اینکه خداوند و شئونِ او شبیه چیست، از مهم ترین پرسش های مطرح در حوزه کلام، فلسفه دین، حکمت و عرفان است؛ از طرفی دیگر طبقِ آموزه های منطقی و فلسفی، تمثیل یا تشبیه افاده یقین نمی کند؛ لذا در فلسفه چندان جایگاهی برای طرح در خلالِ مباحث ندارد؛ اما حکمای اسلامی درعمل بسیار از تمثیل استفاده برده اند؛ به طوری که نوعی روشِ تفکرِ فلسفیِ خاص این فلسفه را القا می کند. به اعتقاد این مقاله در منظری کلی دو نوع تمثیل در منابعِ معرفتیِ حکمایِ اسلامی قابلِ تشخیص است که می توان یکی را «مِثل» و دیگری را «مَثَل (= مِثال)» نامید. تمثیل در معنای «مِثل»، تشبیهی در عرض و تمثیل در معنای «مَثَل» تشبیهی در طول است. بینِ دو تشبیه عرضی هیچ حملی - جز از جهتِ وجه تشبیه وجود ندارد؛ اما در تشبیه طولی بنا بر تطابقِ عوالم و درنتیجه از جهات مختلف حملِ حقیقت و رقیقت حاکم است. تمثیلِ طولی در آنِ واحد از هم ویژگیِ تشبیه برخوردار است و هم تنزیه. توجه به این نوع تمایز می تواند ما را در فهمِ بهتر مباحثِ حکمی نظیرِ حقیقتِ رابطه «نور مجرد» و «نور مادی»، فهم بخشِ اعظمی از مباحثِ دینی و حلِ بسیاری از معضلاتِ معرفتی یاری برساند.