در این مطالعه سعی شده است یکی از موضوعات مهم روانشناسی یعنی نیازهای انسانی که در میان روانشناسان، نظریه پردازانی چون موری، هورنای و مازلو به آن توجه بیشتری مبذول داشته اند از منظر قرآن کریم مورد بررسی قرار گیرد.
تردیدی نیست که به نظر نگارنده این گونه پژوهشها پس از قرار گرفتن در حوزه نقد و پالایش های متوالی می توانند در یک فرایند پژوهشی طولانی اجزای شفاف و روشنی از روانشناسی یا انسان شناسی از دیدگاه اسلام باشند. هر چند سئوالاتی که در آغاز این بحث مطرح شده است، سئوالاتی اساسی است.
مورد اشاره در این مقاله صرفاً قرآن کریم بوده است بدون اینکه با عدم طرح احادیث و روایاتی که بخوبی می توانستند روشنگر نقاط تاریک و مبهم اینگونه پژوهشها باشند، عظمت حوزه حدیث و روایت نادیده انگاشته شود.
نگارنده معتقد است اگر به همت پژوهشگران ابعاد مساله با دقت بررسی شوند در یک مجموعه بزرگ تر بتوان روانشناسی اسلامی را به یک هیأت کل منسجم و سازمان یافته تبدیل نمود.