ملی کردن نفت از دوره های مهم تاریخ معاصر ایران و به یک معنا اولین تجربه حضور جدی ایران در عرصه سیاست بین الملل محسوب می شود. در این دوره شاهد مذاکرات جدی و طولانی میان نمایندگان دولت ایران و طرف های غربی هستیم. بریتانیا می کوشید رفتار دولت مصدق را از طریق مجموعه ای از تهدیدات و مشوق ها تغییر دهد. با وجود این، در طول زمان شاهد تغییر ملموس در رفتار دولت ایران در خصوص مسئله نفت نیستیم. دولت مصدق می توانست با انعقاد توافقی جدید با شرکت نفت جنوب تهدیدات را خنثی و درآمد بیشتری کسب کند و دولت را از فروپاشی کامل نجات دهد، اما تنها در پی اجرای کامل قانون «خلع ید» و اخراج شرکت نفت از ایران بود. اگرچه این سرسختی همواره مورد توجه ناظران داخلی و خارجی بوده، تاکنون توضیحی نظام مند از آن ارائه نشده است. هدف این مقاله بررسی چگونگی امکان پذیری تکوین و تداوم ملی کردن نفت در دولت مصدق به رغم وجود تهدیدات مادی است. با تکیه بر نظریه امنیت هستی شناختی و روش تحلیل گفتمان نشان داده می شود که با شکل گیری پیله ادراکی در قالب ساخت خویشتن و حوزه سوژگی در رابطه با دشمن نزدیک و دور و در تداوم آن، تکوین هویت مقاومت و سیاست شرم که سبب عزت جویی شد، امکان گریز از ملی کردن نفت وجود نداشت.