آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۷

چکیده

در جامعه ایران قبل از انقلاب اسلامی مباحثی شکل گرفت که این مباحث به شکل دو گفتمان رقیب با محوریت عبدالکریم سروش و رضا داوری به بعد از انقلاب کشیده شد. گفتمان سروش با علایق دینی و متأثر از تجربیات و اندیشه های اسلامی، فلسفه علم پوپر، دقت های منطقی و معرفت شناختی فلسفه تحلیلی و لیبرالیسم آگاهانه در پی سازگاری با مدرنیته بود. گفتمان داوری با علایق دینی و هویتی به تأثیر از هایدگر و فلسفه قاره ای به دفاع از فلسفه و ضدیت با منطق گرایی، علم گرایی و به کار بردن پیش فرض های ضدروشنگری غربی در مورد جامعه، سیاست، دین، علم و همچنین موضع گیری مذهبی علیه عقل انسان مدرن، به تفاسیر ضد مدرن می پردازد. این گفتمان ها بر شکل گیری جریان های سیاسی و اجتماعیِ مذهبی و غیرمذهبی ایران تأثیرگذار بوده و هر کدام در پی پاسخگویی به مشکلات جامعه ایران بودند. مباحث این دو از اول انقلاب با اختلافات شروع شد و به اوج خود رسید، اما در دوران متأخر به یکدیگر نزدیک تر شد. ازاین رو هدف نوشته حاضر در پاسخ به این پرسش که فلسفه قاره ای و تحلیلی چه تأثیری بر نواندیشان در جمهوری اسلامی ایران گذاشت؟ این است که با روش تحقیق تطبیقی و با تأکید بر چارچوب مفهومی هرمنوتیک قصدگرای اسکینر، متأثر از فلسفه قاره ای و تحلیلی به بررسی اندیشه های داوری و سروش بپردازد.

تبلیغات