نظم سیاسی موجود در جهان، برگرفته از عهدنامه وستفالیایی و بر مبنای واحدهای مجزای دولت- ملت بنا نهاده شده است. اما از دیدگاه جهان شمول، کلان نگر و انسان محور اسلام، مرزهای ایمان و عقیده به جای ملیت و سرزمینْ در ترسیم خطوط جدا کننده بخش های مختلف جامعه بشری مبنا بوده و دارای اصالت است. نظم مورد نظر جهان اسلام در واقع مبین تصویری فراملی از یگانگی امت اسلامی و فراتر از آن همبستگی نوع بشر در سایه مبانی و پیوندهای عقیدتی مشترک است که این اصل به طور اصولی در تقابل با بنیان های نظم سیاسی و بین المللی حاکم می باشد. سؤالی که در این زمینه مطرح است آنست که در اندیشه اسلامی، مبنای تقسیم بندی جامعه بشری بر مبنای چه مولفه هایی استوار است و این مبناها چه تأثیری بر رویکرد نظام موجود در ج.ا.ا. گذاشته است؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه اصلی اینست که اسلام به مرزهای عقیدتی توجه داشته، گوناگونی های جغرافیایی و سیاسی در جوامع انسانی (قومی، فرهنگی، نژادی) را مانع شکل گیری امت واحده اسلامی نمی داند و چنین دیدگاهی رویکردهای ج.ا.ا. را به عنوان نظامی اسلامی نیز تحت تأثیر قرار داده است. برای اثبات این فرضیه با بررسی دیدگاه های مختلف اندیشمندان اسلامی و رویکرد عملی ج.ا.ا. در طول بیش از سه دهه گذشته، اختلاف دیدگاه امت محور اسلامی با نظم مستقر دنیای امروز مورد بررسی قرار گرفته است.