این مقاله بر آن است که علی رغم اهمیت نظریه های فرهنگی روابط بین الملل و نقش عناصر فرهنگی و ارزشی به عنوان متغیرهای مهم سیاست خارجی، سیاست و امر سیاسی همچنان جایگاه برتر را در شکل دهی روابط میان کشورها در عرصه جهانی دارد و می تواند عامل شتاب یا تضعیف همکاری های فرهنگی باشد. مقاله با مرور مباحث نظری مربوط به چرخش فرهنگی و تمدنی در روابط بین الملل و سیاست خارجی و نیز نظریه حوزه تمدنی ایرانی و ایران فرهنگی که بر ضرورت تمرکز روابط ایران با کشورهای حوزه تمدنی تأکید دارند، اهمیت برتری سیاست در روابط بین المللی و سیاست خارجی را نشان می دهد و به آزمون می گذارد. نگارنده با انتخاب روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان که در عرصه های گوناگون در دو دهه پیش به جلوه درآمده اند و با تمرکز بر همکاری های دو کشور در زنده کردن خط نیاکان (فارسی) در برابر خط روسی (سریلیک)، نشان می دهد که علی رغم تلاش های هر دو کشور و نخبگان فرهنگی آنها در این راه، سیاست و عوامل سیاسی مانع اصلی این همکاری ها شده و آنها را به بن بست کشانده است.