آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

یکی از اساسی ترین و مبهم ترین تجربه های بشری که بخشی از پیچیدگی و غنای زبان را شکل می دهد، مقوله «زمان» است. زمان به تنهایی قابل درک و تجربه نیست. از این رو، در قالب مقوله «فضا» درک و تجربه می شود. به طور کلی، دو رویکرد مختلف نسبت به عبارت های زمانی اشاره ای نمایان است: یکی استعاره ناظر متحرک و دیگری استعاره زمان متحرک. از دیدگاه ناظرمتحرک، زمان ثابت درک می شود و ناظر خودش به سمت زمان حرکت می کند. ولی در دیدگاه زمان متحرک، زمان به عنوان چیزی در حال حرکت درک می شود و ناظر نسبت به آن ثابت است.  هدفِ پژوهش حاضر، بررسی نقش برخی تفاوت های فردی در درک استعاری زمان در زبان فارسی است. این تفاوت ها شامل تفاوت در شیوه زندگی (دانشجویان در مقابل کارمندان دانشگاه)، اهمال کاری، وظیفه شناسی و برون گرایی است. به این منظور، به پیروی از دافی و فیست (Duffy & Feist, 2014) و بر اساس پرسش مبهم جلسه چهارشنبه بعد مک گلون و هاردینگ (McGlone & Harding, 1998) سه آزمایش طراحی شد. یافته های به دست آمده از این سه آزمایش با آزمون های آماری همخوانی خی دو و تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین متغییرهای پژوهش به شرح زیر ارتباط وجود دارد: (1) شیوه زندگی (دانشجویی در مقابل کارمندی)، بر درک استعاری عبارت زمانی مبهم جلسه چهارشنبه بعد تأثیر معناداری دارد، (2) افزون بر این، اهمال کاری و وظیفه شناسی دانشجویان  فارسی زبان بر درک درک استعاری عبارت زمانی مبهم جلسه چهارشنبه بعد تأثیر معناداری دارد، و (3) همچنین، برون گرایی دانشجویان  فارسی زبان  بر درک درک استعاری عبارت زمانی مبهم جلسه چهارشنبه بعد تأثیر معناداری دارد.

تبلیغات