بررسی و معرفی کتاب: چهارگزارش از تذکرةالاولیأ
آرشیو
چکیده
متن
چهارگزارش از تذکرةالاولیأ
نویسنده: بابک احمدی
چاپ اول: 1376
تیراژ: 30000
ناشر: نشر مرکز
تعداد صفحه: 234
بهأ: 980 تومان
چهارگزارش از تذکرة الاولیای عطار حاصل چهار بار خوانش متن است، که به گفتة گزارشگر متن فقط شرح بیخویشی آن عارفان و سودای کشف آن شکلِ دیگر اندیشه نیست، بلکه مهمتر از آن نشانة عشق به زبان مادری است؛ زبانی که تذکرةالاولیا اوج تواناییهایش را نشان میدهد. و هدف گزارشگر خلاصه اینست که «خواننده چون این رساله را بست، تذکرةالاولیا را بگشاید و در زبان ساده و بیان موجز و اعجاز آمیزش چیزی بیابد که با دانستههای پیشین او همخوانی نشود.»
هدف گزارشگر اول شرح و مقایسه بیخویشی عارفان و دوم توصیف تذکرةاولیا است که در این چهار گزارش نمایان است. به طوری که سه گزارش یک و دو و چهار به بیخویشی عارفان میپردازد و گزارش سوم وارد قلمرو زبان میشود. گزارش نخست، به دلالتها در متن میپردازد و هدف آن کشف نشانههای زندگی هر روزة آدمی و فهم پیشینه تاریخی این نشانهها است. گزارش دوم هم به معناهایی میپردازد که فهمشان در چارچوب دلالتهای متن برای مردم آن دوران ممکن بوده است و هدف گزارش سوم زبان جادویی متن و تازگیها و ویژگیهای سبک و توان روایتگری عطار است. و گزارش چهارم به گفتة گزارشگر «آرزوی دیرین دست یافتن به معناهای باطنی و رازهای نهفته در متن است». گزارشگر اعتراف میکند که همواره مجذوب تقابل منطق عرفان با خردباوری جدید بوده است و اذعان دارد که آثار دیگرش همواره به این دو گونه کاربرد عقل توجه داشته است. « و در این راه از تاریخ دیوانگی میشل فوکو یاریها گرفته است.» و باز اعتراف میکند که «نه میخواهد و نه میتواند ستایشگر منطق غیر نقادانهی سخن عرفانی باشد.» همانطور که پیشتر ذکر شد دلبستگیاش به متن به دلیل زبان جادویی آن و سودای کشف این اندیشه است. در صورتی که اگر انسانی خردباور، به معنای جدید آن باشیم، پس «آن گرسنگان اندوهگین و آن تشنگان عدالت و دوستی چه پیامی دارند؟» و طبیعی است که میان تفکر گزارشگر و تفکر حاکم بر متن شکافی پدید میآید. به طوری که این دو نوع تفکر فرسنگها از یکدیگر دور میشوند و چون هیچ نقطة مشترکی با یکدیگر ندارند از هیچ لحاظ هم قابل مقایسه نیستند. پس ادعای گزارشگر مبنی بر کشف شکل دیگری از اندیشه و کشف رازهای موجود در متن، نمیتواند صحت داشته باشد. حتی اگر اندیشة مؤلف را نادیده انگاریم نمیتوانیم نسبت به شرایط تاریخی متن بی اعتنا باشیم. همانطور که گزارشگر نیز اذعان کرده است در کشف نشانههای هر روزه ناگزیر از شناخت و درک تاریخی این دلالتها هستیم. پس نمیتوان آفرینش متن را در خلأ فرض نمود. از آنجا که فوکو در تبارشناسی اندیشهها، تاریخ اندیشه را به دورانهای مختلفی تقسیم کرده است، و در این میان از تاریخ دیوانگی نیز سخن به میان آورده است، به نظر میرسد هیچگاه با تاریخ دیوانگی نمیتوان به سراغ این گرسنگان اندوهگین و تشنگان عدالت رفت. حتی اگر تذکرةالاولیا تا این حد از منطق مکالمه دور افتاده باشد که علتی جز تعلق به نظام و پایگان خانقاهی و منطق و سخن آن نداشته باشد که در اینجا، علت تامه شمردن این وابستگی نمیتواند برای تمامی شخصیتهایی که در این کتاب مطرح گردیدهاند مصداق داشته باشد و این حکم کلی برای تمامی این شخصیتها درست نیست.
فوکو در تاریخ دیوانگی، به شرایط تاریخی ظهور خرد وبی خردی در قرن هفدهم میپردازد و قبل از ورود به این بحث یادآور میشود که در سدههای میانه، میان خرد و بیخردی یا عقل و جنون تمایزی قایل نمیشوند، بر خلاف قرن هفدهم که این تمایز آشکار میشود یعنی مجانین و دیوانگان هر چند مورد بی مهری و تمسخر قرار میگرفتند، اما جامعه آنها را از زندگی اجتماعی بیرون نمیراند و مؤسسه و سازمانی در میان نبود تا آنها را در آنجا نگهداری کنند. یعنی تا اواخر رنسانس، میان خرد و دیوانگی حدفاصل قاطعی وجود نداشت. در همین زمان بود که با احداث تیمارستان جامعه نشان داد که دیگر تاب تحمل نابخردی و جنون را ندارد. در واقع از قرن نوزدهم هم به بعد دیوانگان موجوداتی مضر به حال جامعه تلقی میشوند و به همین دلیل در محیطهایی گردآوری و نگهداری میشوند. این مجملی از نظریه فرکو در تاریخ دیوانگی است. آیا همانگونه که گزارشگر تصریح کرده است که «در این راه از تاریخ دیوانگی میشل فوکو یاریها گرفته است». میتوان نظریة فوکو را با این نظریه که «آنان که هیچ نمیخواستند مگر زندگی در جهانی دیگر و رضای خدایشان را» مقایسه نمود. اصولاً این دو جهانبینی آن قدر از یکدیگر دوراند که نمیتوان به مقایسة میان این دو پرداخت و اگر با این ذهنیت به مطالعة متن بپردازیم تنها زبان جادویی کتاب ما را به آن نزدیک خواهد کرد و از دیگر سو، از منطق سخن عارفانة آن فاصله خواهیم گرفت و جنگی که در این رساله برپاست تا آن جاکه مربوط به زبان و تحقیق در منابع میشود، نمیتواند چندان جدید به نظر آید، زیرا نویسندگان پیشین در آثار مربوط به عطار تا حد زیادی به این امر پرداختهاند. اما در مورد منطق سخن عارفانه و مقایسة آن با خردباوری جدید باید گفت هر چند در تحلیل این داستانها نمیتواند چندان کار آمد باشد، اما نگاه جدیدی به متون کلاسیک مناسب به طوری که گزارشگر در تحلیل داستان سمنون با آن مواجه گردیده است، (ص 45) سؤالهای گزارشگر از متن نیز ناشی از همین طرز تلقی است و همانطور که خود گزارشگر اذعان میدارد عطار از پیش شرط کرده که در پی شرح و تفسیر نیست، پس به پرسشهای ما پاسخ میدهد. اگر با این نگاه بنگریم نمیتوان بسیاری از این داستانها را تفسیر کرد. در متن تذکره آمده است: «حق تعالی هر که را خواند نه به علت خواند و چون راند نه به علت راند. تو ای ذوالنون! فارغ باش که کار فعال لمایرید به قیاس عقل تو راست نیاید.» پس هر چه کنیم این روایات با عقل امروزین ما سازگار نیست.
گزارش سوم از متن حاوی نکات جالب توجهی دربارة زبان عطار است. زبان تذکرة الاولیا را زبانی میداند که «منش اصلی نثر روزگار سامانی را دارد و برای روزگار خود شاید کمی کهنه به نظر میرسد. هدف عطار رساندن پیام به مردم عادی بود، و تأثیر گذاشتن بر دلهای آنان» و سعی در نشان دادن گذر از زبان تمثیلی به زبان نمادین دارد.
گزارشگر درباره زبان میگوید: «تذکرةالاولیا کتابی است که در آن به مسئلة زبان، بیانگری و حدود صدق آن اشاره زیاد شده است.» یا در جای دیگر «تذکرةالاولیا کلام محور است. در آن مدام گفتار حضوری و زنده از نوشتار برتر دانسته شده است.» و یا «از یاد نبریم که تذکرةالاولیأ بیشتر درباره کلام گفتاری پارسایان است، که دیدیم شماری از آنان خواندن و نوشتن نمیدانستند و با نوشتار بیگانه بودند». (صص 4 - 123) و از این سخنان نتیجه میگیرد که: «مگر نه این که عطار خود ناگزیر از نوشتن گفتهها شده بود و در جریان نوشتن میان گفتهها و کردارها همانندی یافته بود و این هر دو را موضوع تفسیر و تأویل خود کرده بود؟» و اینکه راهی جز کلام مکتوب نیافته بود تا این حکایات را به نسلهای بعد برساند. «پس چرا این همه او را در مورد تمایزی که میان نوشتار و گفتار قایل شده بود به تردید نینداخت؟» این سؤال یکی از سؤالهای اساسی در مورد متن است که باید در جهانبینی عارفان به این سؤال پاسخ گفت. امید است که اثری مستقل در بررسی جهانبینی عارفانه و عارفان تذکرةالاولیا منتشر شود تا به دور از پیش فرضها بتوانیم به گوهر متن دست یابیم.
این کتاب، نگاهی جدید به متون کلاسیک ماست و میتواند سرآغاز راهی برای نگاههای جدید به متون گذشته باشد.دیگر پری روی این متون تاب مستوری در شرح «مشکلها» و «تصحیحهای» بیفایده ندارد. آری زمان آن رسیده است که متون گذشتگاه را با توجه به اندیشههای نگارندگان آنان احیأ کنیم.