مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۲۱.
۸۲۲.
۸۲۳.
۸۲۴.
۸۲۵.
۸۲۶.
۸۲۷.
۸۲۸.
۸۲۹.
۸۳۰.
۸۳۱.
۸۳۲.
۸۳۳.
۸۳۴.
۸۳۵.
۸۳۶.
۸۳۷.
۸۳۸.
۸۳۹.
۸۴۰.
عرفان
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۲
165 - 182
حوزه های تخصصی:
در اندیشه عرفانی مولانا حقیقت زبان ریشه در معنا دارد که منبعث از بارگاه الهی است. مولانا در «مثنوی» نسبت به زبان دیدگاهی کاملاً درونی و محتوایی دارد. در نظر وی دنیا همواره در حال تحول است و هر لحظه مشکل و صورت تازه ای می یابد. در تعاملات عرفانی مولوی پیرامون زبان، حقیقت زبان چیزی از جنس لفظ نیست بلکه از جنس صداست و آن «صدا» سرچشمه اصلی کلمات است. نظریات عرفانی مولانا بر ارکان خاصی استوار است که یکی از آن ها رکن عشق که مولانا آن را در لابه لای اشعار خود اساس پیشرفت ها و کرامت های انسانی می داند و در عین حال مولانا خداوند را مظهر و محور اصلی عشق معرفی می کند. عشق به خداوند در سرتاسر «مثنوی» شریف با عشق است. نظام موجود در جهان با هماهنگی خاصی قابل رؤیت است و حکمت خداوند ایجاب می کند که همه چیز و همه کس در محل به خصوص خویش بگیرند.
بررسی تطبیقی جلوه های دین باوری در دیدگاه یونگ و حدیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۳
61 - 86
حوزه های تخصصی:
اعتقاد و تأکید یونگ بر اینکه علم روان شناسی باید توجه خاصی به مسائل دینی مبذول دارد و در اقوال و عقاید مابعدالطبیعه غور کند موجب گردیده است؛ نظرات و دیدگاه وی با دیدگاه شاعران، عارفان و اندیشمندان دینی قابلیت تطبیق و بررسی داشته باشد. پژوهش حاضر بر آن است که به اختصار به بررسی منشأ دین و کارکرد مثبت آن در «حدیقه» سنایی با تکیه بر نظریه یونگ به طور خاص بپردازد. از این رو بخش هایی از آراء و دیدگاه های کلی او که در واقع به مثابه مقدمات و پایه های تئوری دینی اوست؛ در «حدیقه» سنایی که موضوع اصلی آن دینداری است؛ پیگیری شده است. بدین گونه خواننده به کنه تفکر یونگ درباره دین، که متأثر از روان شناسی غرب است، دست می یابد و به پیوند عمیق بین دیدگاه یونگ و عرفان ایرانی و به شباهت ها و تفاوت های بنیادین دیدگاه یونگ و سنایی ، و نوع جهت گیری دینی آن ها پی می برد.
معرفت شناسی عرفانی با تأکید بر آرای سهروردی عارف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۵
195 - 222
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی عرفانی، معرفتی ذوقی و شهودی است که با قلب سر و کار دارد و حس و عقل را در آن راهی نیست. از دیدگاه عرفا این شناخت از طریق حواس ظاهری و یا فرایندهای استدلالی حاصل نمی شود بلکه معرفتی حاصل از کشف و شهود است که در اثر آن می توان به باطن جهان هستی پی برد. هدف پژوهش حاضر بررسی معرفت شناسی عرفانی از منظر شیخ شهاب الدین عمر سهروردی ، از عرفای بنام قرن هفتم هجری، است که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است. از منظر سهروردی از اقسام معرفت که شامل معرفت حسی، عقلی، فطری و قلبی است، محل معرفت، قلب است و با معرفت قلبی می توان به شناخت حقیقی دست یافت. وی نیز مانند سایر عرفا، ضمن تأیید حس و عقل در کسب معرفت، این دو را برای دستیابی به معرفت حضرت حق، کافی نمی داند و اصالت را به معرفت قلبی می دهد. در سیر طریق معرفت که به صورت تدریجی طی می شود، انسان از مراحل مختلفی می گذرد و تا مرحله ای را پشت سر نگذارد به مرحله بعد وارد نمی شود.
نقد تحلیلی شرح های ختمی لاهوری و جمال آفتاب از منظر عشق و عرفان بر دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
451 - 466
حوزه های تخصصی:
تا کنون شرح ها و تفسیرهای زیادی بر دیوان حافظ نوشته شده است. این شرح ها عمدتاً یا به طور کلی اشعار حافظ را عاری از گرایش های عرفانی می دانند؛ یا تعبیر و تفسیر آن ها صرفاً عرفانی است و نگاهشان به تمامی غزلیات یک نگاه عارفانه است. سؤال مهمی که در این مورد پیش آمده است، این است که آیا این گونه نگاه ها به دیوان حافظ منطقاً درست است یا راه میانه ای هم وجود دارد؟ نگارنده بر این باور است که نگاه جزمی و صرفاً یکسویه به این اثر هنری روا نیست. در این مقاله تلاش شده است تا با تکیه بر چند بیت از دیوان حافظ و مقایسه دو شرح کامل عرفانی، غیر عرفانی بودن بعضی از اشعار حافظ نیز مشخص شوند. دو تفسیر عرفانی که دست مایه تحقیق در این مقاله قرار گرفته اند، عبارت اند از «جمال آفتاب و آفتاب هر نظر» از علی سعادت پرور که در سال 1380 به چاپ رسیده است، و دیگری «شرح عرفانی ختمی لاهوری بر دیوان حافظ اثرابوالحسن عبدالرحمن ختمی لاهوری» که در نیمه اول قرن یازدهم در هند به رشته تحریر درآمده است.
بررسی تطبیقی «توحید و توکّل» در رساله قشیریه با طبقات الصّوفیه خواجه عبدالله انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
287 - 305
حوزه های تخصصی:
در این مقاله اصطلاحات عرفانی «توحید» و «توکل» در «رساله قشیریه» به شیوه تطبیقی با کتاب «طبقات الصّوفیه» خواجه عبدالله انصاری مورد بررسی قرار گرفته است. خواجه عبدالله بر خلاف قشیری باب خاصی را به هیچ کدام از این اصطلاحات اختصاص نداده است، بلکه در مجالس وعظ خود به مقتضای کلام به پاره ای از مفاهیم عرفانی پرداخته است. سخنان همه صوفیان درباره توحید نشان از اقرار آن ها به یگانگی خداوند است. قشیری خود نیز مستقیماً به این موضوع صحّه می گذارد و خواجه عبدالله در تعریف توحید بر آن است که توحید «من» فرد در میان نباشد و تنها سخن از «اویی» باشد و بس. قشیری و خواجه عبدالله در باب توکّل سخنان سایر صوفیان را نقل می کنند. بی گمان این دو درباره توکّل با سخنان صوفیانی که از آنان به عنوان سند استفاده می کنند، هم رأی هستند. قشیری و خواجه عبدالله علاوه برتشریح منازل سلوک، به بیان سخنان بزرگان تصوف در این زمینه اهتمام ورزیده اند.
پیوند توأمان هنر موسیقی و شعر در آفرینش
حوزه های تخصصی:
هارمونی و جان انگاری جهان هستی نوعی اندیشه را به عارفان القاء نموده است که هستی با حرکات موزون خود تولید اصوات می نمایند و هر ذره ای، نغمه ای می نوازد و به دنبال آن رقص موزون آفرینش اتفاق می افتد. عارفان با فرورفتن در باطن اشیاء و نگرش عمیق و ذوق باطنی در پدیده های جهان به پیوند توأمان شعر و موسیقی دست یافتند و زیباانگاری این دو هنر را شهود نمودند و هر لحظه نظم موسیقیایی و رقص کیهانی را تجربه کردند و بی جان دانستن جهان را امری خطا تلقی نمودند. آیا موسیقی و شعر ابزاری برای لذایذ نفسانی بوده اند و یا تعالی معنوی؟ از نظر عارفان، درک حقیقت نظم کیهانی و موسیقی خلقت با فرورفتن در اعماق درون اتفاق خواهد افتاد. به همین جهت هنر به عنوان ابزاری که در باطن عارفان شکل گرفت، برای کشف و شهود حقایق بکار گرفته شد.
مقایسه عشق و محبت عرفانیِ بایزید و جنید بر اساس نظریه هرمنوتیک گادامر
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
105 - 126
حوزه های تخصصی:
ارجمندترین سخن صوفیه، حدیث عشق و محبت است که آن را استوارترین رشته ی پیوند میان حق و خلق دانسته اند.عرفا پس از تعمق در آیات قرآنی و تأویل آیه ی «یحبهم و یحبونه» به منظور وصول به حقیقت موضوع عشق و محبت الهی را در عرفان پایه ریزی کردند .با این حال معانی متفاوتی از این آیه و مفهوم محبت مندرح در آن را ارایه نموده اند. تعاریفی که بایزید و جنید از مفهوم عشق و محبت ارائه می دهند از تأویل ایشان از آیات قرآن نشأت گرفته و در تفاوت بنیادی در سیر و سلوک عرفانیشان در حوزه های عملی و معنایی«شریعت و طریقت»، «صحو و سکر» نمود می یابد. این تحقیق تفاوت دیدگاه بایزید بسطامی و جنید بغدادی در مورد عشق و محبت، مندرج در متون عرفانی تاقرن ششم را بررسی می کند. فرضیه تحقیق بر این امرمبتنی است که اختلاف تعاریف این دو عارف از محبت، ناشی از تفاوت جایگاه عرفانی و نگرش متفاوت آنان و نحوه ی تأویل آنها از آیات مربوط به محبت است و متناسب با مشرب عرفانی این دو عارف شکل گرفته است. روش بررسی این اختلاف نظر بر اساس نظریه هرمنوتیک گادامر که تأویل را امری مفسر محور می داند تبیین می گردد که طریقی نو در بررسی متون عرفانی محسوب می شود.
بررسی تطبیقی حکایت «مؤذّن» از تفسیر عرفانی کشف الاسرار میبدی و شیخ صنعان
حوزه های تخصصی:
رشید الدّین میبدی کتاب تفسیر کبیر کشف الاسرار و عُدّه الابرار را در سال 520 هجری به انجام رسانده است. این اثر یک دوره ی کامل ترجمه و تفسیر و تأویل آیات قرآن مجید را در بردارد. در جلد چهارم کشف الاسرار حکایت مؤذنی آمده که گرفتار عشق بانوی ترسایی می شود و درپی آن تمام اعتبار و احترام سالیان خود را از دست می دهد. به نظرمی رسد این حکایت عرفانی یکی از مآخذ عطّار نیشابوری(537-627) در روایت شیخ صنعان در مثنوی منطق الطّیربوده است. عطّار این حکایت تمثیلی عارفانه ی میبدی را پرورده و به گونه ای دیگر بازآفرینی کرده است. محور اصلی در داستان شیخ صنعان و حکایت مؤذّن در کشف الاسرار، حکایت دل باختگی پیری عابد به دختری مسیحی است. هر دو شخصیت این دو داستان، دختری ترسا، زیبا و فتّان را می بینند که دل و هوششان را ربوده تا آن جا که خرقه و قبا فرو می گذارند و زنّار می بندند، به امر معشوق لب به مَی می آلایند و در سودای وصال دختر، از هر آنچه بدان اعتقاد داشته دل می بُرند و به خواست دختر ترسا برخلاف تمام قوانین دینی و اعتقادیشان عمل می کنند. بین این دو روایت نوعی خویشاوندی وجود دارد و مقاله ی حاضرمی کوشد تا به صورت تطبیقی به بررسی این دو حکایت عرفانی بپردازد.
نگاهی انتقادی به تعالیم و تجربه های عرفانی مکتب کاستاندا (با محوریت کتاب «قدرت سکوت»)
حوزه های تخصصی:
یکی از پیامدهای مدرنیته، شکل گیری مکاتب اخلاقی و عرفانی جدید است که تلاش برای رسیدن بشر به آرزوهای دنیوی و لذت بردن از زندگی در صدر تعالیم آن ها قرار دارد. مکتب کاستاندا که عرفانی سرخ پوستی است، یکی از این مکاتب است که از جهاتی چون توجه به سحر و جادو، گرایش به گیاهان توهم آمیز و ... قابل نقد و تأمل است. از مهم ترین مباحث عرفانی این مکتب می توان به اتّحاد با نیروی برتر، پرهیز از غرور و خودبینی، تأکید بر مرگ نمادین، بی توجهی به دنیا و ... اشاره کرد. لازم به ذکر است که اندیشه های عرفانی این مکتب از جهاتی چون بی توجهی به خداوند، عدم اعتقاد به آخرت و معاد، تسلط بر نیروی برتر (قصد، عقاب و ...)، آسان بودن راه وصول، عدم پیوند فنا با بقا و ... قابل نقد و بحث است؛ درنتیجه این سؤال مطرح می شود که تعالیم عرفانی کاستاندا تا چه حد با تعالیم ناب عرفان های حقیقی – از جمله عرفان اسلامی- تطابق و تشابه دارد؟ بنابراین این مقاله با مطالعه ی اندیشه و تجربه های عرفانی کاستاندا (با محوریت کتاب «قدرت سکوت» )، با رویکردی انتقادی و تطبیقی، به تبیین این تعالیم می پردازد و سعی دارد صحّت اندیشه های کاستاندا را با محوریّت عرفان اسلامی بسنجد.
تحلیل واژه کرامت و جلوه های آن در مهمترین متون عرفانی قرن پنجم و ششم هجری
حوزه های تخصصی:
موضوعات عرفانی و صوفیانه از ابتدای شکل گیری نثر فارسی همراه با موضوعات ادبی و تاریخی مدّ نظر نویسندگان بوده اند. در متون عرفانی، کرامت یکی از مهمترین اصطلاحات و موضوعات مورد توجّه صوفیان است که مفاهیم متعدّدی را در بر می گیرد و یکی از اصول اعتقادی صوفیه و از مبانی اساسی نظریه ولایت محسوب می شود. کرامت از دیدگاه قرآن، موهبتی است که از بین همه عالم تنها به طبقه انسان تعلّق دارد و در آثار عرفا قابل ملاحظه است. کرامت از سه دیدگاه شریعت مداری، عرفانی و ظاهر بینانه می تواند مورد بررسی قرار گیرد. آثار عرفانی ارزشمند قرن پنجم و ششم هجری از جمله: اسرار التوحید، رساله قشیریه و تذکره الاولیاءی عطّار، در بر دارنده ی بخش عمده ای از این نوع کرامات هستند . این تحقیق به منظور تبیین وجوه کرامت در آثار عرفانی و به دلیل کمتر مورد نظر قرار گرفتن توسط محقّقان، انجام می شود و می خواهد به این پرسش پاسخ دهد که مهمترین دلیل نویسندگان این آثار از گنجاندن نمونه های کرامت در اثرشان چه بوده است؟ در این پژوهش سعی شده مفاهیم واژه کرامت و سیر تاریخی آن بیان گردد و این نکته را نشان دهد که دلیل اصلی کرامات اولیا، همان قانع ساختن پیروان یا سر کوب نمودن منکران این ترفند عرفانی بوده است و از این رهگذر بتوان به تفاوت آن با معجزه پی برد. این تحقیق به شیوه کتابخانه ای و بر اساس تحلیل محتوا و ارزیابی داده ها انجام می شود و برای ارزیابی کارآمدی کرامت، نمونه هایی از آن در این سه کتاب ارزشمند عرفانی ارائه می شوند.
بررسی نگاه عرفانی به طبیعت در شعر سهراب سپهری
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری، از جمله مهم ترین شاعران نوپردازی است که در روزگار ما، دنیای ذهن، اندیشه و شعر خویش را با تفکّری عرفانی آمیزش داده، و موجودیت هنر خود را از هر نظر بدان وابسته نموده است. او با زبانی نمادین و به شیوه ای متفاوت و مؤثّر، توانسته است کشف و شهود خود را به مخاطبانش نشان دهد. اصلی ترین پشتوانه هنر و مایه تأثیر کلام سپهری، جذابیت و صمیمیتی ویژه است که در ارتباط با عناصر طبیعت دارد و با پشتوانه آن، اسرار و احوالی را ترسیم نموده که در نتیجه آن به نوعی عرفان رسیده است. این پژوهش در پی این مهم است که با روش تحلیلی، به بررسی نگاه عرفانی سهراب سپهری به طبیعت بپردازد. نتیجه این بررسی نشان می دهد در اشعار سهراب سپهری که طبیعت محور اصلی آن است، ترسیم شاعرانه ای از یک عرفان ساده و همه فهم صورت گرفته است که با روش هنری و به طریقی ناخودآگاهانه، نگاه خواننده را بر چشم اندازی عرفانی در طبیعت می گشاید که ساده ترین شکل ارتباط با خداوند را به نمایش می گذارد و حضور خدا را در هر لحظه و هر جزء طبیعت برای خواننده خود ملموس می سازد.
بررسی پیوند میان دین و عرفان و تصوف در سده ی سوم هجری
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحثی که همواره در میان اندیشمندان دین پژوه محل بحث و اختلاف دیدگاه بوده، بحث ارتباط دین و عرفان است. هر یک از این بزرگان کوشیده اند با رویکردی خاص به تحلیل رابطه ی این دو بپردازند و نهایتا دیدگاه خود را مطرح کردهاند. نگاهی به پیشینهی این مباحث نشان می دهد که آرا و اقوال در این زمینه بسیار متفاوت و گاه متناقضند: گروهی بر این باورند که عرفان ضد دین است؛ گروهی دیگر عرفان را بیگانه از دین میدانند؛ برخی عرفان را عین دین و گروهی نیز عرفان را قلب و گوهر دین تفسیر میکنند. در تحلیلی دیگر عرفان بخشی از دین معرفی میشود و در تحلیلی، باطن دین. بررسی ژرف این دیدگاهها نشانگر این گفتنی مهم است که دلیل اساسی این همه تفاوت و تناقض دیدگاه در بررسی رابطهی میان دین و عرفان در این حقیقت نهفته است که اغلب این بزرگان تنها بخشی از عرفان و دیدگاههای عرفا را ملاک بحث و تحلیل خود قرار دادهاند و نهایتاً یافته های خود را تعمیم داده اند؛ حال آنکه عرفان و تصوف در هر دوره ویژگی های خاص خود را داشته است و تنها با بررسی موشکافانهی هر سده و گاه هر دهه میتوان رابطه ی خاص دین و عرفان را در آن دورهی خاص تبیین کرد. نگارندگان در این جستار کوشیدهاند این نکتهی اساسی را فرا روی خود قرار دهند و بر این اساس به تبیین رابطهی میان این دو در سدهی سوم هجری- یکی از مهمترین ادوار عرفان ایرانی، اسلامی- بپردازند. این جستار در 5 بخش ارائه میشود: 1- مقدمه. 2- وضع عمومی عرفان و تصوف در سدهی سوم هجری. 3- معرفی عرفا و دیدگاههای خاص آنها. 4- تحلیل رابطهی دین و عرفان در سدهی سوم هجری. 5- نتیجه گیری.
پی جویی و روشنگری اندیشه رهایی در سخنان پیران خراسان
حوزه های تخصصی:
خاستگاه نخستین اندیشه های عرفانی و نخستین مشایخ تصوف در ایران، سرزمین خراسان بزرگ بوده و اندیشه رهایی که لب تصوف و عرفان، و انگیزه و آماج بزرگ رهروان می باشد، در سخنان صوفیه و پیران خراسان بازتاب های گسترده ای داشته است. در پژوهش حاضر، تاریخ اندیشه رهایی در تصوف خراسان و سیر تطور اندیشه رهایی در سخنان و آموزه های پیران قدیم خراسان و قومس با روش واکاوی-سنجشی؛ که بر پایه بررسی سیر تاریخی و بهره گیری از متون دست یکم می باشد، واکاوی شده است. اندیشه رهایی از دنیا در نخستین تجارب زاهدانه خراسان و قدمای معنویت خراسان تا زمان مولانا دیده می شود و همواره یک اصل مسلم در نزد تمام ایشان بوده است. اما اندیشه رهایی از خود و مرگ در زندگی با واژگانی همچون نیستی، فنا و بقا، خلاص، خودی و بیخودی، مرگ و تولد دوباره، و نواهای جذبه آمیزی همچون سبحانی و اناالحق همپوشی دارد. سیر تاریخی و گشت و گذر معنوی اندیشه رهایی در عرفان خراسان از رهایش و آزادی مبتنی بر زهد، عبادت و ریاضت آغاز می گردد و در رهگذر تطور و گسترش خود به رهایی عاشقانه (راه عشق) و فنای عاشق در معشوق می رسد.
مفهوم «بهکتی» در منظومه بهگودگیتا در مقایسه با نظریه عشق عرفانی در سوانح العشاق احمد غزالی
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
113 - 139
حوزه های تخصصی:
مفهوم بهکتی یا عشق، چگونگی و کاربرد آن از بن مایه های اصلی مکاتب عرفان هندویی و اسلامی است. منظومه ی «بهگودگیتا» از آثار برجسته مکتب هندویی و مربوط به قبل از میلاد مسیح، و «سوانح العشاق» احمد غزالی (قرن 5 و6 ه.ق) نیز در عرفان اسلامی در زمره نخستین آثار زبان فارسی است که با صراحت از عشق الهی سخن گفته اند. عرفا این بن مایه را حول محور رابطه ی انسان و خدا به کار گرفته اند و هر یک به تناسب تجربیات عرفانی خود و تعالیم مکتب شان ، به تجزیه و تحلیل و تقسیم بندی هایی از این مفهوم پرداخته اند. این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی به مطالعه مفهوم بهکتی و عشق در این دو اثر عرفانی می پردازد. این مقایسه نشان می دهد که منظومه گیتا روش «بهکتی» یا آیین پرستش عاشقانه را برای نیل به رستگاری و وصال حق بر دیگر راه ها یعنی علم و عمل به عنوان آسان ترین راه، ترجیح می دهد. سوانح العشاق نیز با تکیه بر پیوند ازلی و ابدی روح و عشق و همچنین تقدس، قدیم و حقانی بودن عشق، آن را حقیقتی فراتر از درک عقل و علم تلقی کرده و تنها راه رسیدن به یگانگی با معشوق حقیقی و فنای در ذات حق و نهایتاً نیل به بقای جاودانه را فنای در عشق می داند که راه رسیدن به آن نفی «خود» است.
آموزهای عرفانی در اناجیل هم نوا و انجیل یوحنا
حوزه های تخصصی:
ادیان الهی دارای جنبه های ظاهری و باطنی اند. آموزه های عرفانی هر دین، بیان کننده جنبه های باطنی آن دین است که افزون بر انبیا و اوصیا، عارفان نیز می توانند از راه ریاضت و کشف و شهود، به مراتبی از آن دست یابند. مسیحیت از جمله ادیانی است که دارای جنبه باطنی و عرفانی است. کتاب مقدس مسیحیان مشتمل بر دو بخش عهد قدیم و عهد جدید است. یهودیان تنها عهد قدیم را قبول دارند. اما مسیحیان، مجموع عهد جدید و قدیم را به عنوان کتاب مقدس، قبول دارند. عهد جدید خود مشتمل بر چهار انجیل، متی، مرقس، لوقا و یوحنا است. این چهار انجیل در ابتدای عهد جدید قرار دارند. به سه انجیل اول، اناجیل هم نوا می گویند. ما در این پژوهش بر آن هستیم تا مطالب و آموزه های عرفانی این اناجیل را بدست بیاوریم. با بررسی اناجیل هم نوا، به این نتیجه می رسیم که این اناجیل مشتمل بر آموزه ها و مباحث عرفانی: زهد گرایی، رهبانیت و تجربه های عرفانی هستند. و در انجیل یوحنا، مطالب و آموزه های عرفانی: مواجهه مستقیم با خداوند، ورود به ملکوت خداوند، وحدت وجود، انسان کامل، تولد ثانی و مراحل سه گانه سلوکی(تزکیه، اشراق و اتحاد) بیان شده است.
مولوی، اثیری، معماری (اندیشه ی مولوی و نسبت آن با آفرینش گری معمار)
حوزه های تخصصی:
معماری پدیده ای در ارتباط با انسان است و می بایست با وی محقق شود، ازاین رو پرداختن به موضوع انسان به عنوان معرفت پایه در روند آفرینش گری معمار، امری انکارناپذیر است. در این خصوص فهم مراتب معماری در ارتباط با مراتب وجودی انسان، اهمیت بسیار خواهد داشت.با توجه به اینکه تعریف از انسان و تلقیات از وی، گاه بسیار متفاوت است، تفاوت در درک از معماری نیز بسیار طبیعی خواهد بود. برای فهم آفرینش گری در معماری که با فرهنگ، مذهب و هنر سرزمین ایران سنخیت داشته باشد و درعین حال بتوان آن را با دانش امروزی ارتباط داد، بررسی آثار و اندیشه های مولوی یاری رسان خواهد بود. عرفان با هنر معماری پیوند نزدیکی دارد. دیدگاه و تفکر عرفانی فراتر از زمان و مکان است، ازاین رو می تواند تاریخ و جغرافیای عالم را در بر گیرد. او نظریه پرداز معماری نیست؛ اما در اثر شگرف خود مثنوی به دلایل گوناگون، به تصریح یا به تلویح، به عمد یا غیر عمد، به معماری توجه کرده است. این ویژگی را می شود در چند مرتبه مشاهده کرد: خبر دادن از عالم معماری ای که در آن می زیسته؛ به کار بردن صورت های معمارانه ی خیال در سخن؛ برقرار کردن نسبت میان معماری و هستی؛ پیش نهادن نظرهای کلی که به معماری هم تعمیم پذیر است؛ دعوت به ذکر خدا به واسطه ی معماری. در این پژوهش کوشش می شود تا فهم آفرینش گری در معماری را از خلال اندیشه های مولوی دریابیم.
بررسی واژگان زنانه در غزلیات عرفانی حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۷ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
379 - 388
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی واژه هایی در صد غزل اول دیوان حافظ است که به طور ظاهری می توان آن ها را واژگانی زنانه دانست. برای یافتن معانی و مفاهیم پنهان آن ها و اینکه آیا منظور شاعر از آوردن این الفاظ، معنای ظاهری آن هاست یا در ذهن و اندیشه اش مفاهیمی ماوراء معنای ظاهری این الفاظ را در نظر داشته است. این پژوهش از نوع کیفی و روش تحقیق نیز اسنادی کتابخانه ای است و از روش تحلیل محتوا به صورت کیفی نیز برای تحلیل اشعار حافظ بهره گرفته شده است. اگر چه حافظ در غزلیاتش صراحتاً اشاره ای به زن نداشته است (با اینکه در برخی از غزل های او انتقاد از اجتماع وجود دارد، غزل حافظ به طور کلی عارفانه است نه اجتماعی. به بیان دیگر، عاشقانه عارفانه است؛ عاشقانه هایی که همه مدح و حمد و ثنای پروردگار است)، زن در اندیشه حافظ جایگاه بسیار والا و ارزشمندی دارد. حافظ برای فهم عامه و ادراک بهتر همگان هر جا خواسته از خداوند خود سخن بگوید، به توصیف زن و زیبایی های او پرداخته و همه توصیفات عاشقانه او از زن، استعاره و کنایه از پروردگار و دقیقاً اشاره به خداوند است.
بررسی روانکاوانه مفاهیم کلیدی قرآنی عرفانی و تجلّی آن در حوزه ادبیّات فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات قرآنی (فدک سبزواران) سال دوم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۸
145 - 168
حوزه های تخصصی:
آثار ادب فارسی گستره ای پهناور از مفاهیم معنوی، ادبی و اخلاقی است. هر پوینده صاحب نظری می تواند جلوه ای از اندیشه خویش را در آثار ادبی پربار ایران بازیابد و این نشانگر آنست که ادیبان ایران بیشتر عارف، دانشمند، فیلسوف، منجّم، روانشناس، جامعه شناس و امثال آن بوده اند. در این مقاله قسمت هایی از قرآن و ادبیّات عرفانی ایران به پژوهش گرفته شده است تا بار دیگر پیوستگی غیرقابل انکار روانشناسی با علوم قرآنی و ادب عرفانی و به تبع آن عناصر سازنده آن یعنی قرآن، عرفان، شعر و سخن منظوم و منثور مسجوع و موسیقی کلام بتواند تأثیر پیشگیری کننده ای در نابسامانی های روانی داشته باشد و در کنار درمان های علمی و اصولی برای نجات بشریّت از گرداب سرگشتگی و بیماری مؤثر و مفید واقع شود.
قرآن و ائمه اطهار در اشعار مرحوم دکتر سید امیر محمود انوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال پنجم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۷
141 - 155
حوزه های تخصصی:
مرحوم دکتر امیر محمود انوار سترگ مرد ادبیات هم در تاریخ ادب فارسی و هم درتاریخ ادب عرب به مثابه دریایی بود که هر کس به قدر درک و خواسته اش می تواند از آب زلال دریای علم اش سیراب شود. وی هم در شعر فارسی و هم در شعر عرب تبحری کامل داشته و در همه حال نسبت به پیامبر(ص) و ائمه اطهار ارادت ویژه ای را ابراز می کرده است. وی خدا را از راه محبت پرستش می کرد نه به امید ثواب و نه از ترس عِقاب، بلکه عارفی بود که محبت خدا را در دلش جایگزین کرده بود. مرحوم تقریباً تمام ائمه و به علاوه چند تن دیگر که از این طایفه را یا به صورت قصیده یا غزل سروده و یا به صورت تک بیتی در خلال دیگر سروده هایش آورده است. بهترین نمونه آن را می توان در قصیده ای طولانی به نام «سلطان عشق» که در توصیف امام حسین سروده است مشاهده کرد.
ارزیابی مکتب یوگا در ترازوی قرآن، برهان و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال پنجم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱۸
97 - 117
حوزه های تخصصی:
یوگا از ریشه یوج معادل فارسی یوغ به معنای پیوستن، مهارکردن و جفت کردن است. این آیین بر پایه های فلسفه سانک هیا بنا شده، با این تفاوت که یوگا خداباور است. پتانجالی - حکیم بزرگ هند- مؤسس یوگا بوده که کتاب «یوگاسوترا» تألیف سده های چهارم و یا پنجم پیش از میلاد، منسوب به او بوده و یوگا را توقف نوسان های فعالیت ذهنی تعریف می کند. یوگا نه یک نظام فلسفی، نه یک سامانه جامع عرفانی و نه یک دین است؛ بلکه انضباطی اخلاقی، بدنی و فکری به هدف آرامش جسم و جان است. اما نقدهایی چند از نظر روش شناسی و معرفت شناسی، خدامحوری و عرفان، سلوک سکولار و غیر وحیانی بودن آن و نیز عدم آرامش راستین، عدم تطابق با فطرت الهی و خلاصه نادیده گرفتن خطوط قرمز جنسی و مرزهای حلال و حرام بر آن وارد است که ما در این مقاله به اصول، آموزه ها و نیز نقد آن ها از نگاه قرآن، عرفان و برهان می پردازیم.