آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۷

چکیده

مقاله حاضر بر آن است که تلقی استلزام ذاتی تجدد، علم و سکولاریسم، ملازمه ای ایدئولوژیک وغیر جهان شمول اما گفتمانی هژمونیک است. این طرز تلقی و تبیین، ابتنا یافته بر منظومه ای از منابع هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، روش شناختی و ارزش شناختی است. بر مبنای دو قاعده «مساوقت وجود و علم» از یک سو و «سنخیت نظام علت و معلول در چارچوب علیت» از دیگر سو می توان درباره سنخ جدیدی از علم و تجدد متعالیه تفکر و تأمل نمود. علم سیاست دینی و تجدد متعالیه با استقلال در مبانی هستی شناسانه و منابع و ابزارهای جامع و چندساحتی در شناخت، بر آن است که علاوه بر دو قاعده مهم «مساوقت» و «سنخیت» اما به دلیل مشکک بودن «وجود» و «علم» و نیز برخورداری هستی و انسان از تأله، نوع و سنخ متمایزی از دانش تصرف و تجدد در حکمت و فلسفه اسلامی به صورت عام و حکمت سیاسی اسلام به طور خاص قابل تأسیس است که ضمن اذعان به استلزام ذاتی اش با قاعده امکان فقری، از آن روی که هستی را اعم از مادی و مجرد و مثال و ... و انسان را مشتمل بر ساحات مُلکی و ملکوتی و برخوردار از من و هویت های عِلْوی و سِفْلی، معرفت شناسی و منابع شناخت را مرکب از حس، تجربه، عقل، شهود و وحی تبیین می نماید لاجرم به تجدد و تصرفی متعالیه و استخلافی رهنمون می گردد.

تبلیغات