پژوهش حاضر به بررسی ابعاد روان شناختی استبداد رضا شاه می پردازد؛ فرض را بر این نهاده است که مجموعه اقدامات سرکوب گرایانه رضاشاه اساساً تحت تاثیر مسائل و مشکلات روحی و روانی بوده که از بدو تولد تا رسیدن به قدرت به آن مبتلا و دست به گریبان بوده است بنابراین با بهره مندی از چارچوب روشی آدلر اسپربر به نقش دو مؤلفه خانواده و اجتماع در فرایند شکل گیری شخصیت تأکید شده است چنانچه والدین، نظام تربیتی و جامعه در مهیا نمودن بسترها و شرایط زیستی اقداماتی روشمند و سازنده در جهت رشد و شکل گیری شخصیت سالم افراد در پیش برنگیرند این قبیل افراد در برخورد با موانع و کمبودها دچار حقارت، ترس و نا امنی می شوند. در این راستا دوران کودکی و مراحل بعد زندگی رضاشاه که با حقارت ها و مشقت هایی توأم بوده است؛ تبعات آن در دوران قدرت یابی و پادشاهی با تناقض شخصیتی، ترس و هراس، استبداد و خشونت بر ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و به ویژه نزدیک ترین یارانش نمایان است.