نگاهی انتقادی به تعالیم و تجربه های عرفانی مکتب کاستاندا (با محوریت کتاب «قدرت سکوت»)
حوزه های تخصصی:
یکی از پیامدهای مدرنیته، شکل گیری مکاتب اخلاقی و عرفانی جدید است که تلاش برای رسیدن بشر به آرزوهای دنیوی و لذت بردن از زندگی در صدر تعالیم آن ها قرار دارد. مکتب کاستاندا که عرفانی سرخ پوستی است، یکی از این مکاتب است که از جهاتی چون توجه به سحر و جادو، گرایش به گیاهان توهم آمیز و ... قابل نقد و تأمل است. از مهم ترین مباحث عرفانی این مکتب می توان به اتّحاد با نیروی برتر، پرهیز از غرور و خودبینی، تأکید بر مرگ نمادین، بی توجهی به دنیا و ... اشاره کرد. لازم به ذکر است که اندیشه های عرفانی این مکتب از جهاتی چون بی توجهی به خداوند، عدم اعتقاد به آخرت و معاد، تسلط بر نیروی برتر (قصد، عقاب و ...)، آسان بودن راه وصول، عدم پیوند فنا با بقا و ... قابل نقد و بحث است؛ درنتیجه این سؤال مطرح می شود که تعالیم عرفانی کاستاندا تا چه حد با تعالیم ناب عرفان های حقیقی – از جمله عرفان اسلامی- تطابق و تشابه دارد؟ بنابراین این مقاله با مطالعه ی اندیشه و تجربه های عرفانی کاستاندا (با محوریت کتاب «قدرت سکوت» )، با رویکردی انتقادی و تطبیقی، به تبیین این تعالیم می پردازد و سعی دارد صحّت اندیشه های کاستاندا را با محوریّت عرفان اسلامی بسنجد.