‌داری‌ به‌ مراتب‌ قدیمتر از نهضت‌ اصلاح‌ دین‌ است، دلیلی‌ کافی‌ برای‌ این‌ ادعاست. برعکس، باید تعیین‌ کنیم‌ که‌ نیروهای‌ مذهبی‌ تا چه‌ حد در تکوین‌ کیفی‌ و گسترش‌ کمی‌ روح‌ سرمایه‌داری‌ در جهان‌ نقش‌ داشته‌اند».(25)

وبر با وجود اینکه‌ قایل‌ به‌ دیدگاه‌ تک‌ عاملی‌ (فرهنگی‌ یا اقتصادی) نیست، ولی‌ همچنان‌ معتقد است، فرهنگ‌ در تحول‌ جامعة‌ جدید نقطة‌ آغاز است:

«قصد من‌ این‌ نیست‌ که‌ یک‌ تفسیر علی‌ معنوی‌ یک‌ جانبه‌ از فرهنگ‌ و تاریخ‌ را جایگزین‌ تفسیر علی‌ ماده‌گرایانة‌ یک‌ بعدی‌ کنم. امکان‌ مساوی‌ برای‌ هر یک‌ از این‌ علل‌ وجود دارد، ولی‌ اگر هر کدام‌ به‌ منزلة‌ نقطة‌ آغاز محسوب‌ نشوند و نتیجة‌ نهایی‌ تحقیق‌ تلقی‌ شوند، هیچ‌کدام‌ خدمتی‌ به‌ حقیقت‌ تاریخی‌ نمی‌کنند».(26)

رویکرد او به‌ فرهنگ‌ و دین‌ صرفاً‌ در تحقق‌ برخی‌ از سطوح‌ سرمایه‌داری‌ است. او ضمناً‌ مدعی‌ است‌ پس‌ از اینکه‌ سرمایه‌داری‌ تحقق‌ یافت. (علت‌ ایجاد آن)، علت‌ ابقایی‌ نخواهد بود و علل‌ دیگری‌ جایگزین‌ خواهند شد.

«... کسی‌ چه‌ می‌داند، شاید امروز روحیة‌ ریاضت‌گرای‌ مذهبی، از قفس‌ پریده‌ باشد، اما سرمایه‌داری‌ فاتح‌ به‌ دلیل‌ این‌ که‌ متکی‌ به‌ شالوده‌های‌ مکانیکی‌ است، دیگر نیازی‌ به‌ حمایت‌ روحیة‌ دینی‌ ندارد. غنچة‌ شکفتة‌ جانشین‌ متبسم‌ آن، یعنی‌ عصر روشنگری، ظاهراً‌ به‌ گونه‌ای‌ التیام‌ نیافتنی‌ پژمرده‌ شده‌ و نظریة‌ تعهد در برابر تکلیف‌ فردی، مانند شبح‌ عقاید مذهبی‌ در زندگی‌ مادی‌ پرسه‌ می‌زند».(27)

وبر در ادامة‌ نقد دیدگاههای‌ تک‌ عاملی، با آنکه‌ تحولات‌ دینی‌ را عامل‌ توسعه‌ می‌داند، به‌ شرایط‌ و موقعیت‌ نیز توجه‌ دارد:

«باید تعیین‌ کنیم‌ که‌ نیروهای‌ مذهبی‌ تا چه‌ حد‌ در تکوین‌ کیفی‌ و گسترش‌ کمی‌ روح‌ سرمایه‌داری‌ در جهان‌ نقش‌ داشته‌اند. علاوه‌ بر این، کدام‌ جنبه‌های‌ عینی‌ فرهنگ‌ سرمایه‌داری‌ ریشه‌های‌ مذهبی‌ دارد».(28)

از این‌ روست‌ که‌ نمی‌توان‌ یافته‌های‌ وبر را برای‌ کل‌ تاریخ‌ غرب‌ و شرق‌ تعمیم‌ داد. او صرفاً‌ قصد فهم‌ و بیان‌ همبستگیها را دارد:

«تنها بررسی‌ مقاطع‌ همبستگیهای‌ معین‌ بین‌ عقاید دینی‌ و اخلاق‌ عملی‌ امکان‌پذیر است».(29)

 

            ‌الگوی‌ تحلیل‌ وبر

وبر برای‌ تحلیل‌ سرمایه‌داری‌ الگویی‌ طراحی‌ کرده‌ است‌ که‌ در آن‌ رابطة‌ دو متغیر اصلی‌ (اخلاق‌ و سرمایه‌داری) را در نظر دارد:

«باید تعیین‌ کنیم‌ که‌ نیروهای‌ مذهبی‌ تا چه‌ حد در تکوین‌ کیفی‌ و گسترش‌ کمی‌ روح‌ سرمایه‌داری‌ در جهان‌ نقش‌ داشته‌اند. علاوه‌براین، کدام‌ جنبه‌های‌ عینی‌ فرهنگ‌ سرمایه‌داری‌ ریشه‌های‌ مذهبی‌ دارد»؟(30)

این‌ سؤ‌ال‌ برای‌ تعیین‌ رابطة‌ نیروهای‌ مذهبی‌ با جنبه‌های‌ عینی‌ سرمایه‌داری‌ مطرح‌ می‌شود که‌ تغییر و تعیین‌ رابطة‌ آن‌ دو، به‌ واسطة‌ مفاهیم‌ دیگر ممکن‌ است:

«وبر معتقد است‌ که‌ مذهب‌ پروتستان، از طریق‌ تغییر ملاک‌ «برگزیدگی» و «توفیق‌ الهی» و به‌ دست‌ دادن‌ توجیه‌ و تفسیر تازه‌یی‌ از «تقدیر و سرنوشت» و تأکید بر «مسئولیت‌ و مقام‌ فرد» و اصرار بر ضرورت‌ «سخت‌کوشی‌ و ریاضت» موجب‌ پیدایش‌ نظام‌ گستردة‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ سرمایه‌داری‌ در مغرب‌ زمین‌ گشت.(31)

وبر در توضیح‌ اثرگذاری‌ باورها و کردارهای‌ دینی‌ در شکل‌گیری‌ سرمایه‌داری‌ به‌ طرح‌ الگویی‌ پرداخته‌ است‌ که‌ در آن‌ نحوه‌ و سازکارهای‌ رابطة‌ این‌ دو متغیر بازگو شده‌ است. «باورهای‌ دینی»، «قوانین‌ و قواعد و دستورالعملها»، «روحیه‌ و اخلاق» و «سلوک‌ عملی‌ افراد» و «سرمایه‌داری» مفاهیم‌ اصلی‌ مورد نظر او هستند که‌ رابطة‌ آنها را می‌توان‌ در نمودار زیر نشان‌ داد:

در ادامة‌ نوشتار، رابطه‌ بین‌ مفاهیم‌ فوق‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است:

وبر بر باورها و گرایشهای‌ دینی‌ به‌ لحاظ‌ نوع‌ جامعه‌شناسی‌ تفسیری‌ تأکید نموده‌ است، زیرا کنش‌ اجتماعی‌ از نظر او کنشی‌ توأم‌ با تفهم‌ و تفسیر است، کنش‌ اجتماعی‌ او کنش‌ معنی‌ دار است. کنشگر بایستی‌ از آنچه‌ انجام‌ می‌دهد درک‌ و تفهم‌ داشته‌ باشد. در اثر توجه‌ وبر به‌ حیطة‌ دین‌ و باورهای‌ دینی، به‌ تحولات‌ و تغییرات‌ دینی‌ توجه‌ کرده‌ و به‌ تمییز بین‌ روحیات‌ و باورهای‌ دینی‌ پروتستان‌ (با توجه‌ به‌ اختلاف‌ و تنوع‌ تلقی‌های‌ انواع‌ فرق‌ آن) و کاتولیکها پی‌برده‌ است.(32) سؤ‌ال‌ او این‌ است‌ که‌ چرا این‌ دو فرقة‌ دینی‌ در نظر و عمل‌ با یکدیگر متفاوتند؟ در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤ‌ال‌ است‌ که‌ او به‌ نقش‌ واهمیت‌ «اصلاح‌ دینی» در مسیحیت‌ توجه‌ کرده‌ است. از نظر او نقش‌ اصلاح‌ دینی‌ در تأکید مذهبی‌ اعمال‌ دینی‌ بوده‌ است:

«نهضت‌ اصلاح‌ طلبی‌ دینی‌ در مقایسه‌ با ایستار کاتولیکها، فقط‌ این‌ تأثیر را داشت‌ که‌ میزان‌ تأیید مذهبی‌ و تأکید اخلاقی‌ بر کار دنیوی‌ سازمان‌ یافته‌ در مفهوم‌ تکلیف‌ را به‌ میزان‌ بسیاری‌ افزایش‌ داد».(33)

وبر در بررسی‌ اصلاح‌ دینی‌ در مسیحیت‌ به‌ نقش‌ لوتر و کالون‌ در تأکیدات‌ و عبارات‌ خاص‌ نظری‌ و عملی‌ دینی‌ توجه‌ کرده‌ است. از نظر او عمده‌ترین‌ مفهومی‌ که‌ در این‌ فرآیند در پروتستانیسم‌ شکل‌ گرفته‌ است‌ مفهوم‌ «حرفه» است:

«لوتر به‌ موازات‌ اشتغال‌ روافزون‌ به‌ امور دنیوی، ارزش‌ والاتری‌ برای‌ کار دنیوی‌ قائل‌ شد ولی‌ هر روز بیشتر از گذشته‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسید که‌ تحقق‌ عملی‌ تکلیف‌ که‌ فرد با شغل‌ دنیوی‌ خود به‌ دنبال‌ آن‌ است، دربرگیرندة‌ فرمان‌ خاص‌ خدا، مبنی‌ بر انجام‌ وظایف‌ خاصی‌ است‌ که‌ مشیت‌ الهی‌ برای‌ فرد مقرر کرده‌ است».(34)

در پاسخ‌ به‌ این‌ سؤ‌ال‌ که‌ آیا مفهوم‌ حرفه‌ در همه‌ ادیان‌ وجود دارد یا خیر، وبر مدعی‌ است‌ که‌ حرفه، محصول‌ مرحلة‌ اصلاح‌طلبی‌ دینی‌ است:

«ایدة‌ حرفه‌ مانند واژة‌ آن، جدید و محصول‌ مرحلة‌ اصلاح‌طلبی‌ مذهبی‌ است. این‌ را می‌توان‌ یک‌ نکتة‌ شناخته‌ شده، پنداشت. البته‌ درست‌ است‌ که‌ برخی‌ اشارات‌ مربوط‌ به‌ تأیید فعالیت‌ روزانة‌ دنیوی‌ که‌ در این‌ مفهوم‌ مستتر است، قبلاً‌ در قرون‌ وسطی، حتی‌ در عهد یونان‌ باستان‌ وجود داشته، در این‌ باره‌ بعداً‌ بحث‌ خواهیم‌ کرد، اما، این‌ نکته‌ که‌ تحقق‌ حرفة‌ فرد در فعالیتهای‌ دنیوی‌ وی، عالیترین‌ شکل‌ اخلاقی‌ است، بی‌شک‌ نکتة‌ جدیدی‌ است. این‌ همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ به‌ فعالیت‌ دنیوی، ناگزیر معنایی‌ مذهبی‌ داد و برای‌ نخستین‌ بار مفهوم‌ حرفه‌ را بدین‌ معنی‌ متداول‌ ساخت».(35)

آنچه‌ از این‌ مفهوم‌ در نزد وبر با اهمیت‌ است:

«انجام‌ وظایف‌ دنیوی‌ در هر موقعیتی، تنها شیوة‌ زندگی‌ مقبول‌ خداست‌ و خواستة‌ خدا فقط‌ این‌ است. بنابراین، تمام‌ حرفه‌های‌ مشروع‌ نزد خدا ارزش‌ یکسانی‌ دارند. تردیدی‌ نیست‌ که‌ این‌ نوع‌ توجیه‌ اخلاقی‌ از فعالیت‌ دنیوی، از مهمترین‌ نتایج‌ دوران‌ اصلاح‌طلبی‌ مذهبی، به‌ ویژه‌ متأثر از لوتر است».(36)

بسیاری‌ از افرادی‌ که‌ در پی‌ یافتن‌ نوع‌ رابطه‌ بین‌ اخلاق‌ و توسعه‌ - که‌ ماکس‌ وبر آن‌ را مطرح‌ کرده‌ است‌ - هستند، در این‌ مورد دچار اشتباه‌ شده‌اند. زیرا آنها بدون‌ ملاحظة‌ بنیان‌های‌ نظری‌ وبر، به‌ ترسیم‌ رابطة‌ بین‌ اخلاق‌ و توسعه‌ پرداخته‌اند. با این‌ که‌ در بنیان‌ نظری‌ متفاوت‌ از وبر بوده‌اند، یافته‌هاشان‌ را وبری‌ قلمداد کرده‌اند. افزون‌ بر این، ماکس‌ وبر، نظریه‌اش‌ را براساس‌ تصور خاص‌ و مشخصی‌ که‌ از مفهوم‌ «حرفه» داشته‌ است، ارائه‌ داده‌ است:

«ایدة‌ اصلی‌ که‌ وبر برای‌ اثبات‌ نظریه‌اش‌ بدان‌ استناد می‌کند، در واژة‌ حرفه‌ متجلی‌ است. لوتر، همانند اغلب‌ الهیون‌ قرون‌ وسطا، حرفه‌ را به‌ معنی‌ نوعی‌ زندگانی‌ می‌دانست‌ که‌ فرد بنابر مشیت‌ الهی‌ داراست‌ و سرپیچی‌ از آن‌ مخالف‌ احکام‌ الهی‌ است. و مدعی‌ است‌ که‌ از نظر یک‌ کالونیست، حرفه‌ وضعیتی‌ نیست‌ که‌ فرد در آن‌ به‌ دنیا می‌آید؛ بلکه‌ فعالیت‌ حساب‌ شده‌ و مناسبی‌ است‌ که‌ برای‌ خود برمی‌گزیند و با احساس‌ مسئولیت‌ شرعی‌ آن‌ را دنبال‌ می‌کند. فعالیت‌ اقتصادی‌ که‌ زمانی‌ خطری‌ برای‌ روح‌ تلقی‌ می‌شد، پس‌ از تعمید در آبهای‌ شفادهنده، ولی‌ یخ‌زدة‌ الهیات‌ کالونیستی، قداستی‌ تازه‌ می‌یابد. کار فقط‌ وسیلة‌ اقتصادی‌ و امرار معاش‌ نیست؛ بلکه‌ هدفی‌ معنوی‌ است..».(37)

وبر می‌گوید: تکلیف‌ تعهدی‌ است‌ که‌ فرد نسبت‌ به‌ حرفة‌ خود احساس‌ می‌کند؛ صرف‌ نظر از ماهیت‌ آن، چه‌ به‌ صورت‌ بهره‌برداری‌ از تواناییهای‌  مشخص‌ باشد یا فقط‌ تملک‌ مادیات‌ (مانند سرمایه) باشد.(38)

حال‌ این‌ سؤ‌ال‌ مطرح‌ است‌ که‌ آیا کلمه‌ و مفهوم‌ «حرفه» آن‌ گونه‌ که‌ وبر مطرح‌ کرده‌ است‌ به‌ کالوینیسم‌ اختصاص‌ دارد و در فرقه‌های‌ دینی‌ دیگر قابل‌ رؤ‌یت‌ نیست؟ یا این‌ که‌ این‌ مفهوم‌ به‌ لحاظ‌ نظری‌ در همه‌ ادیان‌ و فرقه‌ها وجود دارد ولی‌ کالون‌ توانسته‌ است‌ از آن‌ دستورالعملی‌ تهیه‌ کند و طرفدارانش‌ را تحت‌ تأثیر قرار دهد. و سؤ‌ال‌ دیگر این‌ که‌ آیا می‌توان‌ این‌ مفهوم‌ را در تفکر اسلامی‌ خصوصاً‌ تفکر شیعی‌ یافت؟ برای‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ این‌ سؤ‌الات‌ لازم‌ است‌ مفاهیم‌ و شاخصه‌های‌ اصولی‌ را که‌ وبر در طرح‌ مفهوم‌ «وظیفه» یا «حرفه» مورد نظر دارد در سطح‌ نظری‌ بیان‌ کرد و همچنین‌ در سطح‌ عمل‌ به‌ آنچه‌ مؤ‌منان‌ عملاً‌ بدان‌ توجه‌ دارند آن‌ را دنبال‌ کرد. مقصود وبر از طرح‌ مفهوم‌ حرفه‌ 1 فعالیت‌ حساب‌ شده‌ و2 احساس‌ مسئولیت‌ شرعی، است. اینها تعیین‌کنندهتوسعه‌ نیستند بلکه‌ آنچه‌ در عمل‌ مؤ‌منان‌ تبلور می‌یابد زمینه‌ساز توسعه‌ است.-1 درک‌ متفاوت‌ از کار؛ کار به‌ عنوان‌ وظیفه‌ و هدفی‌ معنوی‌ تا کار به‌ عنوان‌ ابزار دست‌یابی‌ به‌ زندگی‌ بهتر،-2 عدم‌ تضاد بین‌ تقوا و ثروت‌ جویی،-3 روحیه‌ و نگرشی‌ اخلاقی‌ کهدرستکاری، وقت‌شناسی، سعی‌ و کوشش‌ و صرفه‌جویی‌ را به‌ دنبال‌ دارد.-4 کسب‌ درآمد بیشتر به‌ همراه‌ پرهیز اکید از تمام‌ لذایذ زودگذر زندگی‌ و بالاتر از همه، اجتناب‌ کامل‌ از روحیة‌ خوشگذرانی‌ است.(39) 5 - افراد سختی‌ کشیده، محاسبه‌گر، جسور و بالاتر از همه‌ خویشتن‌دار، قابل‌ اطمینان، متعهد به‌ کار و مقید به‌ اصول‌ و افکاری‌ کاملاً‌ بوژوایی.(40)

آیا واقعاً، عناصری‌ که‌ در طرح‌ فوق‌ در رابطه‌ با مفهوم‌ «حرفه» از جانب‌ ماکس‌ وبر مطرح‌ شده‌ است‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌ و فرهنگ‌ شیعی‌ وجود دارد؟ و یا اینکه‌ در تقابل‌ نگرشی‌ که‌ وبر تحت‌ عنوان‌ دیدگاه‌ سنتگرایی‌ از آن‌ یاد می‌نماید، بر فرهنگ‌ ما غلبه‌ دارد؟

از توضیح‌ متغیر دیگر «قوانین، قواعد و دستورالعملها» در الگوی‌ فوق‌ وبر به‌ مفهوم‌ «آموزة‌ سرنوشت‌ مقدر»، رسیده‌ است. این‌ مفهوم‌ از تحولات‌ ایجاد شده‌ بر اثر نهضت‌ اصلاح‌ دینی‌ بدست‌ آمده‌ است:

«برگزیدگی‌ فرد مسیحی‌ تا با تمام‌ توان‌ خویش‌ دستورات‌ پروردگارا به‌ منظور بزرگداشت‌ عظمت‌ او انجام‌ دهد اما خداوند از بندة‌ برگزیدة‌ خود انتظار موفقیت‌ اجتماعی‌ هم‌ دارد، زیرا مشیت‌ او این‌ است‌ که‌ زندگی‌ اجتماعی‌ باید مطابق‌ اوامر او سازمان‌ یافته‌ باشد فعالیت‌ اجتماعی‌ یک‌ مسیحی‌ منحصراً‌ فعالیتی‌ است‌ برای‌ بیشترین‌ تجلیل‌ از خداوند.

اما کالوینیسم‌ در مسیر تکاملی‌ خود چیزی‌ مثبت‌ به‌ آن‌ افزود و آن‌ اندیشة‌ وجوب‌ اثبات‌ ایمان‌ فردی‌ در فعالیت‌ دنیوی‌ بود. این‌ اندیشه‌ به‌ گرایشهای‌ وسیعتر مذهبی‌ انگیزه‌ای‌ مثبت‌ برای‌ ریاضیت‌گرایی‌ داد.

ترکیب‌ ایمان‌ با جبرگرایی‌ مطلق‌ در هنجارهای‌ معتبر و تعالی‌ کامل‌ خداوند به‌ خودی‌ خود یک‌ کار فوق‌العاده‌ بود. در عین‌ حال، این‌ آیین‌ از آیین‌ متعادلتر به‌ مراتب‌ جدیدتر بود و برای‌ احساسی‌ که‌ خدا را تابع‌ قانون‌ اخلاق‌ می‌دانست، امتیازات‌ بیشتری‌ قائلبود. مهمتر از همه‌ دوباره‌ خواهیم‌ دید که‌ ایدة‌ اثبات‌ برای‌ مسئلة‌ مورد نظر ما چقدر اساسی‌ است. چون‌ اهمیت‌ عملی‌ ایدة‌ اثبات‌ را می‌توان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ بنیاد روان‌شناختی‌ اخلاق‌ عقلی‌ به‌ بهترین‌ وجهی‌ در این‌ آیین‌ مطالعه‌ کرد..».(41)

وبر در توضیح‌ روحیه‌ و اخلاق، معتقد است، آموزه‌ کالونیستی‌ زمینه‌ساز روحیه‌ و خلقیاتی‌ است‌ که‌ موجب‌ رفتارهای‌ متفاوتی‌ می‌گردد:

«آموزه‌های‌ کالونیستی» سرنوشت‌ مقدر کاملاً‌ بی‌نظیر دانسته‌ شده‌ است، بلکه‌ تأثیرات‌ روانشناختی‌ آن‌ به‌ طور فوق‌العاده‌ای، نیرومند بوده‌ است

روحیه‌ و اخلاق: وبر معتقد است‌ روحیات‌ و خلقیات‌ که‌ ریشه‌ در باورهای‌ دینی‌ داشته‌ باشد، نتیجة‌ عملی‌ خواهد داشت: ما در اینجا به‌ موضوع‌ کاملاً‌ متفاوتی‌ توجه‌ داریم‌ و آن‌ تأثیر روان‌شناختی‌ قوانینی‌ است‌ که‌ از باورها و کردار دینی‌ نشأت‌ می‌گیرد و جهت‌دهندة‌ سلوک‌ عملی‌ و مقیدکنندة‌ فرد است.(42)

وبر تعمداً‌ تأثیر روان‌شناختی‌ قوانین‌ را روحیة‌ سرمایه‌داری‌ نامید:

«ارزیابی‌ مذهبی‌ از کار مداوم‌ و منظم‌ در یک‌ تکلیف‌ دنیوی‌ به‌ عنوان‌ عالیترین‌ ابزار ریاضت‌گرایی‌ و در عین‌ حال‌ مطمئن‌ترین‌ راه‌ برای‌ اثبات‌ تولد مجدد و ایمان‌ راستین، باید نیرومندترین‌ اهرم‌ برای‌ گسترش‌ ایستای‌ نسبت‌ به‌ زندگی‌ باشد، که‌ ما آن‌ را روحیة‌ سرمایه‌داری‌ نامیده‌ایم».(43)

 

            ‌نتایج‌ عملی‌

وبر نتایج‌ عملی‌ روحیة‌ سرمایه‌داری‌ را به‌ شرح‌ زیر نشان‌ داده‌ است:

            ‌1) قانونی‌ بودن‌ ثروت‌اندوزی‌

از نظر وبر می‌توان‌ به‌ طور خلاصه‌ گفت‌ که‌ ریاضت‌گرایی‌ دنیوی‌ پروتستان‌ به‌ طور نیرومندی‌ علیه‌ لذت‌جویی‌ زودگذر ناشی‌ از کسب‌ ثروت‌ عمل‌ کرد و میزان‌ مصرف، به‌ ویژه‌ مصرف‌ کالاهای‌ تجملی، را محدود کرد. از سوی‌ دیگر، این‌ تأثیر روان‌شناختی‌را داشت‌ که‌ موانع‌ سنتی‌ در راه‌ کسب‌ کالاها را از میان‌ برداشت. این‌ ریاضت‌گرایی، قیود غریزی‌ مال‌اندوزی‌ را درهم‌شکست‌ و نه‌ تنها به‌ مال‌اندوزی‌ جنبة‌ قانونی‌ داد، بلکه‌ آن‌ را (به‌ مفهومی‌ که‌ بحث‌ شد) به‌ منزلة‌ مشیت‌الهی‌ تلقی‌ کرد. همان‌طور که‌ پیوریتن‌ها و نیز «بارکلی» مدافع‌ بزرگ‌ کواکرها معتقدند مبارزه‌ علیه‌ هوا و هوس‌ نفسانی‌ و دلبستگی‌ به‌ اشیای‌ مادی، مبارزه‌ علیه‌ مال‌اندوزی‌ عقلانی‌ نبود، بلکه‌ مبارزه‌ای‌ علیه‌ استفادة‌ غیرعقلانی‌ از ثروت‌ بود.(44)

            ‌2) ثروت‌اندوزی‌ وظیفه‌ دینی‌ است‌

وبر معتقد است:«این‌ ثروت‌ فقط‌ هنگامی‌ که‌ موجب‌ بطالت‌ و لذت‌جویی‌ گناه‌آمیز می‌شود، از لحاظ‌ اخلاقی‌ مذموم‌ است. ثروت‌اندوزی‌ وقتی‌ بد است‌ که‌ هدف‌ خوشگذرانی‌ و بطالت‌ باشد. ولی‌ کسب‌ ثروت‌ از طریق‌ انجام‌ وظیفه‌ و تکلیف‌ نه‌ تنها اخلاقاً‌ جایز است، بلکه‌ عملاً‌ توصیه‌ شده‌ است».(45)

            ‌3) تقسیم‌کار اخلاقی‌ است‌

از نظر او تأکید بر اهمیت‌ ریاضت‌گرایی‌ حرفه‌های‌ ثابت، یک‌ توجیه‌ اخلاقی‌ برای‌ تقسیم‌ کار تخصصی‌ جدید به‌ وجود می‌آورد.

            ‌4) کار تکلیف‌ است‌

او همچنین‌ مدعی‌ است‌ که‌ کار به‌ عنوان‌ تکلیف‌ را تنها وسیلة‌ حصول‌ یقین‌ در کسب‌ فیض‌ است. از سوی‌ دیگر، بهره‌کشی‌ این‌ اشتیاق‌ به‌ کار را قانونی‌ می‌کند و از فعالیت‌ کارفرما به‌ نوعی‌ رسالت‌ شغلی‌ تعبیر می‌شود.(46)

 

            ‌5) تعبیر جدید از کارگر

تلقی‌ کار به‌ منزلة‌ یک‌ تکلیف، همانند گرایش‌ متناظر آن‌ یعنی‌ مال‌اندوزی‌ فرد تاجر، مشخصة‌ کارگر معاصر شد.

            ‌6) نتیجة‌ عملی‌ در تفکر

محصول‌ نهایی‌ این‌ سلوک‌ عملی‌ از نظر وبر، پیدایش‌ سرمایه‌داری‌ است‌ که‌ امری‌ ناخواسته‌ است. وقتی‌ محدودیت‌ در مصرف‌ با ثروت‌اندوزی‌ تلفیق‌ می‌شود، نتیجة‌ عملی‌ و اجتناب‌ناپذیر آن‌ روشن‌ است: انباشت‌ سرمایه‌ از طریق‌ ریاضت‌گرایی‌ اجباری. محدودیت‌هایی‌ که‌ برای‌ مصرف‌ ثروت‌ وضع‌ شد، به‌ طور طبیعی‌ سرمایه‌گذاری‌ تولیدی‌ را افزایش‌ داد ولی‌ متأسفانه‌ از نظر آماری، تعیین‌ میزان‌ نیرومندی‌ این‌ نفوذ قابل‌ انباشت‌ نیست.

وبر با دست‌یابی‌ به‌ نتایج‌ عملی‌ روحیة‌ سرمایه‌داری‌ و دریافت‌ پدیدة‌ جدید سرمایه‌داری‌ به‌ جمع‌بندی‌ نظری‌ زیر دست‌ یافته‌ است.

«یکی‌ از عناصر پایه‌ای‌ روحیة‌ سرمایه‌داری‌ جدید، بلکه‌ روحیة‌ کل‌ فرهنگ‌ جدید، یعنی‌ سلوک‌ عقلانی‌ مبتنی‌ بر ایدة‌ تکلیف، از روحیة‌ ریاضت‌گرایی‌ مسیحی‌ سر برون‌ آورد. و این، همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ این‌ بحث‌ به‌ دنبال‌ اثبات‌ آن‌ است...»(47)

 

            ‌پی‌نوشتها

- وبر، ماکس، اقتصاد و جامعه: مفاهیم‌ اساسی‌ جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی‌ اقتصادی، جامعه‌شناسی‌ سیاسی، ترجمه‌ منوچهری، عباس، ترابی‌نژاد، مهرداد، عمادزاده، مصطفی.مولی، چاپ‌ اول، 1374.

- وبر، ماکس، اخلاق‌ پروتستان‌ و روح‌ سرمایه‌داری، مترجم، انصاری، عبدالمعبود، سازمان‌ مطالعه‌ و تدوین‌ کتب‌ علوم‌انسانی‌ دانشگاهی، تهران‌ 1371.

- فروند، ژولین، جامعه‌شناسی‌ ماکس‌ وبر، ترجمه‌ نیک‌ گهر عبدالحسین‌ ، چاپ‌ سوم، ایران‌ 1368.

- لاشئی، حسین، رسالة‌ کارشناسی‌ ارشد، بررسی‌ و نقد جامعه‌شناسی‌ دینی، امیل‌ دورکهایم، ماکس‌ وبر، کارل‌ مارکس. دانشکدة‌ علوم‌ اجتماعی‌ دانشگاه‌ تهران، 1354.

- آزاد ارمکی، تقی، نظریه‌های‌ جامعه‌شناسی، انتشارات‌ سروش، 1375.

.1 وبر، صفحه‌ 6، 1371.

.2 وبر، صفحه‌ 10، 1371.

.3 وبر....صفحه‌ 5 - 6، 1371.

.4 وبر، صفحه‌ 29 - 30.1371.

.5 وبر، صفحه‌ 24 - 25. 1371.

.6 فروند، ژورین. جامعه‌شناسی‌ ماکس‌ وبر، ترجمه‌ عبدالحسین‌ نیک‌گهر، چاپ‌ دوم، ایران، 1368.

.7 وبر، اخلاق‌ پروتستان‌ و روحیه‌ سرمایه‌داری‌ صفحه‌ 83-82.

.8 وبر، ص‌ 226، 1371

.9 وبر، ص‌ 20، 1371.

.10 وبر، ص‌ 27.

.11 ص‌ 73.

.12 وبر ، ص‌ 12.

.13 وبر، ص‌ 14.

.14 وبر، ص‌ 18.

.15 وبر، ص‌ 27.

.16 وبر، ص‌ 29 - 30.

.17 وبر، ص‌ 11.

.18 وبر، ص‌ 12.

.19 صفحه‌ 36 - 37.

.20 صفحه‌ 37.

.21 همانجا، ص‌ 37.

.22 همانجا، ص‌ 37.

.23 وبر، ص‌ 39.

.24 همانجا ص، 83 - 84.

.25 ص‌ 84.

.26 وبر، ص‌ 157.

.27 وبر، ص‌ 156.

.28 ص‌ 84.

.29 ص‌ 84.

.30 ص‌ 84.

.31 لاشئی، حسین، 1334.

.32 وبر، 1374.

.33 ص‌ 77.

.34 ص‌ 78.

.35 وبر، ص‌ 74.

.36 وبر، ص‌ 75.

.37 وبر، صص‌ 17-18.

.38 وبر، ص‌ 54.

.39 صص‌ 66 - 67.

.40 همانجا، ص‌ -111 112

.41 همانجا، ص‌ 113

.42 وبر، ص‌ 88

.43 وبر، ص‌ 148.

.44 وبر، ص‌ 147.

 45و 46. ص‌ 140.

 .47 ص‌ 153.

 

 

تبلیغات