پژوهش حاضر به بررسی چرایی ورود تشکل مذهبی «جامعه تعلیمات اسلامی» به عنوان یکی از گروه های مذهبی پیشرو در زمینه پذیرش آموزش نوین بعد از سقوط رضاشاه می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد این تشکل مذهبی با توجه به روند تحولات اجتماعی و لزوم حضور موثر در جامعه و ایجاد توانایی در مواجهه اصولی و مناسب با تهدیداتی که از ناحیه جریان های فکری منسوب به کمونیسم و ناسیونالیسم و همین طور القائات فرق ضاله مانند بهاییت می شد، با درک اهمیت پذیرش آموزش نوین، سیاست طرد و نفی آموزش جدید را که تا این زمان سیاست رایج مذهبی ها بود، کنار گذاشته و با ساخت مدارس جدید و توسعه آنها، خود را پیشرو و الهام بخش یک حرکت و رویکرد جدید در فضای آموزشی کشور در میان مذهبی ها قرار می دهد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و اسنادی- کتابخانه ای این مسئله را بررسی کرده است.