مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
معرفگی
حوزه های تخصصی:
برخی از زبان ها که نظام حالت نمایی آشکار مفعول های مستقیم دارند، همة مفعول ها را به شیوة یکسان نشان نمی دهند و تنها حالت زیرمجموعه ای از مفعول های خود را بسته به ویژگی های معنایی و کاربردی آن نشان می دهند؛ این پدیده، مفعول نمایی افتراقی نامیده می شود. ویژگی های مرتبط با مفعول نمایی افتراقی شامل جانداری و معرفگی مفعول های مستقیم است. در این مقاله مفعول نمایی افتراقی در سه زبان ایرانی نو شمال غربی، یعنی تاتی، تالشی و بلوچی بررسی شده و از تحلیل آیسن (2003) از مفعول نمایی افتراقی بر اساس نظریه بهینگی و بر مبنای دو پیوستار جانداری و معرفگی برای بررسی نظام حالت نمایی در این سه زبان استفاده شده و استدلال شده که در هر سه زبان مفعول نمایی افتراقی وجود دارد و نقطة برش در امتداد دو پیوستار معرفگی و جانداری در آن ها نشان داده شده است.
بررسی پیکره بنیاد مفعول نمایی افتراقی در مازندرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چنان چه در زبانی برای نشان دادن نقش مفعولی از نشانه حالت استفاده شود در آن زبان مفعول نمایی وجود دارد و درصورتی که نشانه حالت مفعولی تنها با زیرمجموعه ای از مفعول های آن زبان همراه شود، مفعول نمایی به صورت افتراقی می باشد. ویژگی هایی مانند معرفگی و جانداری مفعول از جمله دلائل حضور نشانه مفعولی در کنار یک مفعول در میان برخی زبان های جهان هستند. هدف از نگارش مقاله حاضر بررسی وضعیت مفعول های مستقیم دارای نشانه و بدون نشانه با توجه به جانداری و معرفگی در متون مکتوب مازندرانی است تا از این طریق رابطه بین این عوامل مشخص گردد. از رویکرد آیسن(2003) در چارچوب نظریه بهینگی در انجام این پژوهش استفاده شده است. با بررسی مفعول نمایی افتراقی در یک پیکره مازندرانی در مجموع 150 گروه اسمی مفعول مستقیم شناسایی شد و مشخص شد که هر دو ویژگی معرفگی و جانداری در حضور نشانه مفعولی در کنار مفعول مستقیم در این پیکره زبانی از زبان مازندرانی تاثیرگذار هستند.
مشخص بودگی در کردی کرمانشاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح مشخصبودگی معمولاً برای اشاره به گروههــای اسمـی به کار میرود. در این مقاله بر پایه تعریف اِنک (1991) و کریمی (1999, 2003) از مشخصبودگی، تکواژ «ægæ» را در انتهای برخی اسمهای موجود در جایگاه های مختلف نحوی به عنوان علامت ساختواژی مشخصبودگی در کردی کرمانشاهی بررسی کرده ایم و با استفاده از شواهد و دادههایی مانند حـضور اجباری تکواژ مذکور، نه تنها در برخی از گروههای اسمی معرفه، بلکه در بعضی از گروههای اسمی نکره نشان دادهایم که برخلاف نظر ادموندز (1955)، مکنزی (1961)، یارمرادی (1384) و بهادر (1390) این تکواژ در کردی کرمانشاهی نشانگر مشخصبودگی است، نه معرفگی. در پایان، کردی کرمانشاهی را در تقسیمبندی لاینز از زبانها (1999)، از نظر داشتن علامتهای معرفگی و نکرگی، جزو زبانهایی قرار دادیم که تنها نشانه نکره دارند. با توجه به اینکه در دستور زایشی یکی از اصول بنیادین این است که آن بخش از دانش زبانی که در ذهن سخنگویان یک زبان قرار دارد یکسان است، داده ها از سخنان نگارندگان به عنوان سخنگویان بومی این زبان جمعآوری و با استفاده از روش استدلالی بررسی شده اند. چارچوب نظری استفاده شده در این تحقیق، نظریات انک (1991) و کریمی (1999) در خصوص مشخصبودگی است.
مفعول نمایی افتراقی، نگاهی دیگر به ""را(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفعول نمایی افتراقی ویژگی زبانهایی است که همه مفعولها را به یک شیوه نشان نمی دهند. بوسونگ (1985) این پدیده را در برخی از زبانهای ایرانی بررسی کرده است. آیسن (2003) نشانه «را» در فارسی را نشانه ای می داند که به معرفگی و جانداری مفعولها حساس است، و این زبان را نمئنه ای از زبانهای دارای مفعول نمایی افتراقی می داند. در این مقاله نشان داده ایم برخلاف دیدگاه آیسن (2003)، نمی توان گفت «را» فقط طبقة خاصی از مفعولها در فارسی را همراهی می کند؛ زیرا اولاً می تواند در طیف معرفگی با همة مفعولها ظاهر شود و حضور آن تأثیری کلامی دارد، ثانیاً طیف جانداری نقشی در حضور «را» ندارد و ثانیاً این نشانه می تواند با مواردی از غیرمفعولها نیز ظاهر شود. پس با در نظر گرفتن این سه مورد، نمی توان دیدگاه آیسن (2003) را در مورد نقش «را» اقتصادی فرض کرد.
عوامل موثر بر پسایندسازی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظور از پسایندسازی در این مقاله، فرایندی است که طی آن سازه ای در جمله که جایگاه بی نشان آن پیش از فعل است، در جایگاه پس از فعل قرار می گیرد. در این پژوهش، با انتخاب چارچوب نظری نحو نقش گرا، به بررسی این فرایند پرداخته ایم و سعی کرده ایم نشان دهیم چه عوامل نقشی احتمال پسایندشدگی را بالا می برند. عوامل نقشی مورد بررسی عبارتند از: وزن دستوری، معرفگی، جانداری و ساخت اطلاعی. برای داشتن داده های طبیعی، پیکره ای گفتاری از مصاحبه ها و میزگردهای زنده تلویزیونی، مکالمات رو در رو و گزارش های زنده ورزشی گردآورده ایم و جملات پسایندشده در این پیکره را مبنای تحلیل خود قرار داده ایم. نتایج این پژوهش نشان می دهد که عوامل فوق به استثنای عامل جانداری، در پسایندسازی جملات فارسی مؤثرند؛ یعنی هرچه سازه موردنظر معرفه تر و سنگین تر باشد احتمال پسایندشدن آن بیشتر است، و در مورد ساخت اطلاعی نیز با اینکه مفعول های مستقیم پسایندشده بیشتر دارای اطلاع مفروض هستند، این یک دستی در مورد مفعول های غیرمستقیم و حرف اضافه ای دیده نمی شود.
فراگیری حرف تعریف (the) و ضمیر اشاره (that) در زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی اینکه چگونه فراگیران فارسی زبان توصیف های معرفه (the book)، و اشاره (that book) را درک و تولید می کنند، می پردازد. پیرو نظریات هاکینز (1991)، رابرتز (2002)، و والتر (2006)، فرض بر این است که توصیف های معرفه و اشاره در ویژگی ""منحصر به فرد بودن"" اشتراک معنایی دارند. زبان فارسی دارای صفات اشاره است و تا حدودی روی برجستگی تنظیم شده است، در حالیکه زبان انگلیسی در کنار داشتن صفات اشاره، یک حرف تعریف نیز دارد و بر ویژگی معرفگی تنظیم شده است. فراگیران فارسی زبان به واسطه نبود حرف تعریفی معادل آنچه در انگلیسی برای توصیف های معرفه متمایز شده است، از صفات اشاره به عنوان یک مکانیسم جبرانی برای کدگذاری معرفگی در توصیف های معرفه بهره می گیرند. در این پژوهش از دو آزمون تولیدی انتخاب گزینه و آزمون درک بر پایه ی تصویر برای سنجش توانایی فراگیران در باز شناختن توصیف های معرفه و اشاره استفاده شده است. نتایج نشان داد که فراگیران قادر به باز شناختن توصیف های معرفه از اشاره بودند. آنها همچنین قادر به اکتساب این توصیف ها بودند، اما فراگیران در اکتساب توصیف های اشاره به متکلمان بومی زبان انگلیسی نزدیک تر بودند. بی ثباتی در انتخاب حرف تعریف و صفت اشاره در یک بافت خاص (مثلاً بافتی که در آن تنها استفاده از حرف تعریف لازم است)، گویای این حقیقت است که فراگیران آن (صفت اشاره در زبان فارسی) را معادل هر دوی the و that تلقی می کنند. این موضوع نشان می دهد که انتقال از زبان اول تعیین کننده ی انتخاب های فراگیران است.
بررسی ضمایر واژه بستی در برخی گویش های فارسی خراسان های رضوی و جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تنوعات زبانی موجود در گویش های خراسان در این مقاله به بررسی کارکرد ضمایر واژه بستی در شماری از گویش های فارسی خراسان های رضوی و جنوبی پرداخته می شود. ضمایر واژه بستی از گذشته های دور، یعنی از دوره باستان تاکنون در زبان فارسی به کار می رفته اند، اما گذر زمان کارکردها و بسامد این ضمایر را هم در زبان فارسی و هم در گویش های ایرانی دستخوش تغییراتی کرده است. از آنجا که تغییرات زبانی گویش ها لزوما تابع تغییرات درون زبانی و برون زبانی زبان معیار نیست، بررسی این تغییرات می تواند نکات بسیاری را در خصوص روال و شرایط ایجاد آنها روشن سازد. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. بخشی از داده های این پژوهش برگرفته از پایان نامه ها و مقالات، و نیز بخشی از طریق پرسش از گویشوران این گویش ها به دست آمده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که در برخی گویش های فارسی خراسان (همانند رقه ای و طبسی) کارکرد ضمایر واژه بستی هم متنوع تر و هم فراوان تر از فارسی معیار است و این در حالی است که در برخی گویش ها (همچون تایبادی و خوافی) این ضمایر اصلاً به کار نمی روند و در برخی دیگر (همانند سده ای) بسیار کم کاربرد بوده و یا (همانند کاخکی) کاربردشان بسیار متفاوت از فارسی معیار است. بررسی داده ها همچنین نشان از آن دارد که در شماری از گویش های خراسان (همانند رقه ای، طبسی، کاخکی و سده ای) متغیرهایی همچون جانداری و معرفگی در چگونگی ظهور برخی واژه بست ها تاثیرگذارند.
بررسی مقوله های تصریفی اسم در بلوچی سرحدّی گرنچین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۵
79 - 111
حوزه های تخصصی:
گویش بلوچی سرحدّی زیرشاخه ای از بلوچی غربی (رخشانی) است. پژوهش حاضر درصدد است تا مقوله های تصریفی یا ساخت واژی- نحوی اسم شامل: شمار، جنس دستوری، معرفگی، حالت و مالکیت را در گویش بلوچی سرحدّی گرنچین مورد بررسی قرار دهد. این مطالعه هم زمانی بر اساس پیکره زبانی گردآوری شده از طریق کار میدانی در منطقه گرنچین واقع در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان خاش انجام شده است. داده های زبانی از طریق ضبط گفتار آزاد و مصاحبه با 10 گویشور از ساکنین بومی منطقه گرنچین شامل 5 مرد و 5 زن بی سواد با محدوده سنی 50 - 80 سال گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد بلوچی سرحدّی در مقوله شمار از تمایز شمار مفرد و جمع برخوردار است. این گویش فاقد نشانه ای ساخت واژی برای مقوله جنس دستوری است. به علاوه، اسم در مقوله معرفگی با استفاده از نشانه های نحوی و ساخت واژی متنوع صرف می شود. نظام حالت در این گویش نظام فاعلی- مفعولی است و حالت به صورت حالت فاعلی و حالت غیرفاعلی تحقق می یابد. در این راستا، حالت غیرفاعلی، به نوبه خود، به صورت حالت رایی/ برایی، اضافی/ ملکی، ندایی، مکانی، به ای، ازی و بایی کاربرد دارد؛ با این وجود، این گویش از نظام ساخت کنایی دوگانه در نظام گذشته فعل نیز استفاده می کند. مالکیت، علاوه بر استفاده از حالت اضافی/ ملکی، به کمک فعل ربطی، حروف اضافه، فعل /dɑʃt-en/ و عبارت های قرضی از فارسی نیز بیان می شود.
تفکیک پیش ارجاعی ها و تبیین رابطه معرفگی با مرجعداری در قرآن کریم (رویکردی تلفیقی از نظریه مرکزیت و نظریه بهینگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عناصر پیش ارجاعی، و به طور خاص ضمایر، در قرآن کریم، با ظرافت بسیار خاص و پیچیدگی منحصر به فرد تعبیه شده اند. از این رو، تفکیک عناصر پیش ارجاعی یا به عبارتی شناسایی مرجع یک عنصر ارجاعی در قرآن نیاز به ضوابط و اصول ویژه ای دارد. مسلماً، عدم تفکیک صحیح این عناصر، منجر به کژتابی ها و ابهاماتی می شود که به معنا و درک مخاطب از متن قرآن کریم خدشه وارد می سازد. اهمیت این امر زمانی بیشتر معلوم می شود که بین عنصر ارجاعی و مرجع آن به لحاظ ساختاری فاصله ای بوجود آمده باشد و عناصر درگیر در ارجاع به لحاظ معرفگی نیز با یکدیگر تعامل روشنی نداشته باشند. متاسفانه، پژوهش های به انجام رسیده در بررسی های قرآنی، فاقد رویکرد منسجم زبانشناختی در زمینه تبیین رابطه معرفگی با مرجعداری در ارتباط با تفکیک عناصر پیش ارجاعی می باشند و این مسئله علی رغم اهمیت بسیار مورد غفلت پژوهشگران قرار گرفته است. از این رو، پژوهش حاضر، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی با بهره گیری از محدودیت های زبانی معین از تلفیق نظریه های نوین زبانشناختی یعنی نظریه مرکزیت (گروسز و همکاران، 1995/ 1983) و نظریه بهینگی (بیور، 2004؛ مینیور، 2006) در زمینه تفکیک پیش ارجاعی ها به چگونگی تأثیر فاصله ساختاری بوجود آمده بین عنصر پیش ارجاعی و مرجع آن بر نحوه تفکیک عناصر پیش ارجاعی و همچنین تبیین رابطه معرفگی با مرجعداری در قرآن کریم می پردازد.
چگونگی بهره برداری فخررازی ازنظریه النظم در مفاتیح الغیب؛ موردپژوهی سوره انعام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی قرن های دوم تا پنجم مباحث بلاغی و ادبی قرآن تحت تأثیر رویکردهای کلامی و دینی مورد توجه شماری از عالمان و بلاغیان قرار گرفت و آثار مهمی در این دوران به نگارش آمد. اوج و پختگی این آثار به ظهور نظریه نظم جرجانی، زبان شناس ایرانی انجامید که وی در دو کتاب دلائل الاعجاز و اسرار البلاغه آن را تبیین ساخته است. نظریه نظم در قرن ششم، که یکی از دوران طلایی تفسیرنگاری در میان ایرانیان به شمار می آید، آوازه بلندی یافت و برخی از مفسران با الهام از این نظریه به تفسیر زبانی و بلاغی قرآن روی آوردند. از جمله مفسران مهم این قرن امام فخر رازی است که تفسیر مفاتیح الغیب را به نگارش درآورد. یکی از ویژگی های مهم این تفسیر، مباحث زبانی و بلاغی آن است. نویسندگان در این مقاله کوشیده اند با شیوه تحلیلی توصیفی و به روش کتابخانه ای تأثیرپذیری وی را از نظریه نظم جرجانی بررسی و تبیین کنند. بر این اساس پس از معرفی این نظریه از دیدگاه جرجانی و فخر رازی، شش موضوع مهم نظریه نظم یعنی تقدیم و تأخیر، حذف و ذکر، فصل و وصل، قصر، تأکید و تعریف و تنکیر را در تفسیر سوره انعام مفاتیح الغیب بررسی کرده و به این نتیجه رسیده اند که فخر رازی افزون بر اینکه از این نظریه تأثیر پذیرفته و وامدار جرجانی است، خود نیز نوآوری هایی در بیان دلالت های بلاغی به دست داده است.
مفعول نمایی افتراقی در زبان فارسی: بازنگری رده شناختی نشانه مفعول مستقیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیری است که پدیده زبان شناختی مفعول نمایی افتراقی، درخصوص چگونگی حالت نشانی مفعول مستقیم، همچون مبنایی برای دسته بندی های رده شناختی زبان های جهان شناخته شده است. با این همه، مفعول نمایی افتراقی در فارسی محل مناقشات میان زبان شناسان بوده است. برخی از آنان بر این رأی رفته اند که مفعول نمایی افتراقی به راستی در زبان فارسی وجود دارد، زیرا برخی از انواع مفعول مستقیم در جملات فارسی با «را» نشان دار می شوند، حال آن که زبان شناسان دیگری، در مقابل، مثال های نقضی را در هر مورد از فارسی آورده اند تا نشان دهند که چنین نیست. از این رو، برخی از زبان شناسان ایرانی ایده مفعول نمایی افتراقی را در فارسی یکسره کنار نهاده و برای «را» نقش کارکردی تازه ای تعریف کرده اند. مقاله حاضر با تبیین مبانی نظری کلی مفعول نمایی نمایی افتراقی، بر آن بوده است تا به شیوه ای مروری تحلیلی به چگونگی کاربرد «را» در جمله های فارسیِ دارای فعل گذرا از منظر تازه ای بنگرد. این رویکرد نظری نه تنها مثال های نقض پیش گفته را توجیه می کند، بلکه همچنین با نگرش تازه ای به مفعول نمایی افتراقی در فارسی می کوشد تا نقش دستوری حالت نشانی مفعول مستقیم را به «را» در این جمله ها بازگرداند. بدین ترتیب، مقاله حاضر با تثبیت نقش «را» همچون نشانگر برخی از انواع مفعول مستقیم، مفعول نمایی افتراقی را در زبان فارسی بازتعریف کرده است. امید می رود با اجرای مطالعات پیکره بنیاد آینده رویکرد نظری حاضر به واسطه شواهد زبانی تقویت شود.
نگاهی تازه به پی بست ضمیری سوم شخص مفرد ( ش/aš/eš) در فارسی محاوره ای از منظر نقش گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
25 - 49
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر تلاش می شود یک مورد خاص از کاربرد پی بست ضمیری ( ش) در فارسی محاوره ای از منظر نقش گرایی موردبررسی قرار گیرد. برای تهیه پیکره از دو رمان مجموعاً 56500 واژه ای که به زبان محاوره ای نگارش یافته و هم چنین اطلاعات موجود در فضای مجازی استفاده شد و 110 جمله با ساخت موردنظر استخراج گردید. بررسی داده ها نشان می دهد مرجع پی بست ( ش) دانش مشترک و مفروض میان طرفین مکالمه است که ممکن است در قالب یک گزاره در گفتمان بازنمایی شود و یا با استفاده از یک عنصر در زبان فعال شود؛ بنابراین پی بست ( ش) از لحاظ ساختاری محرک پیش انگاری و افزوده های (راستش، حقیقتش، واقعیتش) گفتمان نما هستند. مرجع پی بست حاوی اطلاع کهنه و معرفه مشخص است؛ اما گزاره پس از آن حاوی اطلاع نو و نکره مشخص است. گزاره ای که پس از پی بست ضمیری می آید کانون اطلاعی جمله است. پی بست ضمیری سوم شخص مفرد هم در قالب افزوده و هم یک بند در آغاز جمله ظاهر می شود که هر دو صورت در جمله قابل حذف هستند و نقش معنایی و کاربردی آنان تصریحِ بیان حقیقت است.