در دوران کشاورزی و دامداری، تفاوت های اقلیمی سبب ساز تفاوت های اقتصادی، فرهنگی و لاجرم معماری می شد و پس از انقلاب صنعتی نیز، همانندی در فرایند های اقتصادی، وضعیتی همگانی را به فرهنگ و معماری ملل دیکته می کرد. انقلاب سوم که از آن به «جهانی شدن» تعبیر می شود بر پایه اقتصادهای فراملی (فوکویاما) و جهان اطلاعاتی بی مرز (مک لوهان) در عین تأمین تشابهات زیستی انقلاب دوم، این ظرفیت را دارد که لایه های تمایزجویانة فرهنگی انقلاب اول را نیز حفظ کند. این وضعیت در معماری امروز جهان نیز رویکردهای بین المللی (مشابه) و محصولات منطقه ای (متفاوت) را در پی داشته است. اتفاقی که خود را در مقیاس یک بافت شهری تا طراحی داخلی فضاهای خصوصی و یا حتی طراحی مبلمان به رخ می کشد. هرچند دیگر نمی توان سنت را که محصول انقلاب نخستین است به مثابه الگویی زیستی در نظر گرفت اما از درون جهان جهانی شده می توان به گفتگویی بهره گیرانه با سنت روی آورد؛ گفتگویی بی جبر، درطول تاریخ و عرض جغرافیا.