ملاصدرا بر اساس اصولی ازجمله اصل جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء، حرکت جوهری و سیر نفس بین عوالم سه گانه و اثبات تجرّد قوه خیال، ضرورت وجود بدن اخروی و نحوه پیدایش آن و همچنین کیفیت آن را بیان می کند. طبق دیدگاه او بدن اخروی بدنی مثالی است که عینیت آن با بدن دنیوی بر اساس ملاک این همانی شخصی روشن می گردد. در این دیدگاه بدن مثالی بدنی جسمانی با ماده متفاوت و متناسب با عالم خیال است که با فاعلیت نفس خلق می شود. جان هیک نیز با اعتقاد به بازآفرینی انسان به عنوان واحد جسمی- روانی توسط قدرت پروردگار و ارائه نظریه بدل، وجود بدن اخروی را اثبات و آن را بدلی مشابه بدن دنیوی با ماده متفاوت، اما غیرروحانی معرفی می کند. او ملاک این همانی شخصی را حافظه می داند و به همین سبب بدن اخروی را بدنی جدید و غیر از بدن دنیوی تلقی می کند. در مقام مقایسه، دو دیدگاه دارای نقاط اشتراک و افتراقی هستند که بر اساس آنها می توان دیدگاه جان هیک از فیلسوفان سنت دینی مسیحی را به دیدگاه صدرالمتألهین، بزرگ ترین فیلسوف اسلامی، نزدیک دانست.