آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۹

چکیده

تئوری منظر «برنارد لاسوس» از پژوهشی عمیق در باب وضوح (نور، رنگ، جلوه)-آغاز شده و به مبحث باغ، به مثابه نهایت منظر، منتهی می شود؛ آنجاکه زیرساخت ها، که در اعماق ریشه دارند، در روند سریع جهانی شدن در مقیاس محلی ظاهر می شوند. منظر در میدان دید «محدود» و به واسطه نظر، که عامل تجربه سامان بخشی فضاهای مستقر بر تخیلی ازلی است، «قابل درک» می شود؛ تجربه ای که در عین حال تئوری است. این تجربه در یک تبادل درونی مرتباً میان نظر و عمل به یکدیگر ارجاع داده می شود. این فعل وارد فضا شده و حضور اشیا و ارتباطات شان را که سازنده هویت منظر است، ثبت می کند تا تصویر واحد، هویت مند و عمیق آنها را به دست دهد. اینها ویژگی هایی هستند که باید آنها را درنظر گرفت تا آینده تحقق پیدا کند. رابطه میان اُبژه (عین) و منظر، پیچیده، دوپهلو و ویرانگر است. کاربرد عمومی واژه «منظر» و پژوهش مدام برای تعریف آن، بر دشواری بیان ارتباط و پیوند میان اشیا و اُبژه ها صحه می گذارد. توجه به این روابط در بطن تجربه منظر است که بر یک نگاه استوار است. این نگاه تنها بخشی از فضای متراکم را در مقیاس دید می سازد. در این مقیاس عناصر در وحدتی قرار دارند که اغلب به صورت بخشی نیز قابل مشاهده هستند. بنابراین منظر، فرضیه ای بصری در ارتباط با مکان و محیط اطراف ماست. منظر، نادیدنی ها را بیش از دیدنی ها پوشش می دهد؛ یک بازی دایمی میان پیدا و پنهان، حقیقی و خیالی؛ بازی تخیل با روشی خاص و ابزاری برای پرده برداری از منظر و نه تعریف آن. هیچ تجربه ای بدون مبنای نظری پدید نمی آید و بالعکس : ساماندهی مکان ها با درنظر گرفتن مرز میان واقعیت و صورت روشی آشکار در پروژه های برنارد لاسوس است؛ او روشی را پدید آورده که منظر را در حسی واقعیت گرا به گونه ای خاص تجربه و پیش بینی می کند. این مقاله به بررسی روند نظری وی می پردازد.

تبلیغات