مجسمه شهری با خروج از انحصار موزه و گالری پا به عرصه منظر شهر گذاشت تا ضمن کمک به خوانایی شهر در ارتقای کیفیت بصری آن نیز ایفای نقش کند. در این راستا توجه به ذهنیت مخاطب، تاریخ و زمینه، اصولی مهم در موفقیت مجسمه جهت نیل به اهداف فوق شناخته می شوند.
به نظر می رسد حضور مجسمه در فضای میادین تهران از دوران پهلوی اول تا امروز روندی از اقتدارگرایی پیکره ای تا فردگرایی انتزاعی را طی کرده است. به طوری که اقتدار حاکمیت در دوران پهلوی اول و دوم در بازنمایی واقع گرای پیکره خاندان پهلوی و مشاهیر نمود پیدا می کند و از دهه 80 تا امروز با الگوبرداری از زیبایی شناسی مدرنیستی از رویکردی انتزاعی و فردگرا تبعیت می کند. بنابراین شاید بتوان گفت مجسمه میادین به عنوان نشانه شهری با جدایی گزینی از زمینه و تاریخ و بدون توجه به مخاطب، روند تکاملی به سمت نمادین شدن را طی نکرده است و با انتزاع گرایی از معنابخشی به محیط فاصله گرفته است.