آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۳

چکیده

ایمان گرایان ایمان را امری خودبنیاد و مبتنی بر مؤلفه های درونی می دانند که حجیت خود را از منابع معرفتی غیر از عقل برمی گیرد. حال چه ایمان بی نیاز از عقل باشد یا در ستیز با عقل باشد یا حوزه معرفتی و متافیزیکی ایمان و عقل از هم جدا باشد. سی. اس. لوئیس گونه ای دیگر از ایمان گرایی را پیش می نهد که بر اساس آن، اگرچه ایمان در گام نخست، امری خردپذیر و مبتنی بر استدلال عقلی است، پس از تحقق ایمان و دل سپردگی فرد به خدا، او دیگر دل در گرو عقل ندارد و به قراین و شواهد مخالف ایمان هیچ توجهی نمی کند و در این امر برحق است؛ چراکه آنجا دیگر باید گوش به غیب سپرد و ایمان دیگر از سنخ باورهای علمی نیست که دانشمند باید همیشه متوجه شواهد موافق یا مخالف باشد. مهم ترین چالش این رهیافت در خردگریزی ایمان، ناکامی در تبیین دو مرحله ایمان است و روشن نیست ایمان مبتنی بر خرد با ایمان از روی لجاجت چه رابطه ماهوی و وجودی دارند. اگر حقیقت ایمان همان اعتقاد از روی عقلانیت باشد، ایمان مرحله دوم، حقیقت مستقلی ندارد. اگر هم حقیقت ایمان به بی اعتنایی به قراین مخالف است، خردپذیری اولیه آن بدون وجه است. مقاله حاضر در پی تبیین و تحلیل نگره لوئیس با بازخوانی مبانی و مدعیات اوست. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای تحلیل انسجام درونی نظریه و نیز میزان همخوانی آن با مبانی پیشین فلسفی سامان یافته است.

A Critical Analysis of Stubborn Faith (Faithism according to Lewis' Reading)

Faitheists consider faith to be self-founded and based on internal components, which derives its validity from sources of knowledge other than reason. Whether faith does not need reason or is in conflict with reason, or whether the epistemological and metaphysical domains of faith and reason are separate. C. S. Lewis proposes another kind of faithism, according to which, although faith is rational based on rational reasoning in the first step, after the realization of faith and person’s devotion to God, he no longer is not interested in reason and evidence against faith, and is right in this matter; Because there, one should listen to the unseen and faith is no longer a part of scientific issues which scientist must always be aware of the agreeable or opposed evidence. The most important challenge of this approach in escape from reason of faith is the failure to explain the two stages of faith, and it is not clear what the essential and existential relationship between faith based on reason and faith based on stubbornness. If the truth of faith is the belief based on rationality, the faith of the second stage does not have an independent truth. If the truth of faith is disregarding the opposite evidence, then its initial rationality is meaningless. This article seeks to explain and analyze Lewis's point of view by rereading his foundations and claims. This research is organized in a descriptive-analytical way and based on the analysis of the theory's internal coherence and its consistency with previous philosophical foundations.

تبلیغات