مقاله حاضر با توجه به سه رهیافت فلسفی، تاریخی، و فلسفی- تاریخی، ضمن توجه اساسی به روش شناسی لاک، سعی دارد با پیوند میان فلسفه سیاسی لاک و تاریخ زمان وی، نشان دهد که چرا و چگونه فهم منطق درونی دو رساله حکومت و لیبرالیسم لاک که اغلب از طریق دو رهیافت نخست موضوع پژوهش قرار گرفته، ناممکن و بلکه بدون دلالت های کاربردی لازم برای بازخوانی و بازسازی اندیشه سیاسی مختار است. زیرا در یکی تجارب تاریخی لاک در مستعمرات امریکایی، و در دیگری اصول اساسی اندیشه سیاسی و فهم لیبرالیسم وی نادیده گرفته شده است. به بیان دیگر، این رویکرد ضمن تبیین تعارض های اندیشه سیاسی و نشان دادن چهره ژانوسی لاک، درصدد است تا ضمن توجه به غایت اندیشه سیاسی لاک در بنای لیبرالیسم داخلی و ناسیونالیسم استعماری، نشان دهد که هم نظریه تساهل و اندیشه آزادی خواهی لاک که طرف داران رویکرد اول، آن ها را مؤثر در شکل گیری دو رساله تلقی می کنند و هم تجارب استعماری لاک که طرف داران رویکرد دوم، آن ها را مؤثر در شکل گیری دو رساله می پندارند، هر دو با هم در شکل گیری اندیشه سیاسی لاک قابل توجیه، تفسیر و داوری اند.