سیاستگذاری درباره توسعه در ایران نیازمند بازتعریف اهداف و انتخاب رویکردهایی است که در سطوح خرد و کلان به اتفاق نظر، هم افزایی و همکاری سازنده منجر شود. شکاف های متعددی پیش روی توسعه ایران است، این شکاف ها از مبانی هویتی سه گانه ایرانیان (اسلامی- غربی و ملی) ریشه گرفته و موجب شکاف نظری (تضادهای فکری، هویتی و نگرشی) و بحران اجماع شده است. در جمهوری اسلامی ایران برخی نخبگان و بخش هایی از حاکمیت، از الگوی توسعه مرسوم در جهان پیروی کرده و شماری دیگر الگوی پیشرفت را به جای توسعه مطرح می کنند. این تضاد مفهومی تغییر و تحول در ایران را به مسئله ای پیچیده تبدیل کرده است. پرسش های پژوهشی عبارت اند از: 1. مهم ترین عوامل ناکامی الگوها و برنامه های توسعه در ایران چیست؟ 2. الگوی حکمرانی خوب چگونه می تواند مسئله توسعه در جمهوری اسلامی ایران را حل کند؟ در فرضیه پژوهش استدلال می شود که شکاف نظری و بحران اجماع مهم ترین عوامل ناکامی الگوها و برنامه های توسعه در ایران بوده اند و می توانند به ناپایداری منجر شوند. به نظر می آید الگوی حکمرانی خوب که در دنیا از آن به عنوان کلید و راه حل معمای توسعه یاد می کنند، می تواند مسئله توسعه ایران را نیز حل کند. اجماع محوری یکی از مشخصه های حکمرانی خوب است، زیرا حکمرانان باید با همکاری جامعه مدنی و بخش خصوصی، حکمرانی خوب را پی بگیرند تا بتوانند بحران اجماع را پایان دهند و مسئله توسعه حل شود.