آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

پژوهش با هدف ارائه مدل نظری و تجربی خودتخریب گری با تأکید بر تحول یافتگی من، با این فرضیه انجام شد که تحول یافتگی من می تواند در رابطه میان تنیدگی و تنیدگی ادراک شده به عنوان متغیر تعدیل کننده نقش ایفا نماید. 258 دانشجو به پرسش نامه های خودتخریب گری مزمن (CSDS)، آزمون تکمیل جمله دانشگاه واشنگتن (WUSCT)، مقیاس تنیدگی ادراک شده (PSS) و مقیاس وقایع زندگی پایکل (PSLE) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با کمک نرم افزارهای SPSS-21 و LISREL-8.72 و با بهره گیری از همبستگی و تحلیل مسیر انجام شد. یافته ها نشانگر ارتباط معکوس تحول یافتگی من و خودتخریب گری بود. شرکت کنندگان به دو دسته با سطح تحول یافتگی بالا و پایین تقسیم شدند و رابطه خطی میان تنیدگی، تنیدگی ادراک شده و خودتخریب گری در هر گروه مورد بررسی قرار گرفت؛ تمامی مسیرها معنی دار بودند و مدل با یافته ها برازش داشت. معنی داری CR به دست آمده، حاکی از وجود تفاوت معنی دار در ضریب دو گروه با تحول یافتگی من بالا و پایین بود. مسیر «عامل تنیدگی زا← تنیدگی ادراک شده» در افراد با تحول یافتگی پایین من، از قدرت بیشتری برخوردار بود، چرا که طبق انتظار تحول یافتگی بالای من، به عنوان یک سازه بنیادین، قبل از ادراک تنیدگی، می تواند از اثر و میزان تنیدگی بکاهد. یافته ها به بسط مدل ساده ای منتهی شد که در آن صرفاً وجود تنیدگی ها یا ادراک آنها را عاملی برای گرایش به خودتخریب گری می دانست. تحول یافتگی من، به عنوان یکی از شاخص های اساسی در تحول شخصیت، نقش مهمی در این مدل تبیینی ایفا کرد. این یافته ها در درمان افراد با گرایش های خودتخریب گر کمک کننده است.

تبلیغات