صاحب نظران حوزه شهر، شکل گیری سیمای کنونی شهرها را معلول تأثیرگذاری غیرمستقیم عوامل گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، طبیعی، اقلیمی و زیست محیطی دانسته اند. این در حالی که قوانین، مقررات و سیاست های اجرایی مدیریت شهری که عموماً در قالب دستورالعمل ها و ضوابط نمود پیدا می کند به صورت مستقیم و با سرعت بیشتری سیمای شهرها را شکل داده و تغییر می دهند. یکی از این ضوابط و سیاست های اجرایی تجمیع1 است که با تغییر ریخت شهری بر سیمای شهر تأثیر گذارده است.
رشد سریع مهاجرت به تهران در دهه 40 و توسعه بدون برنامه، شرایط جدیدی را در ریخت شناسی شهر تهران رقم زد. تفکیک خرد زمین های زراعی و بایر که در حاشیه شهرها قرار می گرفتند، بافت های ریز دانه را در جای جای این شهر تولید کرد و منجر به توسعه افقی بیش از اندازه شهر شد.
این مسئله در دهه های بعد با افزایش بیشتر جمعیت شهر (رشد تقاضا) و موانع توسعه شهر تهران (کمبود زیرساخت ها و تأسیسات شهری) و لزوم توجه به توسعه درون زا به عنوان یکی از چالش های مدیریت شهری مطرح شد.
در برابر این چالش بود که تجمیع به عنوان یکی از ابزارهای اصلی مدیریت توسعه زمین های شهری به طور وسیع توصیه و به کار گرفته شد. قوانین مختلف، مشوق های فراوان و فعالیت های گسترده ای توسط مجلس، دولت و شهرداری ها به منظور تبدیل سیاست تجمیع به رفتار غالب در ساخت و ساز بافت های ریزدانه مطرح شد.
اما سؤال اینجاست آیا این سیاست، جوابگوی تمام ابعاد توسعه شهرهاست؟ یا تنها به دنبال پاسخگویی به نیاز مسکن و افزایش کیفیت منزل مسکونی است؟ سیاست ها و قوانین ترغیب کننده تجمیع تا چه اندازه به کیفیت محیط زندگی در شهرها پرداخته است؟ آیا مسئله سیمای شهری هیچ گاه به عنوان دغدغه این قوانین و سیاست ها مورد توجه بوده است؟
در این راه ابتدا دلایل ترویج ابزار تجمیع تبیین و سپس ضمن تشریح جایگاه تجمیع در سیاست های توسعه شهری به بررسی دلایل عدم کارایی آن در حوزه سیمای شهری پرداخته خواهد شد.