یکی از تحولات معرفت شناختی طی دهه های اخیر، اهمیت یافتن نقش دین در تبیین پدیده های سیاست بین الملل و سیاست داخلی است. با گسترش و اهمیت یافتن نظریات جدید روابط بین الملل مانند نظریه تکوین گرایی، دیدگاه های پسامدرن و نظریات انتقادی که همگی آنها به عناصر فرهنگی در شکل دهی رفتار سیاسی تاکید دارند، نقش دین بیش از پیش اهمیت یافته است. بروز انقلاب اسلامی و همچنین شکل گیری جنبش های سیاسی دین محور، سبب شده است که دین به عنوان متغیر مستقل در مطالعات روابط بین الملل مورد توجه قرار گیرد. مقاله حاضر، بر اساس چنین دیدگاهی به اهمیت دین در روابط بین الملل و مشروعیت بخشی به اقدامات دولت ها و هویت بخشی به جنبش های سیاسی می پردازد.