مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
مولوی
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
147 - 164
بحث غربت انسان در عرفان، مبحث مهمی است. مهم ترین مشکل انسان عارف، دور شدن از وطن اصلی است و همت او برای بازگشت به دوران وصال مضمون تمام کتاب های عرفانی است. عارف به دلیل اعتقاداتی که دارد نمی تواند همانند سایر مردم زندگی کند؛ ازاین رو، غالباً به گوشه نشینی و کناره گیری از مردم روی می آورد. با توجه به این که غربت دارای انواع مختلف است و در مثنوی غربت عارف به اشکال مختلف مانند غربت در دنیا، غربت روح در جهان مادی، غربت در میان اهل ظاهر اشاره شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. در این پژوهش به بررسی غربت در میان اهل ظاهر از دیدگاه مولوی پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مولوی به عنوان عارفی وارسته، زندگی عرفای بزرگ را در گوشه نشینی و خلوت بیان نموده و حضور در جمع عوام را آفتی برای سلوک می داند؛ زیرا غالباً عامه و اهل ظاهر درکی از کنش های عارف ندارند؛ علاوه بر این که به قضاوت نادرست می نشینند، صحبت آن ها نیز برای عارف بی فایده و گاه مضر است؛ بنابراین خلوت گزینی و سفرکردن و دورشدن از مردم راهکار مناسبی برای پوشش دادن این غربت است. در این میان چله خانه ها با ساختار بصری خاص خود محیطی امن برای چله نشینی عارفان مسلمان هستند. اهداف پژوهش: بررسی اهمیت غربت و چله نشینی عارفان با توجه بر مثنوی مولوی. بررسی ویژگی های بصری چله خانه های عارفان اسلامی. سؤالات پژوهش: غربت و چله نشینی چه اهمیتی در زندگی عارفان دارد؟ چله خانه های عارفان اسلامی دارای چه ویژگی های بصری است؟
تحلیل همسانی گفتار متن های آوینی با یونگ و مولانا در تعالیم عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
159 - 174
هر متن به عنوان یک ساختار، پدیده ای خودبسنده نیست، بلکه در مناسبت با متون قبل و بعد از خود، شبکه ای درهم تنیده از دلالت ها، مشابهت ها و افتراق های معنایی و زبانی را تشکیل می دهد. ازاین منظرمعنا، امری تطبیقی و در تعامل با متون قبل و بعد از خود است. ادبیات دفاع مقدس به عنوان نحله ای از ادبیات معاصر، برخی از معانی خود را از خلال روابط تعاملی با متون قبل از خود به ویژه متون عرفانی کسب کرده است و از منظری تطبیقی با ادبیات عرفانی تا حدودی در راستای یک گفتمان معناساز مشترک قرار دارد. در این مقاله کوشیده ایم تا با روشِ ِتحلیلی توصیفی با رویکردی تطبیقی، خاستگاه های عرفانی و میزان همسانی گفتارمتن های آوینی را با آثار مولانا و کارل گوستاو یونگ، واکاوی کنیم. نتایج این تحقیق هم سویی و هم رنگی سخنان آوینی را با مفاهیمی همچون؛ تجلی، نور، ظلمت و لقاءالله که از واژه ها و مفاهیم پربسامد ابیات مولانا و عرفان است و با بیان تازه در پیشنهاد و فرایند فردیت یونگ به کار گرفته شده اند آشکار می کند
مستان شطح گو یا هوشیاران خاموش؟ (دیدگاه های متفاوت مولوی و شمس درباره شطح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۷
7 - 38
این گمان وجود دارد شمس و مولانا در همه موضوعات عرفانی با هم اتفاق نظر دارند، اما تأمل در دیدگاه های آن ها نشان می دهد در بعضی از فروع دارای اختلاف نظرند. یکی از محورهای متفاوت، آرای آن ها درباره شطح و ابعاد مختلف آن است که چرایی این اختلاف نظر و پاسخ بدان در رجحان سکر بر صحو باتوجه بر مشرب عرفانی هر عارف است. مولانا دیدگاهش با مشرب بایزید همخوانی دارد. برهمین اساس، بی هوشی و بی خویشی شطّاح در مرتبه سکر و حیرت نشانه دین داری و اتحاد نورانی او با حق است که بی هیچ اختیار و حرکتی خاموش و حیران حق است تا حق از زبان وی برای ادای سخن استفاده کند. اما شمس مطابق با مشرب عرفانی جُنید معتقد است، شطح یا سخنان بی تأویل و رسوا معنایی جز حلول، تکبر، عجز و تلوین ندارد و کسب معرفت الرب و حقیقت دین در مرتبه هوشیاری، ورای مراتب چهارگانه مستی بنیان شده است. همچنین از یافته های نوین این پژوهش، کیفیت ارتباط جبر و اختیار با شطح از دیدگاه آنان است. در نگاه مولانا شطّاحان، جبارانی هستند که از سر اختیار از حق خواسته اند آن ها را بی اختیار و فانی در خود گرداند. در نتیجه، هیچ قول و فعلی را به خویش نسبت نداده و خدا را قائل و فاعل حقیقی تمام اعمال می دانند. اما از نظر شمس، اهل سکر چون تنها نمود لطف حقند از تسلط بر احوال، ثبات و اختیار هوشیاران بی بهره و دچار جبر و ضلالت شده اند، لیکن هوشیاران، قَدَریانی هستند که به سبب برخورداری از صفات لطف و قهر حق قادرند بر احوال خویش کاملاً مسلط و شایسته مقام ولایت شوند؛ مقامی که صرفاً مختص اهل صحو است.
بررسی مؤلفه های تربیت درونی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۵
49 - 76
«تربیت درونی» یا «اکتشافی» مبتنی بر فطرت آدمی است و یکی از ناب ترین شیوه های تربیتی است که در دوره معاصر بسیار به آن توجه شده است؛ روان شناسان جدید تربیتی این روش را یکی از مؤثرترین شیوه های تربیتی به شمار می آورند. عارفان پهنه ادب فارسی نیز توجه ویژه ای بر تربیتِ مبتنی بر فطرت داشته اند. مولوی در مثنوی معنوی ، به اصل «تربیت» توجه ویژه ای دارد. تربیت در مثنوی ازجمله مفاهیمی است که مولانا برای نهادینه کردن آن در وجود انسان ها در کنار اموری مانند خدا، معرفت، سیرو سلوک، اعمال عبادی به درونی شدن آن نظر داشته است. این مقاله با هدف بررسی ابعاد تربیت درونی در مثنوی مولوی، درپی پاسخ به این پرسش است: مهم ترین مؤلفه های تربیت درونی که اندیشمندان و روان شناسانِ امر تعلیم و تربیت نیز به آن تأکید داشته اند در مثنوی معنوی کدام است؟ بدین منظور نگارندگان به روش توصیفی تحلیلی، مؤلفه های تربیت درونی را در شش دفتر مثنوی مولوی تحلیل و بررسی کرده اند. با توجه به دستاورد پژوهش، تأکید بر زبانِ عمل، تدریجی بودن امر تربیت، تقلیدنکردن، ثروت محرومیّت، حذف کردن به جای ارائه کردن، عادت ستیزی و توجه به تمایزهای فردی از مهم ترین مؤلفه های تربیت درونی در مثنوی است که جزئیات و مباحث مربوط به آن در محورهایی جداگانه تحلیل و بررسی شده است.
مقایسه سبکی غزلی از حیدری وجودی با غزلی از مولوی (با رویکرد مطالعه زمینه کوچک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
149 - 166
مناسب ترین راهِ شناخت جنبه های فکری، زبانی و ادبی یک شاعر یا نویسنده، مقایسه سبکی است. این مقایسه اگر گسترده باشد، باید همه یک اثر از دو شاعر یا نویسنده با هم مقایسه شود و اگر به صورت فشرده باشد، مقایسه سبکی با دو غزل نیز امکان پذیر است. در این مقاله غزلی از مولوی، شاعر کلاسیک و عارف بزرگ، با غزلی از حیدری وجودی، شاعر معاصر و عارف، با رویکرد «micro-context» مقایسه سبک شناختی می شود. هر دو غزل ازنظر وزن عروضی (فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن) و حرف «رَوِی» یکسان هستند. این مقایسه در سه سطح سبک شناسانه، یعنی زبانی، ادبی و فکری بررسی و تحلیل می شود. حاصل این پژوهش نشان می دهد که هر دو غزل هم ازلحاظ زبانی و هم ازنظر فکری با هم نزدیک اند و در مسائل بسیاری شبیه هم اند؛ نیز مشابهت فکری بیانگر این است که عرفان حیدری وجودی متأثر از عرفان مولوی بوده است.
تحلیل حس شنوایی از دیدگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
بیان مسئله: در نگرش مولوی به حواس پنج گانه ظاهری آدمی، حس شنوایی جایگاهی ممتاز و برتر دارد؛ بنابراین مولوی با توجه به ساحت بیرونی انسان و با نگرش فیزیولوژیک، حس شنوایی را نخستین و مهم ترین حس فعال انسان برای ادراک دنیای محسوسات می داند. این حس در پیوند با دل و درون آدمی، زمینه های تکامل حقیقی انسان را با شنیدن سخنان بزرگان فراهم می آورد. ازسوی دیگر با توجه به ساحت درونی انسان و با نگرش معرفت شناسانه، گوش باطنی را از مراتب وجودی و روحی آدمی می داند که دراثر رفع حجاب ها، موجب درک و فهم سخن و صدای جماد و نبات و عالم عرش و فرش می شود. روش: این مقاله به روش تحلیلی به واکاوی نگرش مولوی درباره حس شنوایی در ساختمان آفرینش آدمی می پردازد. یافته ها و نتایج: مولوی بر آن است که انسان ها، ضمن بهره گیری از حس شنوایی برای ارتباط با دنیای بیرون، باید تاحدّ امکان بکوشند تا مرتبه حس شنوایی ظاهری را به مرتبه شنوایی باطنی برسانند و آن را تکامل بخشند تا از صوت عالم بالا و ذوق و وجد روحانی حاصل از آن بهره مند شوند؛ نیز ازپی آن به صدا و آواز حق برسند (گفت پیغمبر که آواز خدا/ می رسد در گوش من همچون صدا).
بررسی جامعه شناسانه شکوائیه های مولوی در مثنوی معنوی با تاکید بر سه درون مایه کلان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
86 - 117
بثّ الشکوی یا شکواییه، یکی از مضامین و انواع ادبی فرعی است که به معنی درددل و گلایه کردن از رویدادهای رنج آور و دردناک زندگی و بازگو کننده درد و یأس و تیره روزی گوینده آن است. مسئله مهم آنجاست که اصولاً شکواییه ها از نظر موضوع و محتوا متنوعند و نیز عوامل بسیاری از جمله حسّاسیت ها و شرایط روحی خود شاعر و هچنین عوامل اجتماعی و سیاسی حاکم بر محیط زندگی او بر تنّوع مضامین و مفاهیم موجود در گلایه ها تأثیرگذارند. به همین سبب، نویسندگان در مقاله کنونی مساعی خود را صرف ارائه پاسخی متقن و مستدل به این سوال نموده اند که: «مهم ترین درون مایه های شکوائیه مثنوی معنوی مبتنی بر چه مضامینی هستند؟» فرضیه مقاله حاکی از وجود سه درونمایه کلان فرهنگی، سیاسی و مذهبی می باشد. یافته های مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی نشان دهنده این موضوع است که شکوائیه های فرهنگی شامل مواردی همچون شکایت از حاسدان، حیله گران و متکبران، مقلدان بی هنر، اهل شک، ناسپاسان، خرقه پوشان و ریاکاران است. شکوائیه های با مضامین سیاسی شامل مواردی همچون شکایت از حاکمان ظالم، دولت های ستمگر، قدرت طلبان و طالبان ریاست می باشد و در نهایت شکوائیه های با مضامین مذهبی شامل مواردی همچون شکایت از مدّعیان دیندار و دروغین، شیفتگان دنیا، بی دینان و دین فروشان می شود
مقایسه تطبیقی اشکال گوناگون تشبیه در حدیقه سنایی و مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
در تحلیل آثار کهن ادب فارسی، اغلب محتوا و درونمایه اشعار موضوع سخن بوده است و کمتر ساختار اشعار و ارتباط اجزای سخن مورد بررسی قرار گرفته است. تشبیه، به عنوان یکی از فنون و ابزارهای بیانی، پایه شکل گیری بسیاری از تصاویر شعری است. شاعر ازطریق این فن با طبیعت و ماورای آن ارتباط برقرار می کند و ساختار ذهنی خود را با آن شکل می دهد. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی و مقایسه تشبیه و طبقه بندی انواع آن در حدیقه سنایی و دفتر نخست مثنوی مولانا می پردازد. مقایسه اشکال گوناگون تشبیه در حدیقه و مثنوی، نشان دهندهآن است که سنایی و مولانا، هر یک، بیشتر از چه ساختارها و عناصری در سبک تعلیمی برای ادای مقاصد خویش سود جسته اند. براساس یافته های این پژوهش، تشبیه از نوع معقول به محسوس در مثنوی، و محسوس به محسوس در حدیقه پرکاربردترین تشبیهات هستند. در تقسیم بندی های دیگر، پس از تشبیه بلیغ که پرتکرارترین تشبیه در هر دو اثر است، تشبیه جمع در حدیقه و تشبیه مفروق در مثنوی در صدر قرار دارند. همچنین پدیده های طبیعی در هر دو اثر بیشترین عناصر به کاررفته در مشبه ها را به خود اختصاص داده اند، که این امر می تواند تحت تأثیر طبیعت گرایی رایج در عرفان و تصوف باشد که در بسیاری موارد طبیعت را نیز دارای روح و حرکت می داند. نیز یکی از پرتکرارترین مشبه ها در این دو اثر «انسان» و پربسامدترین مشبه به «آب» است. این شباهت در نوع خود جالب توجه است و نیاز به واکاوی دارد.
جلوه های طنز در دفتر دوم مثنوی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
227 - 248
طنز نوعی ترفند ادبی زیباست که زشتی ها و کاستی های بشر را به شیوه ای طعن آمیز همراه با نیشخندی پنهان جهت اصلاح اجتماعی بیان می کند. بحث و بررسی درباره طنز و آثار طنزآمیز زبان فارسی، به دلیل کمبود و نقصان منابع و اطلاعات بسیار دشوار است چرا که این نوع مهم ادبی کمتر به صورت مستقل مورد بررسی قرار گرفته و بیشتر با هزل و خصوصا هجو آمیخته شده است. طنز شیوه ای خاص در بیان نظم و نثر است که بسیار مؤثر و گیراست و به وسیله آن مهم ترین مطالب و مباحث را با لطیف ترین و در عین حال تیزبینانه ترین دیدگاه ها و بُرنّده ترین کلمات بیان می دارند. طنز نقش مهمی در آگاهی و بیداری توده ها دارد زیرا اغلب، حقایق آشکار و تلخ را به زبانی ساده و قریب به فهم مردم بیان داشته و عقیده ای را دقیقاً در ذهن آنان جایگزین می سازد. این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته به جایگاه طنز در مثنوی و شرح حکایت های طنزآمیز آن پرداخته و مشخص می شود که طنز به وفور در مثنوی به کار برده شده و مولانا از این حکایت ها جهت بیان دیدگاه ها و نکات اخلاقی، فلسفی، عرفانی، مذهبی و... استفاده کرده است.
مفهوم پردازی سیاسی از منظر مولوی: رویکردی تمثیلی به مفاهیم «مَنیّت» و «اِشکستگی» در سیاست جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
187 - 225
فقدان مبانی ایرانی اندیشه در باب سیاست جهانی، مفهوم پردازی در این عرصه را دشوار می سازد. از طرف دیگر، بسیاری به تضاد اساسی بنیان های اندیشه عرفا با نظام اندیشه سیاسی معتقد هستند. ذمّ سیاست توسط مولوی به معنای عدم امکان مفهوم پردازی سیاسی از منظر مولوی نیست و هر چند امری دشوار می نماید، امّا جریان معانی ماوراءالطبیعی در آثار او، به خصوص در مثنوی معنوی، بنیان های مناسبی را برای سیاست پژوهی و مفهوم پردازی سیاسی، از منظر مولوی، در خود دارد. اساسی ترین بنیان ماوراءالطبیعی در اندیشه مولوی، رویکرد مثالی و کل گرایی آن است که در عین حال که ذمّ مظاهر سیاسی توسط مولوی را سبب است، اما، بسط مفاهیم «مَنیّت» و «اِشکستگی» از منظر عرفان مولوی به سیاست جهانی را ممکن می کند. به عنوان نوعی روش، معرفت شناسی مثالی و هستی شناسی کل گرای مولوی در این پژوهش نیز به کار بسته شده است. بر این اساس، در پژوهش حاضر در صدد بسط، تفهیم و تبیین مفاهیم منیّت و اشکستگی در سیاست جهانی، از دل مثنوی معنوی هستیم.
جلال الدین بلخی بیرون از بازی جبر و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
1 - 22
مثنوی را چنان خوانده اند که گویی مولوی قائل به جبر یا اختیار بوده یا میان این دو تردّد داشته است. اینجا با تفسیری تازه آشکار می سازیم که وی چگونه از هر دوی این ها دوری می جوید. سخنانِ وی در این باره آنجا استوار و ایجابی است که خواسته باشد بر رخنه های یک طرف (گاه جبر و گاه اختیار) انگشت بگذارد و آن طرف را پس بزند؛ و این به معنای تأیید یا استوار ساختنِ طرفِ مقابل نیست. مولوی جبریون و اختیاریون را کارگرانِ مناقشه ای بی پایان می داند، مناقشه ای که مقدّرِ عزتِ حق تعالی است تا رازی مگوی را پوشیده بدارد. ما تا توانستیم کوشیدیم که سراسر مثنوی را بکاویم و همه ابیات متناسب را در یک بافتارِ پیوسته معنا کنیم، نه آنکه بیت یا ابیاتی را برگزیده و آن را بیرون و گسسته از جریانِ کلیِ متن تفسیر کرده باشیم. پس اساس کار ما متن خود مثنوی بوده، گرچه به آثار شارحان نیز اشاراتی داشته ایم تا بلکه تازگی و تفاوتِ خوانش ما با دیگر خوانش ها معلوم تر شود؛ خوانشی که مولوی را به راستی - و نه به تعارف - بر راهی می داند که جدای از راه متکلمان و فیلسوفان بوده است.
جایگاه و اهمیت گروه در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گروه یکی از مهم ترین پدیده های اجتماعی است. مولوی در مثنوی، بارها به مفهوم گروه اشاره کرده و مریدان و مخاطبان را به سلوک گروهی سفارش کرده است. آنچه مولوی درباره گروه گفته بسیار پویاست؛ به طوری که نظرات وی را به عنوان دانشی نظری می توان به کار بست و بومی ساخت. در این مقاله، تلاش ما آن است که با روش توصیفی- تحلیلی، نظرات مولوی را درباره گروه مورد بررسی قرار دهیم و به این پرسش ها پاسخ دهیم: 1- معیارهای تشکیل گروه کدامند؟ 2- فواید تشکیل گروه چیست؟ 3- آسیب های گروه چیست؟ پس از بررسی مثنوی به این نتایج دست یافتیم: 1- مولوی معیار تشکیل گروه را شباهت افراد می داند. 2- او فواید تشکیل گروه را ضرورت پیمودن راه، اجرای دستورات دین، از بین رفتن ناامیدی و... می داند. 3- مولوی آسیب های گروه را بی وفایی اعضای گروه، نداشتن هدف مقدس، رهبر ناآگاه، هم گروهی با افراد نادان و ناشایسته و... بیان می کند.
بازجست نقش پرسش و چگونگی حلّ مسائل زندگی از دیدگاه مولوی
حوزه های تخصصی:
حل مسأله نقش مهمی در زندگی روز مره انسان ها و تأمین روان درستی آنان ایفا می کند. انسان اندیشمند برای تداوم حیات و رفع نیازهای روزمره ی زندگی خویش نیازمند کسب مهارت های زندگی به ویژه مهارت حلّ مسأله از طریق پرسش کردن است. جلالالدین محمد مولوی بلخی(604-672ه.ق) در زمره ی عارفان بزرگی است که تحت تأثیر فرهنگ قرآنی– اسلامی و با استفاده از ابزار تمثیل و با نقل حکایات جذاب و دلنشین توانسته است چگونگی حل مشکلات جامعه ی بشری را آدمیان تبیین نماید. این عارف بزرگ پرسش گری را از وجوه تمایز انسان از حیوان برشمرده و پرسش را مدخلی مطلوب و مناسب برای حل مسائل زندگی مادی و معنوی انسان و نیل او به کمال مطلوب و آرامش واقعی تلقی میکند. این نوشتار با تحلیل دو حکایت «پادشاه و کنیزک» و واکاوی قصه «باغبان و شبه دزدان» در مثنوی معنوی مولوی و با روش توصیفی و تحلیل محتوا نشان می دهد که مولوی آگاهانه به تبیین حلّ مسائل زندگی انسانها در جامعه اهتمام داشته است. لذا وی بر رعایت مراحل شش گانه حل مسأله اهتمام جدی می ورزیده است و در صدد حل منطقی مسائل بر آمده است..
بررسی قضا و قدر از منظر آیات و احادیث با دیدگاه مولانا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
132 - 154
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به روش تحلیلی - توصیفی به تشریح دیدگاه مولانا پیرامون جبر و اختیار و تبیین مواضع وفاق و اختلاف آن ها بدون رجحان یکی بر دیگری می پردازد که با هدف ایجاد بستری مناسب در قاب مقایسه و تحلیل، ذهن مخاطب را در این خصوص مشخصاً به سمت و سوی یک مطالعه منسجم و منطبق با مبانی دینی بین عرفان و آیات سوق می دهد. اعتقاد به «قضا و قدر» ناشی از اعتقاد به اصل علیّت عمومی در جهان است، براساس اعتقاد به این اصل، در عالم، هر پدیده ای علت و اندازه ای دارد و چیزی بدون علت و بدون اندازه گیری معیّن، به وجود نمی آید. هدف این تحقیق بررسی قضا و قدر در آیات و احادیث با دیدگاه مولوی است. در مثنوی معنوی مولانا، ارتباط عقل با قضا و قدر به شکلی زیبا و مناسب برجسته شده است. مولانا همانند گذشتگان خود تصوّر واحد و ملموسی از عقل و قضا و قدر ندارد، به همین خاطر در اثر معروف خود مثنوی معنوی به تشریح این موضوع می پردازد.
سیمای نوع دوستانه امام علی(ع) در اندیشه عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
41 - 60
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی سیمای نوع دوستانه و ایثارگرانه امام علی(ع) در اندیشه عطار و مولوی پرداخته است. مطالعه آثار آن ها نشان می دهد که علت اقبال انسان امروزی به اندیشه های آن دو، به تأکید آن ها بر ارزش، حرمت و کرامت انسان برمی گردد و مهمترین جلوه آن، دوست داشتن آن ها و خدمت نمودن به آن ها، یعنی نوع دوستی است. آن دو در آثار خود، علاوه بر مدح صادقانه و پاک امام علی(ع) و بیان ویژگی های وی، اشاراتی به حوادث مهم زندگی او دارند، که بیانگر شخصیت نوع دوستانه و ایثارگرانه اوست که خدا درباره اش می فرماید: «و برخی از مردم براى به دست آوردن خشنودى خدا جان خویش را فدامی کنند». آن ها امام علی(ع) را الگوی بزرگ فضایل اخلاقی، به ویژه محبت، اخلاص، نوع دوستی و ایثار ستوده و مردم را به پیروی از او ترغیب نموده اند. زیرا او، که به گفته عطار «کوه حلم و باب علم و قطب دین» است، اصل نخست در معاشرت با مردم را محبت، احترام و دوستی دیگران دانسته و خطاب به مالک می فرماید: «قلب خویش را از مِهر مردم و دوستی و لطف آنان سرشار کن». درواقع سیره عملی زندگی ایشان احترام کامل و اعتماد به دیگران بوده است». مولوی نیز او را "افتخار هر نبی و هر ولی" دانسته و او را مولای همه زنان و مردان مؤمن می خواند که همواره نوع دوستی را یکی از اصول مهم تعالیم خود شمرده و قلبش مملو از دوست داشتن مردم و هدایت آن ها بوده است.
بررسی تجلی در دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
41 - 60
حوزه های تخصصی:
تجلی حق در جهان هستی، یکی از مسائل مهم عرفان اسلامی محسوب می شود. بنا به اعتقاد عرفا، عالَم مظهر اسماء و صفات حق است و مهمترین این ظهورات، انسان کامل است که عالی ترین تجلی حق، در عالم است. مولوی از عرفای بزرگی محسوب می شود که از تجلی و ظهور حق سخن گفته اند. او بهترین ظهور حق را شمس تبریزی دانسته و از این رو در این اثر، از او بسیار سخن گفته است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، در غزلیات شمس، به بررسی اندیشه های مولوی، درباره ماهیت تجلی و ظهور اسماء و صفات حق پرداخته است، تا نشان دهد که درواقع، او با نگرش عرفانی خود، درباره ظهور اسماء و صفات حق، با توجه به احادیث قرب نوافل و فرائض، در نهایتِ توحید، به ستایش عالی ترین تجلی حق، پرداخته است.
فراواقعیّت در رؤیا و تخیّل (با نظری به مثنوی مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رؤیا و تخیّل با جهان فراواقعیت چه سنخیّتی دارد؟ آیا دریافت های روح سیّال انسان در هیچ شرایطی متوقّف می گردد؟ خواب و رؤیای صادقه یا صالحه به عنوان بخشی از زندگی دنیوی انسان با تخیل از نوع خلّاق به لحاظ اینکه هر دو منشأ معرفت، خلاقیت، مکاشفه، آینده بینی، ... هستند، همسویی دارند. و سنخیّت این دو پدیده پیچیده به عنوان دو توانایی و استعداد، با عالم فراواقعیت، امکان شناخت و معرفت هرچه بیشتر آن عالم را فراهم کرده است.
اغلب متون عرفانی و بعضی متون روان شناختی و فلسفی کم وبیش به بیان ماهیت این دو پدیده مبادرت ورزیده اند؛ بعد از کلام آسمانی قرآن، مثنوی مولوی از بین متون عرفانی، گوی سبقت را در واکاوی و نقد رویا و تخیل ربوده است. آیا توجه به رویا و تخیل-که پیونددهنده آدمی با عالم فراواقعیت است- می تواند نشانه ای از تعامل و همسونگری عرفا و بعضی روان شناسان باشد؟
این نوشتار افزون بر پاسخ دادن به این پرسش ها، با نظری تحلیلی به سروده های مولوی درباره رویا و تخیل، به بررسی این موضوع می پردازد و به این نتیجه می رسد که رویا و تخیل منشا تحولات روحی، دگرگونی و خلاقیت هستند و به صورت ناخودآگاه و غیر ارادی بروز یافته، امکان درک و شناخت فراواقعیت را فراهم می سازند. رویاها در متون عرفانی با برخی اندیشه های روانشناختی و سوررئالیستی همسویی دارند.
واژه هوش در نی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجّه به تفاسیر و شرح هایی که درباره مثنوی به ویژه نی نامه نوشته شده است، تا به حال هیچ یک از شارحان و مفسّران به معانی چند گانه واژه هوش در «نی نامه» توجّه نکرده است یا آنکه غیر از معنی رایج و آشنای آن واژه، معنای دیگر آن را محتمل ندانسته است. با این وصف، معنای غیر مشهور آن یعنی مرگ و نیستی، در سایه معنای مشهورش زیرکی و آگاهی پوشیده مانده است. نگارنده بر این باور است که با توجّه به بافت کلامی نی نامه، از میان معانی دوگانه و متباین واژه مذکور، معنی اخیر محتمل تر می نماید. زیرا واژه هوش در معنای مرگ، مفهوم اصطلاح عرفان«فنا» را بیان می کند و این امر کاملاً با دلالت های بافت کلامی نی نامه، منطبق است. برای اثبات این ادعا، نشانه های بافت کلامی در چند سطح بررسی شده است.
*تاریخ دریافت مقاله: 14/01/1390 تاریخ پذیرش نهایی:24/04/1391
1- نشانی پست الکترونیکی نویسنده هوش، فنا.:P.yaghoobi@uok.ac.ir
رویکرد باطنی برهان الدّین محقّق ترمذی و تأثیر آن در آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله اهمّیّت مفهوم «باطن دین» و تفسیرهای باطنی از آیات قرآن در تأویلات برهان الدّین محقّق ترمذی نخستین مربّی مولانا در خردسالی و مرشد وی بعد از فوت بهاءالدّین توجّه شده و نفوذ و تأثیر ذهن و زبان برهان الدّین محقّق ترمذی در مولانا جلال الدّین رومی بحث شده است. برتر دانستن بی قید و شرط وجه باطنی دین نسبت به وجه ظاهری آن در اندیشه های ترمذی و اهمّیّت تفسیرهای عرفانی آیات قرآن برای انتقال این مفهوم در مقالات وی برجستگی آشکاری دارد. شیوه عرفانی تفسیر آیات او را به افقهای باطنی و زبانی خاص رهنمون شده است. این شیوه به همراه استفاده از زبان مجازی، نماد، استعاره و تمثیل برای استخراج معانی باطنی آیات به منظور درک فایده عرفانی این شیوه در معارف برهان الدّین محقّق ترمذی، و ذکر موارد مشابه و موازی این تأویلات در مثنوی و فیه مافیه مولوی، فرازهای اصلی این تحقیق و بررسی را تشکیل می دهد.
بررسی سیره دادرسی قاضیان در قرن هفتم (با تکیه بر بوستان و گلستان سعدی و مثنوی مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۳
217 - 244
حوزه های تخصصی:
قضاوت و دادرسی همواره از مسأله های مهم جوامع بشری به شمار آمده و باتوجه به نقش پررنگ قاضیان در جامعه، این موضوع در ادبیات فارسی بازتاب گسترده ای داشته است. در حالی که آداب قضاوت قاضیان و دادگران در متون تاریخ گمشده است، شاعران و ادیبان بتصریح یا با کنایه، به افشاگری دست زده و این، اهمیت آثار آنان را دوچندان می کند. هدف مقاله حاضر بررسی ادب داوری در حکایت های دوتن از ادیبان برجسته ادب فارسی در قرن هفتم است تا از یک سو، طرز تلقّی و نوع واکنش شاعران و ادیبان آن دوره در برابر نابسامانی دستگاه قضا روشن گردد و از سوی دیگر، خصیصه های اخلاقی دادگر عادل با توجه به آن دوران بررسی شود. این تحقیق به روش کتابخانه ای انجام شده است و ماحصل، آن که از ابتدا و بخصوص، از تاریخ فاجعه بار حمله مغول به ایران، انحطاطی در دستگاه قضا ایجاد گردید که شاعران و ادیبان عدالت خواه را وادار کرد تا با سلاح کلام، جهاد کنند و کوس رسوایی قاضیان را در تاریخ بنوازند. همچنین، نتایج نشان داد که ادب داوری از دیدگاه سعدی و مولوی شامل صفات والای اخلاقی و فنّی همچون عدل و انصاف، علم و دانش، زهد و تقوی، فراست و تیزهوشی، رعایت شرع و قانون مداری است؛ با این تفاوت که سعدی بیشتر، به وضع موجود و واقعیت وضعیت قضاوت و احکام صادره پرداخته و در مقابل، مولوی بیشتر، به اخلاق آرمانی و فردی توجه کرده است.