آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۷

چکیده

اغلب پژوهش هایی که درباره راهبرد آمریکا در قبال دموکراسی خواهی در غرب آسیا صورت گرفته اند، به نوعی سردرگمی راهبردی اشاره دارند. آنها معتقدند آمریکا از طرفی در پی دموکراسی سازی و حمایت از حقوق بشر بوده و از دیگر سو بیم داشته که منافع راهبردی خود در منطقه را از دست بدهد؛ از این رو چنین ملاحظاتی موجب بروز کنش های ناسازوار از سوی این کشور شده است. اما در این مقاله، این پرسش مطرح می شود که مبنای راهبرد سیاست خارجی ایالات متحده در دو سوریه و بحرین در قبال روند دموکراسی خواهی چه بوده است؟ در پاسخ با واکاوی حوادث دو کشور سوریه و بحرین پس از سال 2011، این فرضیه طرح شده که مبنای کنش ایالات متحده مشخص و مبتنی بر موازنه راهبردی است. یافته های مؤید فرضیه نشان می دهند: حفظ موازنه با هدف جلوگیری از بر هم خوردن تعادل نیروهای منطقه ای راهبرد سیاست خارجی آمریکا بوده است. دموکراسی خواهی و حمایت از حقوق بشر در راستای راهبرد موازنه به کار گرفته می شود و در صورت تضاد بین این دو مقوله، موضوع دوم نادیده انگاشته می شود. در این نوشتار ضمن بهره گیری از رویکرد توصیفی - تحلیلی، در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای استفاده شده است.

تبلیغات