آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

ارتباط دوطرفه خدای متعال و بندگان در متون دینی از جمله قرآن و نهج البلاغه به شکل پربسامد و پردامنه مطرح شده است. دو حالت برای ارتباط بین بنده و پروردگار متصور است. در حالت اول این ارتباط را می توان ارتباط وجودی خواند؛ یعنی ارتباط مستقیم با خود خدا نه با صورت ذهنی که از خدا داریم. در حالت دوم این ارتباط شکل غیر وجودی دارد؛ یعنی خدای متعال در کانون مستقیم توجه فرد نیست، بلکه با مفهوم انتزاعی و ذهنی از خدا مواجه هستیم. در متون توحیدی قرآن و نهج البلاغه غلبه با نگاه وجودی است؛ یعنی ارتباط انسان و خدا به جز وجه نظری از ابعاد عاطفی، کششی، گرایشی نیز برخوردار است؛ اما اهتمام مفسران و شارحان متون دینی به بعد عقلی محض و ترجیح آن بر وجوه عاطفی انسان، تفاسیر و شروح را از مفاهیم وجودی که متمرکز بر بعد غیر ذهنی و عاطفی انسان است، محروم می کند. البته با تمایز این دو وجه (ذهن و قلب) و بزرگ نمایی تفاوت آنها نباید تقابل آن دو را نتیجه گرفت؛ ولی رجحان بخشی افراطی به وجوه نظری متون دینی و استفاده پرغلظت از زبان نظری محض و ضریب دادن تصاعدی به ادبیات غیر وجودی می تواند دین را از مدار ارتباط گیری عامه پیروان دین خارج کند. در این مقاله با به کارگیری روش های مفهوم سازی، معناشناسی، توجه به سیاق و با استناد به قرآن و نهج البلاغه رویکرد وجودی و متافیزیکی به دین تفکیک شده، اهمیت رویکرد وجودی در فهم متون دینی را تبیین نموده ایم.

تبلیغات