هدف این مقاله بررسی نحوه مطالعه سیستم باورها در سیاست خارجی است. سیستم باورها از دهه 1960 و با بهره گیری از دستاوردهای علم روان شناسی وارد حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل شد. پیوند میان روان شناسی و سیاست خارجی موجب دستیابی به مهم ترین ویژگی سیستم باورها یعنی انسجام باورها یا انسجام شناختی شد. فرض نظریه انسجام شناختی این است که افراد، جهان را با تکیه بر باورهای کلیدی خود می فهمند و در تلاش برای حفظ انسجام باورهای خود هستند و این مسئله کلیدی سبب تبدیل بررسی نظام باورهای تصمیم گیران سیاست خارجی به یکی از اولویت های پژوهش به ویژه در سطح خرد یعنی تصمیم گیری سیاست خارجی شد، بنابراین جای طرح این سؤال به وضوح احساس می شد که از چه سازوکار یا سازوکارهای روش شناختی می توان نظام باورها و عقاید تصمیم گیران سیاست خارجی را بررسی کرد؟ به نظر می رسد سیستم باورها را می توان به مثابه نقشه شناختی درنظر گرفت که بر محور سه لایه از باورها شامل جهان بینی، ایدئولوژی و دکترین های سیاست خارجی استوار است.