1. تصویر رایج گردشگری در ایران، در نمونه های سطح بالا، راهنمایی است که در میان
فضاهای یک مجموعه تاریخی به گروه گردشگران توضیحاتی درباره شهرت بنا می دهد:
سال ساخت، دوره حکومتی، اندازه ها، تعداد اجزاء مهم، سبک کلی و روایتهای
هیجان انگیزی که از مجموعه چهره ای رمزآلود و ماورایی می آفریند. گردشگر پس از
مراجعت، به سرعت داده های نخستین را به فراموشی می سپارد و از ترکیب داستان ها و
افسانه های وابسته، که با شاخه های سست به مجموعه تاریخی متصل شده تصویری
افسانه ای می سازد که با حقیقت شیء فاصله زیاد دارد و امکان بهره مندی از تجربه
تاریخی را به حداقل می رساند. در این رویکرد آثار تاریخی اشیائی برای نازیدن و اعجاب
مخاطب اند و بنا نیست چراغ راه آینده باشند.
درنتیجه گردشگری از این نوع، به تفرجی بدل می شود که برهم زننده عادات روزمره
است و نوعی تمدد اعصاب؛ و انتظار معرفت از آن به حداقل می گراید. این است که در
جامعه ما مفهوم گردشگری به گشت وگذار و خوش گذرانی نزدیکتر است تا سیاحت و
عبرت. اولی حالت روحی موقت انسان را نشانه می گیرد و دومی معرفت و فهم پایدار او را.
روشن است در گردشگری نوع دوم، که معرفت گراست، نشاط ناشی از سفر و تغییر حالت
متعارف نیز نهفته است، اما هدف آن توسعه بینش و ارتقاء فهم گردشگر در مواجهه با
تجربه پیشینیان یا طبیعت است.