آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

این نوشتار به بررسی چگونگی شکل گیری هویت و ماهیت وجودی آن در بین سازه انگاران متعارف و رادیکال می پردازد. سازه انگاری متعارف به دلیل تاکید بر نظریه ساختار یابی و نیز برخی مفروضات رئالیسم علمی از سوی سازه انگاران رادیکال متهم به ذات انگاری و پذیرش هویت پیشینی برای کارگزاران است. علاوه بر آن عدم توجه به گفتمانی بودن رابطه و نادیده گرفتن نقش قدرت در آن، دوگانه انگاری مدرنیستیِ خود/دیگری، فرض وجود دو کنشگر خردمند در «دیدار اول»، - که «خود»، پیش از تعامل «دیگری» را می شناسد- فرض یکپارچه بودن معنای « نشانه» ، فرض توانایی ترسیم رابطه علّی بین کنش خاص و معنای خاص و فهم تثبیت شده از هویت به عنوان یک متغیر در تبیین علّی، از دیگر نقد های سازه انگاران رادیکال است که در مقابل بر سیالیت و گفتمانی بودن هویت، توجه به ادعای این مقاله این است که علاوه بر

تبلیغات